مشكلات اقتصادي و اجتماعي باعث افزايش خشونت ميشود
فرمانده انتظامي شهرستان ساوه از وقوع يك فقره نزاع خياباني و قتل جواني ۳۰ ساله در 4 مرداد خبر داد.
گلي ماندگار|
- فرمانده انتظامي شهرستان ساوه از وقوع يك فقره نزاع خياباني و قتل جواني ۳۰ ساله در 4 مرداد خبر داد.
- يكشنبه ۷ مردادماه دو مغازهدار در بلوار شكوفه خانيآباد با هم درگير شدند و پس از چاقوكشي يكي از مغازهداران كه ۲۳ساله بود با وارد آمدن ضربه چاقو به گردنش از پاي درآمد و به قتل رسيد.
- فردي 55ساله در لارستان با سلاح ساچمهزن مرد 40ساله را در تاريخ 8 مرداد به قتل رساند.
- روز 6 مرداد دو نفر در شهرستان جيرفت بر اثر درگيري به خاطر نوبت در صف مرغ با هم درگير شدند و يكي از آنها ديگري را به قتل رساند.
- نزاع در گيمنت منطقه نظامآباد نيز در روز 6 مرداد با قتل يكي از طرفين دعوا به پايان رسيد.
اين تنها گوشهاي از آمار نزاعهاي منجر به قتل از ابتداي مردادماه سال جاري است. آماري كه قطعاً تمامي اتفاقاتي از اين دست را دربر نميگيرد. مساله مهم اين است كه چه عواملي باعث ميشود نزاعهاي خياباني به قتل منجر شوند. چرا افراد به حدي از خشونت ميرسند كه ديگر كنترلي بر رفتار خود ندارند و موجب از بين رفتن دو زندگي ميشوند؛ يكي زندگي فردي كه ميكشند و ديگر زندگي خودشان كه با قصاص به پايان ميرسد. افزايش آمار اين دست اخبار زنگ خطر چه بحراني در جامعه را به صدا درميآورد؟ آيا قرار است بيتوجهي به حمل سلاح سرد بين مردم ايران هم به همان عاقبتي برسد كه بيتوجهي به حمل سلاح گرم در امريكا باعث بروز كشتارهاي وحشتبار ميشود؟ از نظر جامعهشناسي چه اتفاقي بايد رخ دهد كه افراد يك جامعه به اين ميزان خشونت براي نشان دادن عصبانيت خود روي بياورند؟
خشونت از لحظه شيردهي فرزندان آغاز ميشود
امانالله قراييمقدم، استاد جامعهشناسي، در اين باره به تعادل ميگويد: سالها قبل «مارگرد نيد» مطالعهاي روانشناختي روي دو قبيله انجام داد. قبيله «آراپس» و «موندوگومار». در اين مطالعه ثابت شد پرخاشگري و خشونت از نحوه شير دادن مادر به بچه و شستوشوي او آغاز ميشود. در قبيله آراپس كه اصولاً جنگ و نزاع معنايي نداشت مادران هنگام شيردهي و شستوشوي بچهها آنها را نوازش ميكردند و نغمههاي عاشقانه ميخواندند اما در مقابل مادران قبيله موندوگومار مادراني عاصي بودند كه هنگام شيردهي و شستوشوي بچهها مدام در حال شكوه و شكايت از زندگي بودند و با كوچكترين نافرماني فرزند از كوره در ميرفتند و پرخاش ميكردند. درست مثل بسياري از مادران ما كه مدام در حال گفتن كلماتي مانند «خسته شدم»، «اين چه غلطي بود كردم كه بچهدار شدم» و... هستند.
او ميافزايد: اين رفتارها تا سالهاي سال و تا زماني كه بچهها بزرگ و مستقل شوند ادامه دارد و قطعاً بر روحيه آنها تاثير ميگذارد اما همهچيز به اين وضعيت ختم نميشود. اين ريشه فرهنگي خشونت است كه از خانواده آغاز ميشود اما وقتي به جامعه ميرسد يا افزايش پيدا ميكند يا كاهش مييابد؛ در واقع اين رفتارها متاثر از اتفاقاتي است كه در جامعه نيز رخ ميدهد.
