گزارش ميداني خبرنگار «تعادل» از استان هرمزگان روايت مي‌كند

«هرمز» رنجور

۱۴۰۲/۰۸/۱۰ - ۰۳:۲۴:۴۰
کد خبر: ۳۰۰۲۰۲
«هرمز» رنجور

«ساحلي سرخ در درياي آبي؛ به‌لحاظ رنگ شبيه مريخ است. رنگ سرخ در همه قسمت‌هاي جزيره به چشم مي‌خورد و به نمادي از جزيره تبديل شده‌. خاك اخرايي مايل به قرمز در اين جزيره و سواحل آن‌كه بوميان آن را «گِلك» مي‌نامند، هر مسافري را مجذوب خود مي‌كند

تعادل|فرشته فريادرس|
«ساحلي سرخ در درياي آبي؛ به‌لحاظ رنگ شبيه مريخ است. رنگ سرخ در همه قسمت‌هاي جزيره به چشم مي‌خورد و به نمادي از جزيره تبديل شده‌. خاك اخرايي مايل به قرمز در اين جزيره و سواحل آن‌كه بوميان آن را «گِلك» مي‌نامند، هر مسافري را مجذوب خود مي‌كند. آن را كليد خليج فارس مي‌نامند، اما من آن را «هرمز رنجور» مي‌خوانم. جزيره‌اي كه انگار در اين نقطه از جغرافيا محصور شده و كسي او را نمي‌بيند. خاكش را مي‌فروشند؛ اما تو بخوان به يغما رفتن ميراثي بزرگ. گويا اينجا كسي به فكر زنان و مردان هرمز نيست...»

در جنوب چه خبر است؟ 
پس از گذشت نزديك به دو ساعت هواپيما به زمين نشست؛ «ظهر جمعه 28مهرماه» در يك هواي شرجي كه گرمايش را از همان سالن تحويل چمدان‌ها مي‌شد، احساس كرد، به آفتاب تيز جنوبي‌ترين نقطه كشور سلام كردم. در هرمز چه خبر است؟ برايتان روايت خواهم كرد. پس از استقبال گرم آقاي خواجه‌اي مدير روابط عمومي دادگستري هرمزگان كه برخي‌مان تازه با او آشنا شده بوديم، در هتل مستقر و پس از يك استراحت كوتاه، عصر همان روز به همراه تور رسانه‌اي قوه قضاييه سري به شهر بندرعباس زديم. خيلي قبلترها نامش را «بندر كامارااو» يا «كامبارائو»، يعني بندر خرچنگ گذاشته بودند. نام متداول بعدي او «گمبرون» يا «گامبرون» بوده كه با لشكركشي شاه عباس بزرگ و بيرون راندن پرتغالي‌ها از ايران، نامش به بندرعباس تغيير يافته است. شهري با فاصله۱۲۸۷ كيلومتري از تهران. 
اين شهر يكي از مهم‌ترين مراكز استراتژيك و تجاري ايران در جوار خليج فارس و درياي عمان است. بارانداز شهيد رجايي، اسكله عظيمي است كه بخش وسيعي از مبادله كالاهاي تجاري بين ايران و ديگر كشورها از طريق آن انجام مي‌شود. 
بازديد از برخي پروژه‌ها از جمله «ساخت بوستان‌هاي ساوانا، زيباشهر، صدف و كوهستان و پل معلق پارك پنجه علي» جزو اولين برنامه كاري‌مان بود. آنطور كه «مهدي نوباني» شهردار بندرعباس به ما توضيح داد: منابع مالي اين پروژه‌ها از طريق شركت‌هاي بدهكار به شهرداري بندرعباس كه عمدتا «نفتي، پتروشيمي و فولادي» بودند، تامين شده است. به گفته «مجتبي قهرماني» رييس دادگستري استان هرمزگان، با ورود دستگاه قضا در 5/1سال گذشته ۴ هزار ميليارد تومان از محل عوارض ارزش افزوده ماليات به شهرداري‌ها پرداخت شده كه همين امر تحول بزرگي در عدالت اجتماعي رقم زده است. اما اقتصاد و تجارت در اين شهر تجاري چگونه است؟ با ما در اين گزارش همراه شويد. 

