3 هدف اسراييل از حمله به كنسولگري ايران
واقع آن است كه از نظر قوانين بينالمللي، عمليات اسراييل در دمشق نقض تمام قوانين بينالمللي است، چراكه قوانين بينالمللي كاملا روشن است و حمله به سفارت و كنسولگري كشورها، به معناي مقابله مستقيم با كشورهاي ديگر است. اسراييل به رهبري نتانياهو در حال ايجاد شكاف عميقي در منطقه است كه ميتواند تبعات زيانباري براي تمام كشورهاي منطقه داشته باشد.
واقع آن است كه از نظر قوانين بينالمللي، عمليات اسراييل در دمشق نقض تمام قوانين بينالمللي است، چراكه قوانين بينالمللي كاملا روشن است و حمله به سفارت و كنسولگري كشورها، به معناي مقابله مستقيم با كشورهاي ديگر است. اسراييل به رهبري نتانياهو در حال ايجاد شكاف عميقي در منطقه است كه ميتواند تبعات زيانباري براي تمام كشورهاي منطقه داشته باشد. نه تنها حوزه سياست بلكه بخشهاي اقتصادي، تجاري و راهبردي نيز در منطقه از اين موضوع تاثير ميپذيرند و با خسارت مواجه ميشوند. به طور كلي مشكلاتي كه بين ايران و اسراييل از يك طرف و ايران و امريكا از سوي ديگر وجود دارد، باعث بروز تعارضاتي در اين منطقه شده است. بنابراين اصل قضيه از منظر حقوق بينالملل آن است كه اسراييل جنايتي را در منطقه انجام داده است كه شكي درباره بروز آن وجود ندارد. عليالقاعده شوراي امنيت سازمان ملل بايد به گونهاي تصميمگيري كند كه بازدارندگي ايجاد كند و اسراييل ديگر نتواند دست به چنين اقداماتي بزند. البته بايد توجه داشت اسراييل كاري به مسائل بينالمللي و قوانين جهاني ندارد و اهداف خود را دنبال ميكند. اين كشور اهداف مشخصي را پس از ماجراي اكتبر درنظر گرفته است و تلاش ميكند در راستاي تحقق آنها گام بردارد. راهبرد اسراييل به نظرم 3 مرحله دارد؛ نخست اينكه غزه را به طور كامل از نيروهاي جهاد اسلامي و حماس پاكسازي كند و سپس اداره اين باريكه را يا دراختيار شورايي با مشاركت كشورهاي عربي قرار دهد يا اينكه مديريت غزه را به تشكيلات خودگران با حضور اسراييل بسپارد. اين هدف البته امكان تحقق ندارد، چراكه حماس ريشههاي عميقي در فلسطين دارد. در مرحله دوم، اسراييل اگر بتواند هدف اول خود را كه پاكسازي غزه از حماس است، محقق كند، متوجه شمال و لبنان خواهد شد و حزبالله لبنان را هم در تيررس تخاصمات موردنظر خود قرار ميدهد. اسراييل از اين طريق به دنبال آن است كه مرزهاي شمالي خود را ايمن و مصون از تعرضات حزبالله قرار دهد. اجراي مرحله سوم كه در گرو تحقق 2 مرحله قبلي است، كشاندن پاي ايران در اين منازعه است. اسراييل تلاش ميكند ايران را به دام منازعات منطقهاي بكشاند؛ روندي كه تا به امروز موفق به تحقق آن نشده است. اسراييل از تواناييهاي ايران در دانش هستهاي هراس بسياري دارد و ميخواهد به بهانهاي ايران را به تنش و تنازع برساند. رسيدن ايران به نقطه غيرقابل بازگشت دانش هستهاي، اسراييل را در شرايط دشواري قرار ميدهد كه مقابله با آن به سادگي نخواهد بود. درنهايت هدف اسراييل آن است كه پروژه براندازي را در ايران عينيت بخشد. براي رسيدن به اين هدف، اسراييل به مساعدت غرب و امريكا نياز دارد. در مجموع برنامهاي كه كابينه جنگ اسراييل طراحي كرده در اين 3 مرحله قابل تحليل است. اين نوع حملات به سوريه و ساير مناطق مانند كنسولگري ايران تلاش براي مجابسازي ايران به ورود به جنگ با اسراييل است. البته ايران تا به امروز به درستي تدابير لازم را اتخاذ كرده و وارد دامي كه اسراييل طراحي كرده، نشده است. ايران در عين حال تلاش ميكند از طريق رويكردهاي پيشدستانه، اسراييل را وادار به عقبنشيني و پذيرش آتشبس كند. امريكا در اين ميان تلاش ميكند توازن قدرت در منطقه را بههم نزند. ورود امريكا به منازعه ميداني به نفع اسراييل خطرات بسياري را در منطقه شكل ميدهد. از سوي ديگر، روسيه و چين هم در برابر امريكا قرار دارند. البته روسيه در اوكراين گير افتاده و چين هم كشوري عملگراست و چشم به تجارت هزاران ميليارد دلاري به امريكا دوخته است. از هر منظري به بحث ورود كنيم بايد گفت ايران نبايد وارد دام موردنظر اسراييل شود، پيگيري ديپلماتيك و كشاندن موضوع به شوراي امنيت راهكارهاي مطلوبتري است كه ميتواند انزواي موردنظر را به ضرر اسراييل شكل دهد. ايران نبايد وارد منازعه ميداني در برابر اسراييل شود، چراكه اين ورود پاي امريكا را هم به ميدان باز ميكند و اين به ضرر منطقه است. در اين ميان اسراييل از منظر اقتصادي در شرايط نامناسبي قرار دارد و قادر نيست اين منازعه را در بلندمدت ادامه دهد.