برنامه‌هایی که فاقد هارمونی هستند

۱۴۰۲/۰۳/۳۰ - ۰۲:۰۱:۵۸
کد خبر: ۲۰۸۷۳۸
برنامه‌هایی که فاقد هارمونی هستند

برنامه هفتم توسعه محکوم به شکست است. چرا؟ چون ساختار برنامه‌نویسی اقتصادی در ایران مبتنی بر واقعیت‌ها، عینیت‌ها و رویکردهای تخصصی نیست. کافی است به چشم‌اندازهایی که در برنامه هفتم توسعه ترسیم شده نگاهی بیندازید تا متوجه مشکلات این برنامه شوید.

چشم‌انداز رشد 8درصدی در کنار افق اشتغالزایی 1میلیون نفری در هر سال، بی‌توجهی به اقتصاد بازار آزاد و... بخشی از دورنماهای تیره و تاری است که در این برنامه وجود دارد. تدوین‌کنندگان برنامه، آمال و آرزوهایی را مد نظر قرار داده‌اند، اما مشخص نکرده‌اند با استفاده از چه روش و راهبردی قرار است این آمال را محقق کنند.

مثلا برای تحقق رشد 8درصدی مشخص نیست که از چه طریقی قرار است این افق عینیت پیدا کند؟ اساسا در شرایطی تحریمی و در حالی که ایران امکان فروش نفت، صادرات غیرنفتی و مهم‌تر از آن نقل و انتقال پولی و بانکی را ندارد، چطور می‌توان رشدی در این حد و اندازه را متصور بود. به همین دلیل است که معتقدم این برنامه از همان آغاز محکوم به شکست است. این برنامه یک مشکل عمده دارد که غلبه یک نگاه انشایی در اقتصاد است. به نظر می‌رسد، برخی افراد و جریانات خواسته‌ها و آروزهای خود را در قالب یک انشا به نگارش درآورده‌اند. برای تهیه یک برنامه بالادستی و میان‌مدت باید ابتدا نگاهی دقیق و تخصصی به چالش‌ها انداخته شود. در واقع باید مشخص شود، ایران مدل 1402 تا 1407 یا 1408 با کدامین چالش‌های جدی و کارآمد مواجه است. در مرحله بعد باید امکانات و ظرفیت‌ها مورد بررسی و کنکاش قرار بگیرند. باید مشخص شود در افق پیش رو چه  اندازه نفت فروخته خواهد شد؟ کدام ظرفیت‌های پولی و مالی محقق می‌شود و چه ارتباطاتی قرار است شکل بگیرد. در مرحله بعدی باید نزدیک‌ترین مسیرها به سوی حل چالش‌ها استخراج شوند.

افراد متخصص باید مشخص کنند که برای رسیدن به بیشترین دستاورد برای عبور از چالش‌ها چه باید کرد؟ نهایتا برنامه‌ای کارآمد، کاربردی و اجرایی تدوین شود که در آن دقیقا هر جزء و قطعه در سر جای خود قرار داشته باشند. در این صورت است که می‌توان نسبت به تحقق اهداف خوش‌بین بود. تجربه اقتصاد ایران از نگارش و تدوین برنامه‌های توسعه نشان می‌دهد که کمترین نسبت میان برنامه‌ها و تحقق اهداف وجود داشته‌اند.

بسیاری از برنامه‌های توسعه در ایران اساسا تحقق 20 الی 40 درصدی داشته‌اند. تنها یک نمونه در برنامه‌های توسعه‌ای ایران توانسته تحقق بالای 50درصدی اهداف برنامه را داشته باشد. در کنار این موضوع یک برنامه بلندمدت سند 20ساله هم وجود دارد که در آن قرار بوده، ایران در سال 1404 به راس هرم کشورهای منطقه برسد و از منظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و  در بالاترین جایگاه منطقه‌ای قرار بگیرد. هیچ کدام از این برنامه‌ها عملیاتی نشدند، چون مبتنی بر واقعیت‌ها نبودند. وقتی برنامه‌ای تنظیم می‌شود، باید پیش‌بینی هر احتمالی در آن انجام شود. اساسا حوزه‌های سیاسی، دیپلماسی، فرهنگی و... باید در مسیر تحقق برنامه‌های اقتصادی و راهبردی باشند.

به این معنی که وقتی ایران رسیدن به جایگاه نخست اقتصادی در منطقه را هدف قرار می‌دهد، حوزه دیپلماسی و سیاسی هم باید در مسیر تحقق این هدف برنامه‌ریزی‌های لازم را صورت دهند. نباید اینگونه باشد که ایران در حوزه برنامه‌های میان‌مدت برنامه‌ای را تدوین کند، بعد رییس‌جمهور کشور از بی‌اثر بودن قطعنامه‌ها یا نعمت بودن تحریم‌ها صحبت کند. وقتی از هماهنگی اقتصاد با سیاست، دیپلماسی، فرهنگ و ارتباطات سخن می‌گوییم، منظورمان یک چنین هارمونی است. امروز بسیاری از کشورهای جهان، راهبردهای بلندمدت   اقتصادی دارند و همه ارکان تصمیم‌ساز در مسیر تحقق اهداف این برنامه‌های راهبردی بسیج می‌شوند. اما در ایران سند 20 ساله تصویب می‌شود، اما در همان برهه طی سال‌های 84 تا92، رییس ساختار اجرایی (رییس‌جمهور) از بی‌اثر بودن قطعنامه‌ها و نعمت بودن تحریم‌ها سخن می‌گوید. طبیعی است که بایک چنین وضعیتی نه اهداف از پیش تعین شده محقق می‌شود نه توسعه‌ای شکل می‌گیرد و نه بهبودی در زندگی مردم حاصل می‌شود. مشکل برنامه‌های بالادستی اقتصادی یک چنین نگاه غیر همگونی است...