گرانی افسار گسیخته است

۱۴۰۲/۰۲/۲۵ - ۰۴:۴۷:۰۴
کد خبر: ۲۰۵۸۹۱
گرانی افسار گسیخته است

گلی ماندگار|

 حالا دیگر خرید کردن از فروشگاه‌های زنجیره‌ای که مثلا قیمت‌ها را کمتر اعلام می‌کنند یا خرید از میادین تره‌بار به یک روتین روزانه برای مردم تبدیل شده است، اما دیگر مثلا ارزان فروشی این محل‌ها هم نمی‌تواند دردی از مردم دوا کند، وقتی تنها طی یک سال مرغ از کیلویی 24 تا 26 هزار تومان به کیلویی 72 هزار تومان می‌رسد البته این قیمتی است که شما می‌توانید در فروشگاه رفاه و میادین دولتی تهیه کنید و اگر قرار باشد از مرغ‌فروشی‌های سطح شهر خرید کنید این قیمت به کیلویی بیش از 80 تا 85 هزار تومان هم می‌رسد.

این روزها دیگر خوردن حداقل ماهی یک وعده گوشت و مرغ هم برای خیلی از خانواده‌ها امکان پذیر نیست، در چنین شرایطی چه کسب و کارهایی که به صورت غیرقانونی فقط به دلیل اینکه خریداران حجاب را رعایت نکرده‌اند پلمپ می‌شوند، چه کسی باید برای این شرایط پاسخگو باشد. خط فقر قرار است چند میلیون نفر دیگر را به زیر بکشد تا مسوولان به فکر راه چاره‌ای باشند.

البته وقتی مسوولی فیش حقوقی‌اش بالای 100 میلیون تومان رقم می‌خورد و البته برخی از رانت استفاده کرده و فرزندانشان را بدون هیچ تخصصی استخدام می‌کنند و فیش حقوقی بالای 30 میلیون تومان برایشان صادر می‌کنند، رسیدگی به وضعیت معیشت مردم نباید خیلی هم برای آنها که معیشت خودشان دستخوش تغییر محسوسی نمی‌شود، مهم باشد.

برای کارگر و بازنشسته و معلم حداقل‌ها را در نظر می‌گیرند، پرستاران باید چند شیفت کار کنند تا بتوانند از عهده معیشت خود بر بیایند، بازنشستگان باید به شغل‌های کاذب روی بیاورند چون حقوق بازنشستگی‌شان کفاف 10 روز از یک ماه را هم نمی‌دهد، کارگران باید چند شغل داشته باشند تا بتوانند هزینه‌های زندگی شان را پرداخت کنند و اما فرزند فلان عضو شورای شهر به راحتی ماهی 30 و چند میلیون تومان دریافت می‌کند. فلان مدیر شهرداری فیش حقوقی 106 میلیون تومانی دارد و البته همیشه هم مسوولانی هستند که بخواهند این اتفاق‌ها را توجیه کنند. اینکه فیش‌های شامل حقوق عقب افتاده بود، فرد استخدام شده دارای فلان مدرک بوده و ...

   ماهی 40 میلیون درآمد هم کافی نیست

این روزها اگر سری به فروشگاه‌ها بزنید، اگر بخواهید یک خرید کلی ماهیانه داشته باشید، حتما وقتی به صندوق برای حساب و کتاب می‌رسید، باید مراقب قلبتان باشید. در گذشته‌ای نه چندان دور، شاید 4 یا 5 سال پیش خرید ماهیانه یک خانواده 3 نفره از فروشگاه رفاه، شهروند و... با احتساب خرید گوشت و مرغ و برنج و روغن و دیگر مایحتاج خانواده به سختی به یک میلیون تومان می‌رسید اما حالا برای همین خرید باید بیش از 9 تا 12 میلیون تومان پرداخت کنید. این اعداد و ارقام قطعا طی تحقیق میدانی به دست آمده و با اعداد و ارقامی که مسوولان از روی حدس و گمان به آن می‌پردازند کاملا متفاوت است.