مشكلات در تشديد خشونت موثر است
قرايي در ادامه به علل اجتماعي افزايش خشونت اشاره ميكند و ميگويد: مشكلات موجود در جامعه از اقتصادي و سياسي گرفته تا فرهنگي باعث شده ميزان خشونت در جامعه ما افزايش پيدا كند. اين خشونت از خانواده تا مسوولان بهوضوح بر جامعه تحميل شده است. رفتارهاي قهرآميز مسوولان با جوانان، برخوردهاي سرد و تلخ خانوادهها با فرزندان به دليل مشكلات اقتصادي و معيشتي همه و همه دست به دست هم ميدهند تا خشونت بيشتر در جامعه بروز كند. او اضافه ميكند: اگر به اخبار اين خشونتها نگاه كنيم، اكثر اين درگيريها بين افرادي در بازه سني 25 تا 55 سال رخ داده است. كنترل خشم در اين بازه سني وقتي فرد تحت انواع و اقسام فشارهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي قرار دارد سخت ميشود و بروز چنين اتفاقات تلخي را عادي جلوه ميدهد.
راه گريزي از خشونت در جامعه نيست
اين استاد جامعهشناسي در بخش ديگري از صحبتهاي خود به فقدان روحيه شادي و نشاط در جامعه اشاره ميكند: اگر بخواهيم بگوييم مسوولان ما چه كار مثبتي براي جلوگيري از رواج خشونت در جامعه انجام دادهاند، بايد بگوييم هيچ! وقتي جامعه از شادي و نشاط خالي است، وقتي جوانان هيچ امكاني براي تخليه درست انرژي خود ندارند، وقتي چشمانداز روشن و اميدواركنندهاي از آينده در مقابل آنها گسترده نيست، ديگر نميتوانيم توقع داشته باشيم روند خشونت در جامعه نزولي باشد.
ميدان زندگي و عواملي كه انسان را وادار به خشونت ميكند
قرايي توضيح ميدهد: ميدان زندگي با تئورياي كه من ساختم تحت عنوان تئوري ميدان نيرو ميتواند تاثيري فوقالعاده در رفتارهاي اجتماعي افراد داشته باشد. يعني نيروهاي برانگيزنده در جامعه، از خانواده و دوستان و محل زندگي و اعتقادات و باورهاي ديني و فرهنگي و نحوه گذران اوقات فراغت، شيوه پرورش و نامادري، بدسرپرستي، بيسرپرستي و تكسرپرستي، تمام اينها مسائلي است كه ميتواند سبب بروز خشونت در افراد شود.» او با ذكر مثالي ادامه ميدهد: به عنوان مثال لباس مشكي كه اكثر افراد جامعه چه زن و چه مرد بر تن ميكنند (لباس مشكي لباس يأس و مرگ است) . اين مساله يك پيام دارد؛ يعني شادي در اين جامعه نيست. در حالي كه رنگهاي آبي و قرمز و... تمام اينها رنگهاي شادي هستند.
خشونت از در و ديوار شهرها ميبارد
اين استاد دانشگاه در پايان با ابراز تاسف ميگويد: متاسفانه بايد قبول كنيم كه خشونت از در و ديوار شهرها ميبارد. از مشكلات اقتصادي و معيشتي گرفته كه خود بهتنهايي ميتوانند مهمترين عوامل بروز خشونت باشند تا ظاهر شهرها و بيتوجهي به خواستهها و نيازهاي مردم از سوي مسوولان. بايد مسوولان تلاش كنند عوامل پديدآورنده خشونت در جامعه را از بين ببرند. رسيدگي به مساله بيكاري، توزيع ناعادلانه ثروت، رفتارهاي نامناسب با جوانان و... ميتواند به بهبود وضعيت كمك كند.
ميزان خشونت افزايش نيافته است
اما از سوي ديگر رييس انجمن جامعه شناسي ايران، سعيدمعيدفر در اين رابطه نظر ديگر دارد و به تعادل ميگويد: برخلاف آنچه در مورد افزايش خشونت در جامعه متصور هستيم مردم ما بسيار صبورند. اين بحرانهايي كه حالا مردم با آن دستوپنجه نرم ميكنند اگر در هر نقطه ديگري از دنيا وجود داشت، قطعاً وضعيت خشونت در جامعه بسيار فجيعتر از آن چيزي بود كه ما بتوانيم تصور كنيم. او ميافزايد: در بحث آسيبهاي اجتماعي ديگر مانند از بين رفتن اصول اخلاقي در جامعه، افزايش سرقت، از بين رفتن اعتماد عمومي، روي آوردن به رفتارهاي خارج از عرف متاسفانه بايد بگوييم وضعيت جامعه ما اصلاً خوب نيست. اما در بحث خشونت چنين چيزي را نميتوان با اطمينان بيان كرد.