دوگانگي در جزيره!
سي‌ام مهرماه، با كشتي راهي جزيره زيباي قشم شديم. منطقه‌اي تجاري كه دوگانگي حاكميتي در آن باعث تضييع حقوق مردم شده. در اين منطقه آزاد از هر اداره، نهاد و سازماني، دو اداره و نهاد وجود دارد كه باعث دوگانگي و تعارض مي‌شود. فعالان اقتصادي و مردم اينجا سردرگم و بلاتكليفند؛ چون با يك استعلام واحد و دو نتيجه متفاوت مواجه مي‌شوند. مديران اين منطقه مي‌گويند: «اگر اين دوگانگي توسط دولت حل شود تعارض‌ها برطرف خواهد شد و مردم مي‌دانند براي حل مشكل‌شان كدام اداره پاسخگو است و بايد از چه سازماني پيگيري كنند.» چالش ديگر اين منطقه تجاري، «تصرف سواحل جزيره» از سوي برخي اشخاص است. حال اما با ورود دادستاني اين سواحل آزاد شده‌اند. در حاشيه بازديد خبرنگاران از سواحل آزاد شده، «اميد مهدوي‌مجد»، دادستان قشم، از آزادسازي مساحتي حدود ٣۴ ونيم كيلومتر از سواحل اين جزيره از سال ١۴٠٠ تاكنون خبر داد. به گفته او، محدوديت‌هاي ساحلي ايجاد شده، اكثرا شخصي بوده است. ناگفته نماند كه سواحل جزيره، بيشتر به زمين باير شبيه بود تا ساحل. نه از زيرساخت خبري بود و نه از جاذبه گردشگري. دولت سيزدهم بايد پاسخگو باشد؛ بودجه‌هاي عمراني كجا هزينه مي‌شوند كه نه از توسعه شهري خبري هست و نه از توسعه گردشگري؟!

بازي سياسي روي پل! 
نزديكاي ظهر همان روز يعني سي‌ام مهرماه، به محل احداث سازه‌هاي ابرپروژه «پل خليج فارس» رفتيم. پلي كه مي‌گويند جزيره قشم را به بندرعباس وصل مي‌كند؛ احداث آن از اوايل دهه 90 آغاز شده، اما نزديك به 13 سال است كه معطل بازي‌هاي سياسي شده. سرنوشت اين پل كه در دو دولت «محمود احمدي‌نژاد» و «حسن روحاني» به جايي نرسيد؛ هنوز هم بر سر ادامه كار آن ديدگاه‌هاي متفاوتي وجود دارد. عده‌اي مي‌گويند: «احداث اين پل لازم، راهبردي، ضروري و اهميت آن غير قابل تصور است.» در مقابل اما برخي هم به صراحت مي‌گويند: «پل به چه دردي مي‌خورد.!» واقعيت اين است كه در بدنه دستگاه‌هاي اجرايي از جمله «وزارت راه و سازمان برنامه» عده‌اي هستند كه روي هم رفته با پل موافق نيستند و آن را در اولويت نمي‌دانند.
براي تامين منابع مالي آن حسب دستور رييس‌جمهور قرار شده بود كه ۲هزار ميليارد تومان از محل تهاتر نفت به قرارگاه سازندگي خاتم‌الانبيا(ص) پرداخت شود و ۵۵۰ ميليارد تومان را هم سازمان منطقه آزاد قشم تزريق كند، كه از آن ۲ هزار ميليارد تومان، ظاهرا فقط دستور پرداخت ۷۵ ميليارد تومان در 1.5 سال گذشته ابلاغ شده و۱۷ ميليارد تومان آن واريز شده كه آنهم براي نگهداري سالانه از ستون پل‌ها هزينه شده است. سازمان منطقه آزاد قشم هم گويا تاكنون نزديك به ۱۰۰ ميليارد تومان از ۵۵۰ ميليارد تومان را براي احداث اين طرح هزينه كرده، كه اين مبلغ براي اين سازمان عدد بزرگي است. به گفته برخي مقامات دولتي تكميل اركان طرح بر روي دريا به حجم سرمايه‌گذاري بالغ بر 300 تا ۴۶۰ ميليون يورو نياز است. عليرضا زارع، سرپرست مديريت فني و زيربنايي سازمان منطقه آزاد قشم، با حضور در جمع خبرنگاران عنوان كرد كه با تامين هزينه‌ها، اين ابرپروژه تا ۳ سال ونيم ديگر به اتمام مي‌رسد. او تاكيد كرد: ساخت اين پل براي كشور از نظر اقتصادي و گردشگري منفعت دارد و با زندگي و رفاه مردم منطقه گره خورده است و آسيبي به دريا نمي‌زند. 

