روی دیگر سکه خشونت
گلی ماندگار|
خبر کوتاه بود و بهتآور. دستگیری زنی که گمان میرود ۱۳ شوهر صیغهای خود را به قتل رسانده باشد. کلثوم تاکنون به قتل ۷ نفر اعتراف کرده اما از آنجایی که طبق تحقیقات مشخص شده او تاکنون به عقد موقت ۱۳ مرد درآمده که همه آنها جان خود را از دست دادهاند شاید شمار قتلهایش به ۱۳ یا بیشتر برسد چرا که هنوز تحقیقات در مورد ۵ شوهر او که به عقد دایم شان در آمده بود ادامه دارد و باید سرنوشت آنها هم مشخص شود.
این زن در تمام طول مدت ۹ سال گذشته مشغول پیدا کردن مردانی با سن بالا و دارای تمکن مالی بوده تا بتواند به عنوان مهریه مبلغ قابل توجهی پول یا ملک از آنها دریافت کند. بر أساس تحقیقات مشخص شده که این زن در مازندران با همین شگرد چند ویلای لوکس دارد. کلثوم که تنها یک دختر دارد تمام دارایی خود را به نام او زده و دخترش حالا از اینکه فهمیده مادرش یک قاتل سریالی است به سختی شوکه است. اما مساله اینجاست که این زن چرا به چنین اقداماتی دست زده است. این زن قبل از اینکه یک متهم به قتل یا قاتل سریالی باشد یک انسان است که از جهت روانی قطعا مشکلات بسیاری دارد.
او میتواند مورد بررسی قرار بگیرد و با توجه به انگیزههایی که برای دست زدن به این قتلها داشته یک مورد خوب مطالعاتی برای روانشناسان و جامعه شناسان خواهد بود. اما روی دیگر این ماجرا خشونتی است که به مردان در جامعه روا داشته شده اما کمتر به آن پرداخته میشود. عموما وقتی بحث بر سر خشونت باشد، مساله خشونت علیه زنان پر رنگتر است و البته تعدد آن بسیار بیشتر. اما آیا این دلیل کافی است که بحث در مورد خشونت علیه مردان نادیده گرفته شود.
تبعیض جنسیتی عامل پر رنگ شدن خشونت علیه زنان است
فاطمه گلرو، کارشناس جامعهشناسی در این باره به «تعادل» میگوید: یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود بحث درباره خشونت علیه زنان بیشتر از خشونت علیه مردان باشد تبعیض جنسیتی است که در جامعه امروز دیده میشود. این تبعیض جنسیتی فقط مختص ایران نیست و حتی در کشورهای پیشرفته هم با این مشکل مواجه هستند.
به همین خاطر در تمام دنیا بحث خشونت علیه مردان زیر سایه خشونت علیه زنان باقی میماند و کمتر به آن پرداخته میشود. او درباره بررسی وقوع قتلهای زنجیرهای توسط یک زن در شمال کشور میگوید: بر أساس شنیدهها این زن در سن پایین ازدواج کرده ۱۲ یا ۱۳ سالگی.
او همسر اول و فرزند پسری را که از آن مرد داشته از دست میدهد. سپس دوباره ازدواج میکند و صاحب فرزند دختری میشود که الان ازدواج کرده گویا تمامی اموالی را که از مردهای کشته شده گرفته به نام او زده است. باید انگیزه واقعی این فرد مورد بررسی قرار بگیرد. متاسفانه انگیزههای مادی در بسیاری از این قتلها دخیل هستند. وقتی جامعه به دو قطب فقیر و غنی تقسیم میشود بروز چنین اتفاقات تلخی هم پیامد آن خواهد بود.
مردان قربانی نگاه سنتی خود در مقوله خشونت هستند
این کارشناس جامعهشناسی میگوید: بهطور سنتی در جامعه ما مردان وقتی مورد خشونت قرار میگیرند چه از سوی همسر، یا مادر یا خواهر خود چندان تمایلی به اعلام آن ندارند. در واقع همان مثل و افسانه قدیمی که میگوید «مرد که گریه نمیکند» باعث میشود تا این افراد به واسطه غرور و تعصبی که دارند این آزار و اذیتها را گزارش نکنند. در واقع مردان وقتی قربانی خشونت میشوند بیشتر قربانی غرور و نگاه سنتی خود به مقوله زن و مرد هستند.
او میافزاید: باز این مشکل هم به تنهایی مربوط به ایران نیست و در اکثر کشورهای دنیا خشونت علیه مردان بسیار کم مورد پیگرد قرار میگیرد چون گزارشهایی که داده میشود بسیار اندک است. در حالی که خشونت صورت گرفته شاید به میزان خشونت علیه زنان نباشد اما چندان هم ناچیز نیست که نادیده گرفته شود.
خشونت علیه مردان آثار تخریبی بیشتر دارد
عطیه نوردانی، روانشناس درباره تاثیرات خشونت علیه مردان به «تعادل» میگوید: به دلیل آموزههای ما بحث در مورد خشونت علیه مردان همیشه نادیده گرفته شده است. اما این خشونت بهطور پنهانی در تمامی جوامع وجود دارد. مساله اینجاست که در برخی جوامع مردان به این درجه از اعتماد به نفس رسیدهاند که در مورد آن حرف میزنند اما در بسیاری از جوامع مانند ایران مردان حرف زدن این مورد را در واقع به نوعی زیر پا گذاشتن غرور و مردانگی خود میدانند و به همین خاطر هم هست که افراد در خفا مورد آزار قرار میگیرند، تاثیرات روانی بهشدت آزاردهنده اینگونه رفتارها را به جان میخرند اما حاضر نیستند در مورد آن صحبت کنند.
