بودجه 1403 و فشارهاي كمرشكن بر اقتصاد

۱۴۰۲/۰۹/۰۴ - ۲۳:۱۴:۵۱
کد خبر: ۳۰۱۷۷۱

چرا حضور مدران اقتصاد خوانده و عالمان علوم اقتصادي در عرصه سياستگذاري‌هاي عمومي و سياسي مهم و راهگشاست؟ اين پرسش شاه‌كليد ورود به بحثي است كه رمزگشايي از آن مي‌تواند به چرايي عدم توسعه‌يافتگي كشور و ظهور مشكلات كليشه‌اي در اقتصاد و مديريت ايران پاسخ بدهد. اهميت اين نوع پرسش‌ها به خصوص پس از رونمايي از بودجه 1403 كل كشور و رويكرد سختگيرانه دولت نسبت به توليد و حقوق‌بگيران و در كل دهك‌هاي متوسط و محروم بيشتر از هر زمان ديگري مطرح شده است.

محسن عباسی

چرا حضور مدران اقتصاد خوانده و عالمان علوم اقتصادي در عرصه سياستگذاري‌هاي عمومي و سياسي مهم و راهگشاست؟ اين پرسش شاه‌كليد ورود به بحثي است كه رمزگشايي از آن مي‌تواند به چرايي عدم توسعه‌يافتگي كشور و ظهور مشكلات كليشه‌اي در اقتصاد و مديريت ايران پاسخ بدهد. اهميت اين نوع پرسش‌ها به خصوص پس از رونمايي از بودجه 1403 كل كشور و رويكرد سختگيرانه دولت نسبت به توليد و حقوق‌بگيران و در كل دهك‌هاي متوسط و محروم بيشتر از هر زمان ديگري مطرح شده است. شايد يكي از دلايل پيروزي مردان اقتصادي در صحنه‌ سياست در جهان، درك آنها از ساز و كار اقتصادي و پرهيز از تصميمات عوام‌‌فريبانه‌اي است كه در صورت اتخاذ آن تصميمات، نتايج به بار آمده به ضرر اقتصاد تمام مي‌شود! مديري كه اقتصاد مي‌داند، كسب و كاري راه‌اندازي كرده و موفق بوده، توليد و تورم و اشتغال را مي‌فهمد مورد اقبال قرار مي‌گيرد و سرزمينش را از فقر نجات مي‌دهد. سياستمداران موفق در همه نقاط جهان يا پايه‌ اقتصادي و تجاري قوي داشته‌اند (مانند ترامپ) يا درك درستي از اقتصاد داشته و فضا را براي رشد سرمايه‌گذاري و افزايش توليد ناخالص داخلي مهيا كرده‌اند (نظير ماهاتير محمد در مالزي و خاندان سلطنتي امارات.) در نقطه مقابل، وقتي مغز سياستمدار از تفكر اقتصادي تهي باشد يا با رانت و بدون ضابطه و مبتني بر ايدئولوژي به قدرت رسيده باشد فضا را براي نابودي سرمايه‌هاي ملي به كار مي‌بندد. كشورهاي ونزوئلا و كوبا دو نمونه‌ در دسترس براي شكستِ استراتژي درهم آميختن سياست و اقتصاد هستند. شعارهاي پوچ كه منجر به فروپاشي اقتصاد اين كشورها يا در تنگنا قرار گرفتن امرار معاش مردمانش شد! اغلب تفكرات بنيادي و راديكال سياسي بعد از چند دهه فقط فقر و فلاكت و تورم توليد كرده‌اند! وقتي اقتصاد به در بسته مي‌خورد و منابع مجاني رو به اتمام است، تفكرات كمونيستي به ميدان مي‌‌آيند و آخرين منابع باقي مانده را از دستان افراد سرمايه‌دار گرفته و به بهانه توزيع ثروت بين فقرا، اندك فضاي توليد و سرمايه‌گذاري را نابود مي‌كند! اين تفكر رابين‌هودي معمولا لابه‌لاي شعارهاي ناسيوناليستي نظير «ارزان‌فروشي ممنوع! خام‌فروشي ممنوع! ثروتمندان بايد ماليات بدهند و...» به خورد توده‌ مردم داده مي‌شود و فقط فروپاشي اقتصاد را چند سال عقب مي‌راند. مديري كه فقط بلد است خرج كند و به پول مفت عادت كرده است به دنبال راهي است تا مجددا به پول مفت برسد. اگر نفت نباشد ماليات مي‌گيرد، عوارض مي‌گيرد ولو اين اقدامات منجر به نابودي توليد شود. 

 فردي كه در عمرش حتي يك بساط كنار خيابان هم نداشته و هيچ چيز راجع به تورم و بيكاري و اشتغال و راه‌اندازي كسب و كار نمي‌داند و نماينده‌ يك شهر ه هزار نفري است و سواد اقتصادي ندارد بودجه‌اي را تاييد مي‌كند كه سرنوشت ميليون‌ها انسان به آن گره خورده است با يك دكمه سرنوشت اقتصادي ميليون‌ها انسان و ده‌ها هزار شركت دستخوش تغيير مي‌شود بدون آنكه بداند چه فشاري هم به قشر كارگر و كارمند و هم توليد‌كننده و خدمات‌دهنده مي‌آورد. مديري كه فقط خرج كردن بلد است وقتي در تنگنا قرار بگيرد از عبور و مرور مردم در خيابان هم ماليات مي‌خواهد. پيرمردها و پيرزن‌ها را تا دم مرگ به محل كارشان مي‌كشاند تا ماليات حقوق‌شان را بستاند تا بتواند از كيفيت خدماتش مي‌كاهد تا در هزينه‌ها صرفه‌جويي كند و عجيب است كه اعتقاد دارد اقتصاد كشورش در حال شكوفايي است. مديران ولخرج فقط به فكر خرج روزمره هستند و فعلا دارند از جيب مي‌خورند و توليد و رشد سرمايه‌گذاري را فراموش كرده است غافل از اينكه اگر يك روز راهي پيدا شود كه مردم پول‌شان را در كشور ديگري به صورت آنلاين سرمايه‌گذاري كنند (مثلا از طريق كيف پول ديجيتال و...) آيا پولي باقي مي‌ماند كه بتوان از آن ماليات گرفت؟ به نظر من فشارها بر اقتصاد كشور در سال ۱۴۰۳ كمرشكن خواهد بود و در صورتي كه اين بودجه تصويب و اجرا شود بزرگ‌ترين خروج پول تاريخ ايران توسط مردم از كشور در سال آينده به ثبت خواهد رسيد! مانند قطعه شعري كه انگار وضعيت اين روزهاي اقتصاد ايران را نمايان مي‌كند: 
«روزي به كنار ميز گردي/ من بودم و جمع اهل وردي
چون كرده سرم به تن زيادي/ گفتم دو سه جمله انتقادي
گفتم غم و درد ما زياد است/ مشكل نه فقط به اقتصاد است
بر هر چه نظر كني خراب است/ سرفصل نقيصه صد كتاب است»