سیاستهای غلط آینده کشور را به خطر میاندازد
مساله پیری جمعیت ایران سالهاست که به معضلی برای جامعه ما تبدیل شده است. اما از طرف دیگر افزایش نرخ مهاجرت طی سال های گذشته نیز می تواند چالش دیگری در برابر کاهش جمعیت کشور و از دست رفتن نیروی کار باشد.
گلی ماندگار|
مساله پیری جمعیت ایران سالهاست که به معضلی برای جامعه ما تبدیل شده است. اما از طرف دیگر افزایش نرخ مهاجرت طی سال های گذشته نیز می تواند چالش دیگری در برابر کاهش جمعیت کشور و از دست رفتن نیروی کار باشد. متاسفانه برخورد دولت طی دو سال گذشته با نیروی کار و به خصوص کارگران به گونهای بوده که هیچ بهبودی در وضعیت معیشت این قشر عظیم ایجاد نشده است از سوی دیگر عدم توافق دولت و نمایندگان کارگری بر سر دستمزد هم دلیل دیگری است تا ناامیدی در قشر کارگر را تشدید کند. مساله اینجاست که وقتی دستمزد کارگران نسبت به تورم افزایش پیدا نکند دیگر انگیزه ای برای بهره وری بالا باقی نمی ماند. همین مساله میتواند باعث کندی حرکت چرخ تولید در کشور باشد. وقتی هم که تولید در کشور کاهش پیدا کند در واقع این اقتصاد است که بیش از همه ضربه می بیند و دست دلالان در بازارها بیش از پیش باز می شود و وابستگی ما به کشورهای دیگر افزایش پیدا خواهد کرد. وقتی نگاهی به لیست واردات کالا طی سالهای گذشته میاندازیم متوجه میشویم که حتی ما برای تولید و خودکفایی در زمینه نخ و سوزن هم با مشکل مواجه بوده و آن را وارد کردهایم. این شاید یک مثال کوچک برای نشان دادن ابعاد بزرگ فاجعهای باشد که در راه است. همین بیتوجهی به حقوق کارگران و عدم وجود امنیت کار به دلیل اینکه تولیدکنندگان نمیتوانند با بازار کالاهای وارداتی رقابت کنند و هزینههای تولید با توجه به کاهش ارزش پول ملی هر روز بالاتر میرود و نرخ تمام شده اجناس تولیدی گاهی از اجناس وارداتی هم بیشتر میشود. در چنین شرایط نابرابری قطعا قبل از هر چیز تولید در کشور ضربه میخورد و نتیجه آن میشود تعطیل شدن کارگاههای کوچک تولیدی و بیکاری کارگران و از همه مهمتر از حرکت ایستادن چرخ اقتصاد در کشور.
تا همین چند سال پیش دغدغه مسوولان کشور مهاجرت نخبگان و دانشگاهیان بود اما حالا دامنه این مهاجرت ها به تمامی اقشار جامعه کشیده شده است. از دکتر و مهندس و پرستار بگیر تا معلم و کارگر و خلبان همه و همه در حال مهاجرت از کشور و پیدا کردن جایی هستند تا بتوانند معیشت خود را بهبود ببخشند.
البته مهاجرت برای قشر تحصیلکرده شاید همراه با موفقیتهایی بسیاری همراه باشد و این کوچ با افراد خانواده صورت بگیرد اما وقتی از مهاجرت در قشر کارگر صحبت میکنیم یعنی سفر به تنهایی و زندگی در غربت برای بهبود معیشت. آنها به کشورهای همجوار میروند تا بتوانند با دریافت حقوق مناسب که البته با توجه به افزایش نرخ دلار در داخل کشور وقتی قرار باشد به پول ملی تبدیل شود مبلغ قابل ملاحظه ای خواهد شد سختیهای بسیاری را برای راحتی اعضای خانوادهشان متحمل میشوند.
