پرده جدید بحران سوریه!
پس از سقوط بشار اسد، ترکیه بهعنوان برنده بحران سوریه معرفی شده، اما این ادعا سادهانگارانه است.
حمایت ترکیه از هیئت تحریرالشام و ارتش ملی سوریه نقشی محوری داشت، اما ضعفهای استراتژیک و چالشهایی نظیر رقابت اعراب، ملیگرایی کُردی و محدودیت نفوذ در دمشق، برتری آنکارا را به چالش کشیده است. اکنون ترکیه یکی از بازیگران اصلی باقیمانده، اما برنده قطعی نیست و رقابت برای کنترل سوریه ادامه دارد.
به گزارش فرارو، پس از سقوط بشار اسد در اواسط دسامبر، بسیاری از تحلیلگران سیاست خارجی و روزنامهنگاران، ترکیه را بهعنوان برنده بحران سوریه معرفی کردهاند. این روایت، گاه به شکلی ناشیانه و گاه بهصورتی هوشمندانه، توسط مقامات ترکیه و حامیان آنها تقویت شده است. اما آیا این ادعا واقعیت دارد؟ پاسخ کوتاه برای این پرسش منفی است و یا دستکم میتوان گفت که ترکیه هنوز به پیروزی دست نیافته است.
سرنگونی اسد؛ بازی سیاسی ترکیه یا نتیجه اتفاقات پیشبینینشده؟
بیتردید ترکیه در بحران سوریه به موقعیتی دستبالاتر دست یافته است. حمایتهای آنکارا از «هیئت تحریر الشام» و نیروهای موسوم به ارتش ملی سوریه نقشی محوری در پایان دادن به حکومت اسد ایفا کرد. همچنین نزدیکی جغرافیایی ترکیه به سوریه و تواناییهای این کشور در توسعه زیرساختها، فرصتهای اقتصادی گستردهای را برای شرکتهای مرتبط با دولت ترکیه در بازسازی سوریه فراهم خواهد کرد.
با این وجود، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه با چالشهای قابلتوجهی در مسیر تثبیت موقعیت ترکیه بهعنوان یک قدرت خارجی مؤثر در دمشق مواجه است. ادعای پیروزی ترکیه در سوریه عمدتاً به نقش «هیئت تحریرالشام» و ارتش ملی سوریه در سقوط حلب ارتباط دارد؛ رویدادی که سرانجام به فرار اسد از کشوری که خانوادهاش برای نیم قرن بر آن حکومت کرده بودند، انجامید.
بااینحال، واقعیتها بهندرت همان چیزی هستند که در ابتدا به نظر میرسند. حملهای که با تأیید ترکیه در اواخر نوامبر علیه حلب آغاز شد، در ابتدا اهدافی محدود داشت. آنکارا در پی سرنگونی اسد نبود، بلکه قصد داشت با اعمال فشار بر رئیسجمهور سوریه، وی را به مذاکره درباره عادیسازی روابط ترکیه و سوریه وادار کند؛ هدفی که دولت ترکیه دو سال برای دستیابی به آن تلاش کرده بود. تنها پس از فروپاشی ارتش سوریه بود که ترکیه استراتژی خود را تغییر داد و مدعی شد که سرنگونی بشار اسد از ابتدا در برنامههایش قرار داشته است.
دیپلماسی چندجانبه هیئت تحریر الشام؛ گزینههای فراتر از آنکارا
مدت زیادی از آزادسازی دمشق توسط «هیئت تحریر الشام» نگذشته بود که «هاکان فیدان»، وزیر امور خارجه ترکیه، با حضوری پررنگ در پایتخت سوریه، به شکلی نمادین و علنی از هیئت تحریرالشام استقبال کرد. این رویداد، هم نشانهای از رسمیتبخشی به روابط آنکارا با «هیئت تحریرالشام» و هم بازتابی از تغییر در معادلات قدرت منطقهای بود. شراکت میان ترکیه و هیئت تحریرالشام بدون شک نتایج ملموسی به همراه داشته است، اما ادعای پیروزی آنکارا در سوریه بر فرضیهای استوار است که گویا دولت ترکیه در این رابطه، قدرت بلامنازع را در اختیار دارد. شاید در گذشته چنین بود، اما پس از سقوط نظام بشار اسد نیاز هیئت تحریرالشام به حمایت مستقیم ترکیه به طرز قابل توجهی کاهش یافته است.
هرچند هاکان فیدان اولین مقام خارجی بود که پس از سقوط دمشق به این شهر رسید، اما او تنها چهرهای نبود که به دیدار «احمد الشرع»، رهبر این گروه شتافت. دیپلماتهایی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، آلمان و همچنین رئیس دستگاه اطلاعاتی عراق نیز با او ملاقات کردند. این در حالی است که رهبران دولت انتقالی سوریه نیز با سرعت در تلاشاند روابط خود را با کشورهای منطقه تقویت کنند. «اسعد حسن الشیبانی»، وزیر خارجه دولت انتقالی طی سفرهایی به ریاض، ابوظبی، دوحه و امان به دنبال جلب حمایت این کشورها بوده است. اکنون آشکار است که احمد الشرع گزینههای متنوعتری برای همکاریهای خارجی در اختیار دارد؛ گزینههایی که تا چند ماه پیش وجود نداشت.