هزینه اجاره‌بهای مسکن در معمولی‌ترین مناطق شهر یعنی مناطق 10 به پایین برای یک خانواده سه نفره با یک اتاق از 7 میلیون تومان شروع می‌شود و به 15 تا 18 میلیون تومان می‌رسد. حالا اما هزینه‌های تحصیل تک‌فرزند خانواده که اگر در معمولی‌ترین مدرسه هم ثبت نام شود نیاز به مبلغی بین 8 تا 15 میلیون تومان دارد، البته احتمال بیمار شدن را هم باید در نظر گرفت و به این فکر کرد که هزینه‌های حمل و نقل و جابه‌جایی پدر و مادر و فرزند برای رفتن به محل کار و مدرسه هم خود هزینه‌ای است که باید در کل هزینه‌های زندگی لحاظ شود.

با یک حساب سر انگشتی اگر در یک خانواده هر دو سرپرست یعنی پدر و مادر کار کنند و درآمد داشته باشند ماهیانه به‌طور میانگین 40 میلیون تومان کسب کنند که البته این برای بسیاری از خانواده‌ها رویایی دست‌نیافتنی است چرا که پایه حقوق‌های اکثر افراد جامعه به بیش از 12 میلیون تومان نمی‌رسد. اما به هر حال 40 میلیون هم نمی‌تواند جوابگوی مخارج زندگی در کلان‌شهری مثل تهران باشد. در این شرایط تکلیف مردم چیست، چطور باید هزینه‌های زندگی شان را تامین کنند.

    قطار گرانی ترمز بریده

فرهاد معظمی، کارشناس اقتصادی درباره وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم به «تعادل» می‌گوید: متاسفانه قطار گرانی ترمز بریده است. این شرایط نمی‌تواند نوید بخش اتفاقات خوبی باشد. مردم هر روز فقیر‌تر می‌شوند و این مساله بیشتر و بیشتر به بی‌تدبیری و بی‌توجهی مسوولان و البته انتخاب اشتباه راه‌حل‌های پیشنهادی بر می‌گردد. نکته مهم این است که بارها و بارها گفته شده نمی‌توانیم اقتصاد را با دستور و بخشنامه و ابلاغیه مدیریت کنیم. باید راهکارهای عملی در این باره مد نظر قرار بگیرد. باید دولت قبل از هر کاری و البته تمرکز کردن بر هر مساله جانبی دیگر بر معیشت مردم تمرکز کند و با استفاده از افراد کاربلد به این وضعیت آشفته سر و سامان بدهد.

او می‌افزاید: چاپ پول بدون پشتوانه مشکل را دوچندان می‌کند، از سوی دیگر با مقروض کردن مردم به دولت نمی‌توانیم مشکلات معیشتی را حل کنیم. اساسا پرداخت یارانه اشتباه بود و حالا مساله کالابرگ‌هایی است که مردم می‌توانند به وسیله آن از اعتبار ماه بعد یارانه خود نیز استفاده کنند، به این ترتیب مردم پیوسته به دولت مقروض هستند و این نمی‌تواند مشکلات را حل کند، چرا که تا وقتی قیمت اجناس کاهش پیدا نکند، هیچ یارانه و کالابرگی نمی‌تواند میزان فقر مردم را کاهش دهد. 