دقیقا مثل همان چیزی که کارگران فصلی با آمدن به شهرهای بزرگ برای پیدا کردن کار تجربه می کنند. خانوادههایشان را در شهرهای کوچک زادگاهشان بهجا میگذارند تا بتوانند با کمترین هزینه در شهرهای بزرگ زندگی کنند و مابقی درآمدشان را برای بهبود وضعیت زندگی خانواده خود ذخیره کنند. اما از آنجا که تورم دیگر تمام جغرافیای ما را در نوردیده و الان گرانی حتی در شهرهای کوچک و روستاها هم قابل لمس است دیگر کار کردن در شهرهای بزرگ نمیتواند برای قشر کارگر راهگشا باشد.
آمارهای تکاندهنده از مهاجرت
براساس آخرین آمارها طی دوسال گذشته بیش از ۱۰ هزار پزشک از کشور مهاجرت کردهاند، این در حالی است که در خوشبینانهترین حالت سالانه بیش از ۳ هزار پرستار هم به کشورهای دیگر میروند تا بتوانند در شرایط بهتر و با دستمزدی عادلانه تر به کار خود ادامه دهند.
حتما فیلمی را که طی چند روز گذشته در فضای مجازی دست به دست میشود دیدهاید. تیم پزشکی در یکی از اتاقهای عمل کشور عمان همگی ایرانی هستند. از متخصص بیهوشی بگیر تا پزشک جراح و دیگر پرسنل اتاق عمل. شاید دیدن این فیلم در لحظه اول غرورآفرین باشد اما درنهایت این حقیقت تلخ را به ما گوشزد میکند که از دست دادن افراد متخصص در کشور میتواند آینده ما را تیره و تار کند.
مهاجرت نیروی کار چالشی برای اقتصاد
سرکوب دستمزد در کشور نه تنها باعث میشود تا معیشت کارگران به خطر افتاده و انگیزه کار را از آنها بگیرد و تاثیرات منفی بر میزان بهرهوری داشته باشد میتواند باعث از دست دادن نیروی کار جامعه نیز باشد. مهاجرت نیروی کار به خصوص کارگران هم طی دو سال گذشته با افزایش مواجه شده است. اگر نگاهی به دستمزد کارگران در کشورهای همسایه بیندازیم متوجه می شویم که رفتن تا چه میزان میتواند بر بهبود زندگی کارگران تاثیر داشته باشد.
براساس آمارهای اعلام شده در حال حاضر یک کارگر ساده در امارات حدود هزار و ۵۰۰ تا دو هزار دلار دستمزد دریافت میکند، در عربستان این مبلغ بین هزار تا هزار و ۲۰۰ دلار، در عمان ۸۰۰ دلار و در ترکیه ۶۰۰ تا ۸۰۰ دلار است. این درحالی است که درآمد یک کارگر در ایران به کمتر از ۲۰۰ دلار میرسد.
علی دهرودی، فعال کارگری در این باره به «تعادل» میگوید: وقتی با چنین مبلغهایی میشود در کشور همسایه کارکرد و معیشت خانواده را در کشور خود به خوبی تامین کرد دیگر نمیتوانیم از رفتن نیروی کار گله مند باشیم. شما مقایسه کنید اگر یک کارگر در عمان کار کند و ماهانه ۸۰۰ دلار دریافتی داشته باشد وقتی این مبلغ را به پول ملی تبدیل کند مبلغی نزدیک به ۵۰ میلیون تومان میشود. در حال حاضر پزشکان هم در کشور ما چنین درآمدی ندارند.
او ادامه میدهد: با این اوصاف، بدون شک کارگران ترجیح میدهند به دلیل مشکلات مالی و ناتوانی از مهاجرت خانوادگی و رفتن به کشورهای دورتر، رنج تنهایی را به جان بخرند و به خاطر اینکه بتوانند معیشت خانواده خود را تامین کنند برای کار و دریافت دستمزد عادلانه به کشورهای همسایه بروند.
این فعال کارگری توضیح میدهد: متاسفانه در دو سال گذشته بیتوجهی به نیروی کار از سوی وزارت کار و رفاه اجتماعی به عادت تبدیل شده و همین هم مهمترین عاملی است که باعث میشود کشور نیروی کار توانمند خود را از دست بدهد. تا زمانی که وضع معیشت کارگران درست نشود ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم تولید و اقتصاد در کشور رونق بگیرد.