اعتقادات مردم ايران دستخوش شديدترين هجمهها شده است
رييس انجمن جامعهشناسي ايران ادامه ميدهد: بحران اقتصادي در جامعه ما بيداد ميكند. بهجرات ميتوان گفت درصد بالايي از افراد جامعه حتي توان تامين حداقلهاي معيشتي خود را ندارند. كرامت انساني افراد از بين رفته است. مردم مجبورند براي اينكه سقفي روي سر خانوادهشان باشد مبالغ ميليوني بابت مكانهايي بدهند كه در شرايط عادي اصلاً قابليت زندگي كردن ندارند. او اضافه ميكند: در چنين شرايطي ما شاهد حمله به بنيانهاي ارزشي و اخلاقي مردم از سوي افرادي هستيم كه مدعي رواج اين مسائل در جامعه هستند. اين بنيانها از سوي افرادي از اين دست چنان در معرض هجمه قرار گرفته و ويران شده كه اعتماد عمومي جامعه را هم از ميان برده است. در واقع بيشترين ضربه را مردم از مدعياني خوردهاند كه خود را متولي ارزشها ميدانند اما آن را ابزاري براي چپاول مردم قرار دادهاند. باورهاي مردم به هم ريخته و آن چيزي كه بايد مبناي روابط اجتماعي سالم افراد باشد از بين رفته است.
مردم ايران از هم فرار ميكنند
اين جامعهشناس در ادامه توضيح ميدهد: مساله اينجاست كه در گذشتهاي نه چندان دور مردم به ميزان زيادي دستگير هم بودند. هيچكس در برابر مشكلات دچار بحران نميشد اما در حال حاضر آنقدر بياعتمادي در جامعه گسترش پيدا كرده كه مردم حتي از كمكرساني به همنوعان خود هم سر باز ميزنند. اين بحران حتي به درون خانوادهها نيز كشيده شده است و ما هر روز شاهد باز شدن پروندههاي مختلف در مورد نزاعهاي خانوادگي بر سر اموال و... هستيم. معيدفر در بخش ديگري از صحبتهاي خود ميگويد: اين وضعيتي كه الان در كشور ما حاكم است پيامدهاي منفي ديگري نيز به دنبال دارد. ارتباط و اعتماد اجتماعي به طرز چشمگيري از بين رفته است، در حالي كه مسوولان به دنبال افزايش جمعيت هستند اين مساله را ناديده گرفتهاند كه مردم ديگر حتي براي تشكيل زندگي به يكديگر اعتماد ندارند. تا زندگي تشكيل نشود فرزندآوري اتفاق نخواهد افتاد. او ميافزايد: بزرگترين چالشي كه جامعه ما در حال حاضر با آن دست به گريبان است مساله سقوط اخلاقي است. ما با بحران ناديده گرفتن قوانيني مواجه هستيم كه از جانب خود قانونگذاران زير پا گذاشته ميشود. تمام اينها اگر در هر جامعه ديگري اتفاق ميافتاد شما بايد همهروزه در اقصي نقاط كشور نظارهگر بروز خشونتهاي بسياري زيادي ميبوديد. اما همانطور كه گفتم، مساله مردم ما و خودداري از بروز خشونت يك مساله تاريخي است كه بايد تحت بررسي قرار گيرد.
امنيت جامعه دستخوش بحران است
رييس انجمن جامعهشناسي ايران ادامه ميدهد: آنچه اين روزها بايد بيش از هر زمان ديگري مايه نگراني شده از بين رفتن امنيت اجتماعي در جامعه است. افزايش آمار سرقت در كشور بيداد ميكند. وقتي نسبت به بروز آسيبهاي اجتماعي بيتفاوت باشيم افزايش آمار اين آسيبها قطعاً اجتنابناپذير است. خشونت شايد روزي در جامعه ما از اين حد فراتر رود اما قطعاً قبل از آن مشكلات حاد ديگري گريبانگير جامعه خواهد شد، همانطور كه الان شده است.
شرايط مردم ايران واقعاً بد است
دكترمعيدفر صحبتهاي خود را اينچنين به پايان ميرساند: اگر بخواهيم شرايط حاكم بر مردم و جامعه ايران را بررسي كنيم، بهجرات ميتوان گفت وضعيت بسيار بد است. آمار خشونت شايد آنقدر كه فكر ميكنيد افزايش پيدا نكرده باشد اما بياعتمادي مردم به يكديگر، بيتوجهي به نيازهاي يكديگر، فرار از مسووليت و... باعث شده جامعه به سمت اضمحلال پيش رود.