 چشم‌انداز متغیرهای کلان اقتصاد  ناامید‌کننده است

در یازدهم مرداد ماه 1400 یک ماه قبل از شروع به کار دولت جدید، گزارشی کارشناسی از سازمان برنامه و بودجه منتشر شد، که اگر مورد توجه دولت جدید قرار می‌گرفت در حال حاضر وضعیت اقتصادی کشور تا این حد آشفته نبود، بر اساس آن گزارش قیمت دلار در سال 1402 به 46 هزار تومان و در سال 1403 به 70 هزار تومان می‌رسید، اما بر اساس گزارش موسسه توسعه و تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران که در آن از 410 صاحب نظر اقتصادی و رشته‌های مرتبط با اقتصاد 

نظر سنجی شده است، مشارکت‌کنندگان در این نظرسنجی معتقدند که چشم‌انداز متغیرهای کلان اقتصادی کشور در سال 1402 بسیار ناامیدکننده است. نرخ رشد اقتصادی نزولی و حتی برخلاف پیش‌بینی بانک جهانی یا صندوق بین‌المللی پول منفی هم خواهد بود. نرخ تورم صعودی و در دامنه 48 تا 51 درصد نوسان خواهد کرد، قیمت ارز در خوش‌بینانه‌ترین حالت 70 هزار تومان خواهد شد و در بدترین حالت بیش از 90 هزار تومان. البته همه اینها منوط به آن است که سیاست خارجی ایران کماکان بر چرخ فعلی بچرخد. 

اقتصاد به زبان ساده برای مردم فقر است

کوشا میرامیری، کارشناس اقتصاد نیز در این باره به «تعادل» می‌گوید: متاسفانه اقتصاد به زبان ساده برای مردم فقر است. ما نمی‌توانیم برای همه مردم در مورد شاخص‌های رشد نقدینگی و اقتصاد کلان و... صحبت کنیم، باید اقتصاد را به زبانی برای عامه مردم توضیح داد که بتوانند به آن اشراف داشته باشند، متاسفانه در حال حاضر رهاورد تمامی این تعاریف برای مردم فقر است. اینکه هر روز تعداد بیشتری ازمردم قدرت خرید خود را از دست می‌دهند. هر بار از مغازه‌ای بیرون می‌آیند بهت زده به کیسه خرید و فیشی که در دست دارند نگاه می‌کنند، قیمت‌ها سر به فلک کشیده و کسی نمی‌داند قرار است با این روند تا کجا توان ادامه دادن داشته باشد. 

   هر روز کیسه خریدمان  کوچک‌تر می‌شود

عاطفه از فروشگاه که بیرون می‌آید در حال حرف زدن با خودش است، به خریدها نگاه می‌کند و معلوم است در حال حساب و کتاب کردن چیزهایی است که خریده وقتی از او درباره میزان پرداختی‌اش می‌پرسم، با بهت زدگی می‌گوید: هنوز خودم هم نمی‌دانم چه چیزهایی خریدم که یک میلیون و 750 هزار تومان کارت کشیدم.

به این ترتیب تا آخر ماه باید با 250 هزار تومان زندگی کنیم، از کیسه‌های خریدش مایع ماشین ظرفشویی را بیرون می‌آورد و می‌گوید آخرین بار این را با قیمت 120 تومان خریدم و حالا در فیش فروشگاه زده 360 هزار تومان باورکردنی نیست، صابون دانه‌ای 30 هزار تومان اگر مردم پشت سرم توی صف نبودند حتما اینها را بر می‌گرداندم. 

یکی دیگر از زنانی که از فروشگاه بیرون آمده در حالی که بلند بلند با خودش حرف می‌زند، می‌گوید: اینجا تازه از فروشگاه‌هایی است که قیمت‌ها منصفانه است، اگر قرار باشد همین خریدها را از سوپر مارکت محل انجام دهیم که باید چند برابر پول بدهیم، امروز معلوم شد که تا اطلاع ثانوی نه می‌توانم از ماشین ظرفشویی استفاده کنم، نه دیگر از شامپو و نرم‌کننده‌ای که همیشه می‌خریدم خبری هست، باید به همین شامپوهای معلولی بسنده کنم. اگر قرار باشد پولی برای خرید مایحتاج خانه که اساسی هستند و شکم بچه‌ها را سیر می‌کنند نگه دارم باید از خیلی چیزهای دیگر چشم بپوشم، البته خرید میوه هم دیگر نباید مثل سابق در لیست خریدم باشد.