بورس در انتظار عرضه اولیه
تا پیش از اتفاقات سال ۹۹ و رشد بزرگی که در آن مقطع رخ داد یک از جذابیتهای بورس برای بخش قابلتوجهی از فعالان بازار، عرضههای اولیه بود به گونهای که یک تفکر سنتی از سودآوری هر نوع عرضه اولیهای حکایت داشت، البته نمونههای معدودی از تجربه زیان قبل از آن مقطع وجود داشت ولی کلیت عرضهای مذکور مورد توجه بود، تغییر مکانیزمهای عرضه اولیه نیز باعث شده تا سیر تحولی در این عرضهها دگرگونی زیادی داشته باشد، از مقطعی که عملا عرضه اولیهها از طریق اراده و دخالت کارگزاریهای بورسی تخصیص داده میشد تا مقطع فعلی که عرضه اولیه در دو مرحله انجام میشود و البته فلسفه اصلی دو مرحلهای کردن ایجاد مشوق برای افزایش سرمایهگذاری غیرمستقیم است که در باب موفقیت یا عدم توفیق آن نیز جای بحث زیادی وجود دارد .
تا پیش از اتفاقات سال ۹۹ و رشد بزرگی که در آن مقطع رخ داد یک از جذابیتهای بورس برای بخش قابلتوجهی از فعالان بازار، عرضههای اولیه بود به گونهای که یک تفکر سنتی از سودآوری هر نوع عرضه اولیهای حکایت داشت، البته نمونههای معدودی از تجربه زیان قبل از آن مقطع وجود داشت ولی کلیت عرضهای مذکور مورد توجه بود، تغییر مکانیزمهای عرضه اولیه نیز باعث شده تا سیر تحولی در این عرضهها دگرگونی زیادی داشته باشد، از مقطعی که عملا عرضه اولیهها از طریق اراده و دخالت کارگزاریهای بورسی تخصیص داده میشد تا مقطع فعلی که عرضه اولیه در دو مرحله انجام میشود و البته فلسفه اصلی دو مرحلهای کردن ایجاد مشوق برای افزایش سرمایهگذاری غیرمستقیم است که در باب موفقیت یا عدم توفیق آن نیز جای بحث زیادی وجود دارد .
عرضه اولیه در بستر بازار اولیه انجام میگیرد و از این رو به صورت مستقیم با بحث تامین مالی بنگاهها در ارتباط است، آنچه در مراحل قبل از عرضه اهمیت پیدا میکند فارغ از طی کردن روند پذیرش و ارائه صورتهای مالی، گزارشهای مربوط به ارزشگذاری سهام شرکت است، روشهای مختلف ارزشگذاری وجود دارد که میتواند قیمت نهایی متفاوتی را برای سهام شرکت مدنظر پیشنهاد دهد، اما ارائه تخفیف جهت ایجاد انگیزه برای مشارکت بیشتر در فرآیند عرضه یک پیشفرض میباشد تا فعالان بورس با خاطره خوش از ورود یک شرکت استقبال کنند. آنچه بعد از سال ۹۹ شاهد بودیم تفاوتهای عدیدهای فارغ از بحث شیوه عرضه اولیه داشت که به نکته انتقادی نیز مبدل شد هم در بحث ارزشگذاری و هم در کشف قیمت، بسیاری از فعالان بازار اعتقاد داشتند که برخی از سهام عرضه شده با نرخ بالایی قیمت خوردهاند که در برخی موارد شیوه ارزشگذاری انتخاب شده بالاترین نرخ را پیشنهاد داده و در برخی موارد نیز مرحله اول عرضه اولیه که با مشارکت اشخاص حقوقی ازجمله صندوقهای سرمایهگذاری بوده با رفتار هیجانی به رقابت جهت خرید در قیمتهای بالاتر از ارزش واقعی پرداختهاند. از این رو تجربه عرضههای اولیه بعد از سال ۹۹ جذابیت گذشته را نداشته و اغلب در شرکتهای کوچک که نقدینگی محدودی مورد نیاز بود، توانسته بازدهی قابلتوجه ایجاد کند. فارغ از بحث قیمتگذاری، بازدهی عرضههای اولیه مرهون شرایط و رونق بازار ثانویه نیز میباشد که در سالهای اخیر مورد غفلت سیاستگذار بوده است؛ بدون شک با وجود بازار ثانویه ضعیف نمیتوان انتظار رشد بازار اولیه و تامین مالی مطلوب برای بنگاههای تولیدی را داشت؛ سرمایهگذارانی که در بازار اولیه نسبت به خرید عرضه اولیه اقدام میكنند به دنبال کسب سود و رشد سرمایه خود در بازار ثانویه هستند که اگر چنین شرایطی مهیا نباشد به طور حتم سردی بازار ثانویه به بازار اولیه نیز سرایت خواهد کرد.
عدم توجه نهاد ناظر در نیمه اول سال ۱۴۰۲ به شرایط بازار ثانویه و اصرار بر تداوم عرضههای اولیه در شرایط رکودی یکی از عوامل تعمیق رکود و خروج سرمایهها بود؛ به نظر میرسد در مقطع زمانی پیش رو نیز توجه به شرایط بازار ثانویه و انجام عرضههای اولیه متناسب با واقعیتهای بازار میتواند بهترین گزینه باشد و در عین حال در شرایط رونق آتی بازار نیز، دوری از سیاست سرکوب قیمتی و عرضههای دستوری در کنار اعتماد به مکانیزم عرضه و تقاضا و مهیا کردن شرایط عرضههای اولیه با روشهای استاندارد میتواند از تکرار تجربههای تلخ گذشته جلوگیری کند.