سوریها و اعراب؛ نزدیکی فرهنگی در برابر نفوذ ترکیه
ترکیه هنوز از میدان رقابت کنار نرفته است، اما تلاش کشورهای عربی برای تعامل با رهبران جدید سوریه نشاندهنده چالشهای آنکارا در منطقه است. مقامات ترکیه مدعیاند که نزدیکی فرهنگی میان ترکیه و کشورهای عربی به آنها بینشی منحصربهفرد در مورد خاورمیانه میدهد. این ادعا، بیش از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد، حاصل تفسیری نادرست از تاریخ عثمانی است. اگرچه محبوبیت اردوغان در سالهای اخیر به میزانی عمده به دلیل حمایت او از فلسطینیها بوده و ترکیه توانسته است گردشگران بسیاری را از کشورهای عربی جذب کند یا با سریالهای تلویزیونی خود محبوبیتی در میان مردم خاورمیانه به دست آورد، اما این عوامل بههیچوجه به معنای وجود یک «نزدیکی فرهنگی» واقعی میان ترکیه و جوامع عرب نیستند.
گرایش اسلامگرایانه رجب طیب اردوغان و حزب عدالت و توسعه به نظر میرسد تمایل بیشتری به جهان عرب، بهویژه گروههای اسلامگرای همفکر مانند اخوانالمسلمین مصر و حماس ایجاد کرده است. با این حال، هرگونه نزدیکی فرهنگی که ترکها میان خود و سوریها تصور میکنند، احتمالاً در برابر نزدیکی سوریها با دیگر اعراب مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، عراق، اردن و دیگر کشورهای عربی کمرنگ جلوه کرده و این امر به کشورهای عربی در تلاشهایشان برای نفوذ در دمشق برتری میبخشد.
در این میان، مسئله پیچیده دیگری نیز وجود دارد: ملیگرایی کُردی و نیروهای نظامی کردهای سوریه موسوم به «یگانهای مدافع خلق». این نیروها ستون فقرات نیروهای دموکراتیک سوریه شریک واشنگتن در مبارزه با داعش را تشکیل میدهند. ترکیه بر این باور است که سقوط نظام اسد، حضور «هیئت تحریرالشام» در دمشق و تمایل دونالد ترامپ برای خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، فرصتی مناسب را برای استفاده از ارتش ملی سوریه جهت نابودی «یگانهای مدافع خلق» فراهم کرده است. از نظر آنکارا، این اقدام میتواند تهدید امنیتی از جنوب را برای همیشه از میان بردارد؛ اما این سناریوی ظاهراً ساده با چند چالش جدی مواجه است: نخست، کُردها بهآسانی نابودی خود را نمیپذیرند و ظرفیت بالایی برای مقابله به مثل دارند. این امر ترکیه را با چشمانداز دشوار جنگهای چریکی در دو جبهه – سوریه و عراق، جایی که پ. ک. ک مستقر است – روبهرو میکند. ارتش ترکیه طی بیش از ۴۰ سال نتوانسته است پ. ک. ک را بهطور کامل نابود کند و دلیلی وجود ندارد که باور کنیم این بار موفقیت بیشتری حاصل خواهد شد.
در ثانی، «هیئت تحریرالشام» لزوماً متحد ترکیه در تلاش برای نابودی کُردها نیست. در یکی از نشانههای آشکار از محدودیت نفوذ ترکیه در دمشق پس از اسد، اردوغان بهشکلی آشکار اعلام کرد که انتظار دارد دولت جدید سوریه در تلاش برای نابودی «یگانهای مدافع خلق» به او کمک کند؛ اظهاراتی که به طور ضمنی به محدودیت قدرت آنکارا در این زمینه اذعان داشت.
پرده جدید رقابت در دمشق؛ ترکیه در مسیر پرچالش نفوذ منطقهای
این پیشفرض خوشبینانه که «ترکیه در سوریه پیروز شد»، تصویری سادهانگارانه را از واقعیت پیچیده بحران سوریه ارائه میدهد. چنین تصوری ممکن است سیاستگذاران را به اشتباه بیندازد و آنها را از توجه به ظرافتهای رقابت منطقهای برای نفوذ در دمشق بازدارد. آنچه در حال وقوع است، پرده جدیدی از نمایش طولانیمدت رقابت بر سر کنترل سوریه است.
ترکیه بدون شک یکی از بازیگران اصلی این ماجراست و از داراییهای قابلتوجهی برخوردار است، اما ضعفهای راهبردی آنکارا نیز چشمگیر هستند. شایان ذکر است که از زمان آغاز خیزش سوریه در مارس ۲۰۱۱، سیاستهای ترکیه بارها دچار اشتباهات محاسباتی شدهاند – از تلاش برای متقاعد کردن اسد به اصلاحات، تا امید به سرنگونی او توسط ایالات متحده و سپس حمایت از گروههای افراطی برای تحقق این هدف، پیش از آنکه نهایتاً به دنبال سازش با اسد بروند. البته اشتباهات گذشته آنکارا به این معنا نیست که اردوغان در نهایت شکست خواهد خورد، اما قطعاً هنوز بسیار زود است که ترکیه را برنده بحران سوریه بدانیم.