نیروی کارِ آینده را با سیاستهای غلط از دست میدهیم
داود کشوری، ريیس انجمنصنفی گچکاران استان قم نیز در این باره به ایلنا میگوید: یکی از مشکلاتِ امروزِ کشور مهاجرتِ نیروی کار از یک طرف و پیر شدنِ جمعیتِ کشور است که هر دو مساله آینده تولید و اقتصاد کشور را تحتتاثیر قرار میدهد. او با اشاره به مشکلات کارگران میافزاید: یکی از مشکلاتِ امروزِ کشور مهاجرتِ نیروی کار از یک طرف و پیر شدنِ جمعیتِ کشور است، که هر دو مسئله آینده تولید و اقتصاد کشور را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع هر دو مساله نیروی کار را که مهمترین مولفه برای پیشرفت و توسعه اقتصادی است، از آینده کشور میگیرد.
ترغیب به فرزندآوری نیازمند زیرساختهای اساسی برای قشر کمدرآمد
این فعال کارگری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به برنامه های دولت برای افزایش نرخ جمعیت می گوید: ترغیب به فرزندآوری قبل از هر چیزی نیازمند داشتن زیرساختهای اساسی برای آحاد جامعه و به خصوص توجه لازم به قشر کمدرآمد و آسیبپذیر جامعه است. کمک به افزایشِ اشتغال در سطح کلان، یعنی شغلی که بتوان با آن حداقل نیازهای اساسیِ یک خانواده را تامین کرد، شاید اولین و مهمترین قدم در این راستا باشد. چطور میتوان از جوانانی که حقوق آنها به سختی، کرایه راه و هزینههای روزمرهاشان را تامین میکند، انتظارِ تشکیل خانواده و بعد هم فرزندآوری داشت؟
او می افزاید: نه تنها شغل پایدار کم است که آنها هم که شغلی دارند، به سختی میتوانند هزینههای روزمره را تامین کنند. برای همین است که گاه نیروی کار ماهر و نیمه ماهر و ساده اگر بتواند، از کشور میرود تا برای خود زندگیِ حداقلی تامین کند؛ زندگیای که ظاهرا برآورده کردنش در ایران دیگر مشکل شده است.
داود کشوری تاکید میکند: پرداختِ یارانه و کالابرگ الکترونیک نمیتواند جایگزین شغل شایسته و دستمزدِ متناسب شود؛ از سوی دیگر مسکن امروز یکی از مهمترین نیازهای کارگران است. بیش از نیمی از درآمد کارگران صرف اجارهخانه میشود. طرحهایی که مسوولان مدعی هستند برای خانهدار کردنِ اقشار ضعیف جامعه و کارگران پیش رو دارد، معمولا به دردِ کارگران نمیخورد، این طرحها به نام کارگران و به کام بساز بفروشهاست.
ناامیدی وجه مشترک همه مهاجران
پروانه ایوبی، جامعهشناس، درباره دلایل مهاجرت به «تعادل» میگوید: مهاجرت عموما به دلیل عوامل دافعه کشور مبدا و جاذبه کشور مقصد صورت میگیرد، مشکلات اقتصادی و اجتماعی از مهمترین عوامل دافعه ایران طی چند سال اخیر است. ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم افراد تحصیلکرده و نخبه، جامعه پزشکی و حتی کارگران که چرخ تولید کشور را میچرخانند با نداشتن حداقلها هم کنار بیایند و در جایی بمانند و ادامه دهند که هیچ چشمانداز روشنی برای آینده خود نمیتوانند تصور کنند.
او اضافه میکند: قبل از هر چیز رونق اقتصادی باعث میشود افراد میل به ماندن پیدا کنند، بعد از آن بهرهمندی از حقوق اجتماعی و شهروندی و البته داشتن شغل و امنیت شغلی. اینها لازمه یک زندگی نرمال است و افراد حق دارند از این حداقلها بهرهمند باشند. حال اگر در کشوری این شرایط فراهم نباشد نمیتوان به افرادی که قصد رفتن میکنند تا آینده خود را بسازند خرده گرفت.