رویکردهای سوداگرانه در ناترازی بانکها
ریشه ناترازی بانکها در ایران از کجاست؟ این پرسش و پرسشهایی از این دست، این روزها بازتابهای زیادی در فضای عمومی کشور پیدا کرده است. هر روز اخبار تازهای در رسانهها در خصوص مشکلات برخی بانکها و اعتراض مردممنتشر میشود. از سوی دیگر قوه قضاییه هم به پرونده برخی بدهکاران بانکی ورود کرده و تلاش میکند این بدهی را زنده کند.
قبل از هرچیز باید تعریف دقیقی از مفهوم ناآرامی بانکها داشته باشیم. وقتی میگوییم کسری بودجه مشخص است که درآمدهای دولت از هزینههایش کمتر است. اما وقتی میگوییم ناترازی بانکها، برای افکار عمومی چندان مشخص نیست. ناترازی بانکهای ایران 2دسته است. یکی ناترازی ترازنامهای است و دیگری ناترازی در نقدینگی. بانکهای ایران در ترازنامه خود مشکلی ندارند، بلکه منظور از ناترازی بانکها، ناترازی نقدینگی است.
یعنی اینکه اگر افراد ایرانی سپردههای خود را طلب کنند بانک به اندازه کافی نقدینگی ندارد. چرا بانکهای ایران ناتراز شده؟ چون کفایت سرمایهاش زیر سوال رفته است. یعنی سرمایه نقد یا قابل تبدیل به اموال نقدی را ندارد که از نظر سیستم حسابداری و مالی، دچار مشکل میشود. اما بانکهای ایران داراییهای زیادی دارند، بانکها ناترازند چون داراییهای نقدی خود را به ملک و بنگاه و مرکز تجاری و ساختمان و... بدل کردهاند، بنابراین از منظر نقدی کم میآورند و منابع کافی برای وام و تسهیلات و... ندارند. اگر بانکها داراییهای خود را بفروشند، نقدینگی لازم را خواهند داشت، اما این کار را نمیکنند.
از همان روزی که رویکردهای سوداگرانه جایگزین رویکردهای مولد شد، سیستم بانکی هم به سمت سوداگری سوق پیدا کردند. از روزی که ملک در ایران گران شد، ارز بالا رفت و سهام صعودی شد؛ بانکها داراییهای خود را به این سمت بردند تا سودهای نجومی کنند.
از سوی دیگر به دلیل این رویکرد سوداگرانه، برخی افراد و جریانات که از بانکها وام گرفتند، اقساط خود را نمیدهند و به بدهکاران بزرگ بانکهای ایران بدل شدهاند. بانکهای خصوصی که این روزها دچار مشکل شده و مردم مقابل شعبههای آنان تجمع میکنند، بدهکاران بزرگی دارند که بدهی خود را نمیپردازند. از طرفی سپردهگذاران هم نگرانند و قصد دریافت دارایی خود را دارند، بانک نمیتواند به این نگرانی پاسخ دهد.
چون داراییهایش در قالب ملک و بنگاهها و... است و تلاشی برای فروش آنها نمیکند. مدتی قبل بود که بحث املاک مازاد بانکها مطرح شد. چرا این مشکلات دیگر طرح نشد و رسانهای درباره آنها صحبت نمیکند. چرا؟ چون سوداگران بانکی، معتقدند اگر دیرتر بفروشند، سود بیشتری خواهند داشت. میگویند چرا ما اول بفروشیم؟ سایر بانکها ابتدا بفروشند بعد ما اقدام میکنیم! اما مشکل بزرگتری هم وجود دارد و آن رونمایی از بزرگترین بدهکار سیستم بانکی ماست. دولت بزرگترین بدهکار بانکی ماست.
دولت از حساب بانکها برداشته و بدهی خود را نمیپردازد. چون احساس قدرت میکند. اعداد و ارقامی که درباره بدهی دولت به سیستم بانکی میشود باورکردنی نیستند. بانکها از یک طرف باید بدهیهای خود را دریافت کنند و از سوی دیگر اموال خود را به فروش برسانند. یک بانک رفته مرکز تجاری ساخته و املاک را در قالب بدهیها دریافت کرده و... بنابراین امروز نقدینگی ندارد. این روند، ناترازی بانکها را ایجاد کرده است.
بانکها اموال دارند اما در قالب ملک و بنگاه و زمین و... است. امروز میخواهد مال و مرکز تجاری خود را بفروشد تا ناترازی خود را جبران کند، اما کسی قادر به خرید این اموال انبوه نیست چون حجم انبوهی نقدینگی نیاز است و هیچ فرد و جریانی قادر به پرداخت موضوع نیست. در این میان 2فرد با جرات نیاز است که اقدام کنند؛ نخست وزیر اقتصاد تا به بانکها فشار بیاورد که اموال خود را بفروشند و دیگری رییس کل بانک مرکزی که به بانکها فشار بیاورند که ناترازی خود را رفع کنند. برای این منظور هم باید تاریخی مشخص شود. در غیر این صورت منجر به انحلال میشود. وزیر اقتصاد کوتاه آمده است اما رییس کل بانک مرکزی مساله را جدیتر دنبال میکند.