نوسانات بورس در آینه اقتصاد
چقدر شرایط امروز ما در حوزههای مختلف برآمده از تاریخ و هویت و سابقه تاریخی ماست؟ کشوری که همواره در چهارراه تحولات و حوادث قرار داشته و همواره در انتظار هجوم قدرتی برای دستاندازی بوده و التهاب با گوشت و پوستش عجین شده، امروز در عرصه اقتصادی هم هر لحظه منتظر نوسانی تازه است. اما از دل همه این تحولات و نوسانات، ایران و ایرانی همواره راهی به سمت بهبود و رشد پیدا کرده و هویت خود را استمرار بخشیده است. مشکلات اقتصادی و مدیریتی سالهای اخیر باعث بروز نارضایتی و کمطاقتی بسیاری از ایرانیان شده است؛ این امری طبیعی است و نمیتوان از مردم، سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی گلایه داشت.
تنها در یک نمونه از مشکلات، عدم افشای اطلاعات توسط دولت در وقت مقتضی و زمان مناسب باعث شد تا شاخص بورس در اردیبهشت ماه 1402 با نزول جدی شاخصها مواجه شود. به نظر من، لازم نیست دنبال مقصر وضعیت بورس و شاخص و سازمان و... باشیم، بورس منعکسکننده شرایط بازار و اقتصاد کشور است. در واقع از طریق بررسی فرایندی که در بورس در حال وقوع است میتوان به کنه وضعیت اقتصادی کشور رسید. این نوع تصمیمات و این وضعیت بخشی از اقتصاد ما و بخشی از زندگی ماست. زیر پای ما ایرانیها همیشه داغ بوده و دایم در حال دویدن هستیم. نه تنها در اقتصاد خرد که در اقتصاد کلان هم به دنبال رفع روزمرگیها هستیم. به همین خاطر است که در این کشور برنامهریزی، چندان معنا پیدا نمیکند و هر روز که ایرانیان از خواب بیدار میشوند با دستاندازی به یک منبع پایدار درآمدی شرکتها روبرو میشوند.
واقعیت آن است که ایرانی جماعت به روزمرگی افتاده است و به دنبال گذران «حالا» به وضعیتی مبهم در آینده است. وضعیت همه جای این اقتصاد همین است. گروهی از سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی به وضعیتی که در بورس حاکم است، اعتراض میکنند، گروهی دیگر از صنف کشاورزان به قیمت کود و گندم و دلالیسم و ... حاکم بر بخش کشاورزی معترضند. معلمان به حقوق و شرایط استخدامیشان کسبه و بازار به رکود و مالیات سنگین از کارتخوانها و نقل و انتقال مالی و نهایتا عموم مردم به کیفیت پایین زندگیشان معترض هستند. به نظر میرسد هر شهروندی در هر صنفی احساس میکند به او ظلم شده و وضعیت موجود حق او نیست که البته که همه حق دارند. بنابراین واقعیتهای حاکم بر بورس، جدای از اقتصاد کلان کشور نیست. بورس یک جزیره تکافتاده در دوردستها نیست که با کلیت اقتصاد ایران ارتباطی نداشته باشد.
هر فعل و انفعالی در وضعیت کلان اقتصاد و نظام تصمیمسازیهای کشور تاثیر خود را در بازار سهام هم میگذارد. به عبارات روشنتر، وضعیت بورس، جدای از این اکوسیستم نیست. اما در مواجهه با این شرایط چه باید کرد؟ آیا باید بیتفاوت بود و وضعیت را به حال خود رها کرد؟ آیا باید صحنه را ترک کرد و فرار را بر قرار ترجیح داد؟ یا اینکه باید ایستاد و به سهم خود برای اصلاح وضع موجود تلاش کرد؟ من شخصا نمیگویم باید بیتفاوت بود، اما خوب که نگاه میکنم میبینم بورس هم سناریویی شبیه بقیه بخشهای زندگی ما در این کشور دارد. دغدغه تحصیل و دانشگاه و کار و ازدواج از پدران ما به ما ارث رسیده و ما هم در حال انتقال به نسل بعدی هستیم. همین استرسها و مصیبتهایی که از تحصیل تا کسب و کارمان کشیدیم را یکبار دیگر زمان بزرگ شدن فرزندانمان شاهد خواهیم بود.
ما میراثدار این وضعیتیم. این را از ان جهت گفتم که بدانید ما در این شرایط غوطهوریم و بسته به شانس و تلاش و اقبال و ارتباطاتمان شاید بتوانیم اندکی خود را در درون این اکوسیستم اقتصادی مشکلدار جابهجا کنیم آن هم بهطور موقت! چند روزی است اطلاعات کلان اقتصاد کشور را میخوانم و گزارشهای بینالمللی را در خصوص اقتصاد ایران میخواندم که وضعیت فاجعهآمیزی در خصوص چشمانداز بلندمدت نیروی کار، فروپاشی اکوسیستم طبیعی و بحرانهای پیش رو به چشمم خورد که در یادداشتهای آینده بر بلندای این ستون به آنها خواهم پرداخت. با این وجود در خصوص بورس نظرم بر صعود بازار همچنان پابرجاست. فقط باید کمی صبر کرد تا این گرد و خاکها بخوابد و اصلاح زمانی پایان یابد.