رسوب ميليون‌ها دلار! 
اما در جنوبي‌ترين بندر تجاري كشور چه بر سر كالاها مي‌آيد؟ راهي بندر استراتژيك شهيد رجايي مي‌شويم تا از پشت صحنه ماندگاري هزاران كانتينر كالا بيشتر بدانيم. بندر شهيد رجايي 5 هزار و 100 هكتار مساحت دارد و 65 درصد صادرات و واردات از اين بندر انجام مي‌شود و بزرگ‌ترين و تخصصي‌ترين بندر در عمليات كانتينري است. در بندر رجايي ترمينال‌هايي براي تخليه و به‌كارگيري وجود دارد و اراضي موسوم به پشتيباني و دپوي كالا نيز قرار دارد تا اقدامات خروج كالا‌ها در آن انجام شود. اما اينجا اتفاقات تلخ ديگري هم مي‌افتد. كالاهايي كه بايد روانه بازارها شوند، گاهي آنقدر اينجا مي‌مانند تا به مرز فساد برسند يا كانتينرهايي كه پس از گذشت سال‌ها به دست فراموشي سپرده مي‌شوند وكسي هم سراغ‌شان را نمي‌گيرد.
 برخي گمرك را مقصر مي‌دانند. برخي نهادهاي موازي با گمرك را كه مخل تجارت شده‌اند. گاهي هم صاحبان كالا يا نبود ارز عامل اين وضعيت معرفي مي‌شوند. اما شايد مهم‌ترين دليل نابساماني در معطلي ترخيص كالاها، همان سياست‌ها يا رويه‌هاي غلط تجاري تنظيم شده از سوي نهادهاي بالادستي باشد كه نياز به اصلاح و بازبيني جدي دارد.
به گفته رييس دادگستري هرمزگان، طبق قرارداد هر كشتي ۷ روز در بندر معطلي دارد و اگر تعداد روز‌هاي معطلي بيش از ۷روز باشد، صاحب بار بايد روزانه بيش از يك ميليارد تومان هزينه پرداخت كند. حال گويا با ورود دستگاه قضا، روند ترخيص كشتي‌ها در اسكله با سرعت بالاتري صورت مي‌گيرد. اما اينكه چرا اركان دولت سيزدهم و به خصوص مديران بالادستي گمرك تا اين حد نسبت به مسائل كلان تجارت و روند ترخيص كالاها بي‌تفاوتند؛ هم در نوع خودش جاي سوال دارد؟ براساس آماري هم كه حسين عباس‌نژاد، مديركل بنادر و دربانوردي استان هرمزگان، در جمع خبرنگاران ارايه كرد: «در مجموع يك ميليون و۱۰۵هزار و۷۷۸ TEU كانتينر (هر تي‌اي يو معادل يك كانتينر ۲۰ فوت است) از ابتداي امسال تاكنون در اين بندر تخليه و بارگيري شده كه 7 دهم درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزايش داشته است. »

از متروكه‌ها چه خبر؟ 
اما از متروكه‌ها و كالاهاي قاچاق چه خبر؟ درجريان بازديد از انبار كالاهاي متروكه، مهدي فتحي، رييس سازمان جمع‌آوري و فروش اموال تمليكي اينطور توضيح مي‌دهد كه از سال ۹۸ عملا دادستان وقت مركز استان به موضوع ورودي كالا‌ها به مركز استان ورود كرده و كالاهاي موجود در انبار‌هاي مربوطه ظرف ۶ ماه تعيين تكليف شدند. به گفته او، براي كنترل كالا‌هاي وارداتي يك سيستم نرم‌افزاري در انبارها نصب شده تا قاچاق و نحوه نگهداري كالا‌ها را تعيين تكليف كند. بنابه توضيحات او، در پروژه بزرگ انبارگرداني كه با محوريت دستگاه قضا براي اولين‌بار صورت گرفته، مشخص شده كه مثلا در بندر شهيد رجايي چه ميزان كالا وجود دارد؟چه ميزان از اين كالاها بايد تعيين تكليف شوند؟ و چه ميزان بايد انهدام شوند؟ بنابراين يك پاكسازي صورت گرفت و كالاها به دو دسته يعني قبل از سال 1396 و بعد از آن تقسيم شدند. بنابرآمار اعلامي او، ارزش قاچاق كشف شده در انبار شهيد رجايي 300ميليارد تومان و ارزش كالاهاي متروكه به حدود 2هزار ميليارد تومان مي‌رسد. اما صورت مساله اصلي از نگاه خود فتحي اين است كه چرا بايد كالا تا اين‌حد رسوب كند؟ او مي‌گويد: اگر نياز به اصلاح يا تغيير قوانين است بايد در اين زمينه كار كارشناسي انجام شود تا شاهد هدر رفت انرژي و درگيري دستگاه‌ها نباشيم. 
 بازار بي‌مشتري!
اما مردم اين خطه از خاك ايران چگونه گذران زندگي مي‌كنند؟ اينجا عده‌اي به كار تجارت مشغولند. گروهي هم كارشان فروشندگي است. از فروش لباس و لوازم آرايشي گرفته تا لوازم خانگي. اما مغازه‌داران مي‌گويند: اينجا ديگر آن رونق قبل را ندارد. چند سالي است كه ديگر اجناس‌شان به خوبي فروش نمي‌رود. به گفته آنها يا مشتري نيست، يا اگر هم باشد قدرت خريدشان كم است. اين را مي‌شد از خلوتي مراكز خريد قشم فهميد؛ بازاري بدون مشتري! يكي از اهالي همين جا مي‌گفت: برخي از كاسب‌ها عطاي فروشندگي را به لقايش بخشيده‌اند و مي‌روند دنبال قاچاق سوخت. وقتي از او پرسيدم چرا؟ اينطور مي‌گويد: چون سود خوبي به جيب مي‌زنند! مثلا فردي كه مغازه طلا فروشي داشته، آن را به همراه همه طلاهايش فروخته و با خريد ماشين‌هاي متعدد اقدام به قاچاق سوخت كرده. در عرض چند ماه نه تنها سرمايه اوليه‌اش برگشته، بلكه كلي هم پول به جيب زده! اينجا ياد رقم قاچاق سوخت افتادم كه دادستان استان هرمزگان آن را ۷۶۸ميليارد تومان در نيمه اول سال جاري اعلام كرد. يا باند قاچاقي در ذهنم تداعي شد كه به روايت قهرماني رييس دادگستري استان هرمزگان در پوشش مغازه‌هاي تعويض روغني و مراكز معاينه فني در حاشيه شهر بندرعباس اقدام به دريافت و انباشت سوخت خودرو‌هاي سنگين مي‌كردند و سپس از طريق وانت‌هاي سوخت اين سوخت را به شهرستان «ميناب» جهت انتقال به دريا ارسال مي‌كردند.
 «اتباع افغانستاني» از ديگر معضلاتي است كه گريبانگير اهالي قشم شده است. به گفته مسوولان قضايي اين استان، جديدا بيشتر قاچاق‌ها توسط همين اتباع غيرمجاز افغانستاني انجام مي‌شود كه نيازمند ساماندهي ضروري توسط دولت است. مردمي هم بودند كه از روي فقر و بيكاري، بنزين را نه با ماشين بلكه با بطري‌هاي نوشابه در سطح شهر مي‌فروختند. 