او میافزاید: مساله اینجاست که مردان ذاتا افراد درون گرایی هستند. آنها در مورد مسائلی که به غرور و حیثیت شان بستگی داشته باشد حرف نمیزنند. اگر مشکلی در این زمینه داشته باشند سعی میکنند آن را پنهان کنند تا خدشهای به شخصیتشان وارد نشود. این در حالی است که خشونت علیه مردان هم در کشور ما و هم در بسیاری از کشورهای دیگر با آمار نسبتا بالایی رخ میدهد اما این مساله چندان مورد توجه قرار نمیگیرد.
این روانشناس میگوید: خشونت کلامی علیه مردان بسیار بیشتر است. به این ترتیب که بسیاری از مردان اگر در کار خود موفق نباشند یا درآمد مناسبی نداشته باشند ممکن است روزانه از طرف همسر، مادر، پدر و ... مورد خشونت کلامی قرار بگیرند. به آنها انگ بیعرضگی و دست و پا چلفتی بودن بزنند. آنها را با دیگران مقایسه کنند و مواردی از این دست که بسیار زیاد هستند اما عموما کسی به عنوان خشونت کلامی به این برخوردها نگاه نمیکند. در حالی که آثار روانی این کلمات بسیار مخربتر از آثار روانی خشونتهای دیگر است.
نوردانی در بخش دیگری از سخنانش میافزاید: خشونت فیزیکی، تحقیرهای ظریف و زیرپوستی، روابط جنسی سرد، بدخلقی، بیتوجهی و قرار دادن مرد در تنگناهای عاطفی همگی میتوانند مصادیقی از خشونت زنان علیه مردان باشد. از سوی دیگر خشونت زنان علیه مردان از عوامل مختلفی نشات میگیرد، ناکامی و شکست میتواند یکی از دلایل بروز رفتارهای خشونتآمیز علیه مردان باشد.
زنی که درد، واماندگی، یاس و بن بست در زندگی تجربه کرده باشد ممکن است یک میل روانی به تخیله خشم خود داشته باشد. این نوع خشونت در اینجا نوعی رفتار جبرانی در برابر محرومیت است. پژوهش در مورد رفتارهای بزهکارانه در زنان نشان داده است که بسیاری از آنها به دنبال جبران محرومیتهای خود هستند. یکی دیگر از عوامل خشونت زنان علیه مردان مساله ازدواج است. تحقیقات در این حوزه مشخص کردهاند که اگر زنان آرامش جنسی و روانی نداشته باشند، آستانه تحمل خشونت در آنها بسیار پایین است.
انتقامگیری زنانه
علی مهاجری، پژوهشگر در این باره به «تعادل» میگوید: خشونت علیه مردان معمولا به شکل انتقامگیریهای زنانه است. به این معنا که زنان چون در جامعه مورد أنواع خشونتها و تبعیضها قرار میگیرند به محض اینکه موقعیتی پیدا کنند برای انتقامگیری دست به کار میشوند. زنی که در تمام طول زندگی خود با انواع ناکامیها مواجه شده و مورد انواع تبعیضها قرار گرفته است آستانه تحملش بهشدت پایین میآید و همین امر باعث میشود تا به نوعی انتقام تمام اینها را از مردانی که به او نزدیک میشوند بگیرد. فرق نمیکند این مرد میتواند همسر، برادر یا پدر باشد.
او میافزاید: در جامعه ما امروزه زنها همراه مردها حضور فعال دارند ولی یک خشونت خاصی نسبت به زنها وجود دارد که همان تبعیض جنسیتی است و باعث میشود زنها در برابر مردها جبهه داشته باشند. مثلا حقوق کمتر دادن به زن، فشارهای جنسی و متلکگویی میتواند باعث رفتارهای خشونتآمیز در زنها شود. در ضمن، در بستر خانواده نیز اگر مرد توجه عاطفی به همسر خود نداشته باشد. رفتارهای زن کمکم حالت خشونتآمیز به خود خواهند گرفت. خیلی از اوقات بداخلاقیهای زن در کانون خانواده یا در روابط زندگی به علت عدم دریافت توجه و عاطفه است. در بسیاری از موارد در جامعه ما زنهایی که شاغل هستند وظایف خانهداری و فرزندپروری خود را نیز دارند و این فشار مضاف نقشهای متعدد زمینهساز فشار و استرس زیاد و در نهایت رفتارهای خشونتآمیز علیه مردان میشود.
مهاجری در بخش دیگری از سخنانش میگوید: البته عوامل جسمی و روحی هم میتواند در بروز خشونت زنان علیه مردان تاثیرگذار باشد. کمبود ویتامینها، بیماریهای مزمن، اختلالات روانی و ... همگی میتوانند دلیل بر خشونت زنان علیه مردان باشند. به هر حال این خشونت وجود دارد نه تنها در ایران که در تمام دنیا اما از آنجایی که مردان خود تمایلی به حرف زدن در مورد آن ندارند بحث بر سر این مساله بسیار کمتر از خشونت علیه زنان است.