از هرمز چه مي‌دانيد؟
دوشنبه يكم آبانماه؛ روز پاياني سفر راهي جزيره بيضي‌شكل در مجاورت تنگه هرمز شديم. آنچه حين ورود به جزيره هرمز نظرم را جلب كرد؛ زنان دستفروشي بود كه بساط‌شان را زير تيغ آفتاب پهن كرده بودند و همه روز را به انتظار نشسته تا شايد كشتي آنجا لنگر بگيرد و مسافرانش از آنها خريد كنند. اما يكم آبان، انگار روز چندان خوبي نبود براي‌شان؛ چراكه آفتاب غروب نكرده، بساط‌شان را جمع كردند و رفتند. حتي منتظر بازگشت مسافران از جزيزه هم نماندند.
تنهايي جزيره و آدم‌هايش خاطرم را رنجاند. در همان دقايقي كه روي خاك‌هاي رنگي هرمز به آرامي قدم مي‌زدم، به اينجا و مردمش فكر مي‌كردم؛ به اينكه آيا ما خبرنگاران روايتگر واقعيت‌ها بوده‌ايم؟ اگر بوده‌ايم، چرا اين جزيره اينقدر سوت وكور است؟ براي اينكه خودم را تسلي داده باشم، گفتم خب قطعا قبل از ما هم خيلي‌ها زندگي در اينجا را روايت كرده‌اند و از كاستي‌ها گفته‌اند. آنها كه بايد مي‌شنيدند، شنيده‌اند و اگر كاري از دست‌شان برآمده، انجام داده‌اند. آنها هم كه نخواسته‌اند، كاري بكنند، از كنار روايت‌ها عبور كرده‌اند! 
هرچند از ديدن جزيره دلم غنج رفت، اما راستش را بخواهيد هرمز با توسعه غريب و بيگانه است. بايد خداحافظي مي‌كردم. آرام در گوشش نجوا كردم كه رنج تنهايي‌ات را روايت خواهم كرد؛ تا شايد به سراغت بيايند تا ديگر راننده توک توک (سه چرخه) كه ما را به آنجا رساند؛ مجبور نباشد سر مسافر دعوا كند. يا پدري كه مي‌گفت، دخترش به او مشق شب مي‌دهد و مجبورش مي‌كند كه سواد ياد بگيرد. با خودم گفتم شايد دير نباشد روزي‌كه همين دختركان كوچك، نجات‌دهنده پدران‌شان و اين سرزمين رنجور باشند. روايتم را از اين سفر چند روزه با اين جمله به پايان مي‌برم؛ «دلم با ديدن مردمان نجيب خليج نيلگون فارس گرفت؛ ‌اي كه دستت مي‌رسد كاري بكن!»

ارسال نظر