گفتمانسازی نبض توسعه اقتصاد مقاومتی در کشور است
امیرحسین اسدی
پژوهشگر در حوزه گفتمانسازی و سبک زندگی
عدم توجه به گفتمانسازی اقتصاد مقاومتی، عدم دسترسی به اهداف عالی آن را به همراه خواهد داشت. توسعه زیرساختهای اقتصادی، اصلاح الگوی مصرف، تغییر سبک زندگی، حمایت از تولید داخلی، توجه به کیفیت تولید و سایر عرصههای اقتصادی و سیاسی کشور بدون مشارکت هوشمندانه و فطری مردم و نخبگان میسر نخواهد شد. اصولا در دنیای امروزی، بار اصلی توسعه سیاستهای اقتصادی و سیاسی را رسانهها و ابزارهای گفتمانساز بر عهده دارند. نگاهی به حجم شبکههای ارتباطی ماهوارهیی و دیجیتال در جهان نشان از تلاشی هدفمند، برنامهریزی شده، فرآیندی و هوشمندانه در دنیا در ترویج گفتمانهای حاکم دارد. به عبارتی هر تصمیم و فعالیت اقتصادی و سیاسی بدون مشارکت جمعی و حضور حداکثری جامعه با شکست مواجه خواهد شد.
بدون مشارکت بدنه جامعه، تغییر سیاستهای اقتصادی امری سخت و طاقتفرسا و همراه با هزینههای گزاف خواهد بود. این امر را میتوان با مرور فعالیتهای مختلف اقتصادی کشور و دلایل عدم پیشرفت آن بیشتر مشاهده کرد. هنگامی که از گفتمانسازی صحبت میشود، نگاه اندیشمندان از بخشنامه و ادبیات دستوری به اقناع فطری و فرآیندی زمانبر و برنامهریزی شده منعطف میشود. به عبارتی، گفتمانسازی امری دستوری نیست و نیاز به طراحی فرآیندی علمی با توجه به خصوصیات جامعه هدف دارد. هنگامی که از پیوست گفتمانسازی در انجام فعالیتها و برنامههای کلان اقتصادی و سیاسی صحبت میشود، منظور شیوههای تبدیل برنامه به ادبیات حاکم بر زندگی تک تک نخبگان و مردم جامعه است. اگر تلاش نکنیم تا سیاستهای اقتصاد مقاومتی به ویژه در بحث اصلاح الگوی مصرف، اقتصاد بدون نفت، توجه به اقتصاد دانش بنیان و حمایت از تولید داخلی و تولید کیفی به گفتمان غالب جامعه تبدیل شود، متاسفانه شاید شاهد شکست این سیاستهای ابلاغی باشیم و لزوم توجه به این امر به خوبی در بند بیست و یک سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی نیز آمده است.
مروری بر بیانات چند ساله اخیر رهبر انقلاب نشان میدهد که از منظر ایشان، آرمانهای انقلاب اسلامی و اهداف کلان جمهوری اسلامی تنها از راه تبدیل شدن به «گفتمان» محقق میشوند. این تاکید ایشان را میتوان در ابلاغیه سیاستهای اقتصاد مقاومتی نیز مشاهده کرد. اصولا توسعه اقتصادی یا سیاسی یک کشور بدون توجه به مفاهیم فرهنگی و گفتمانسازی مبانی آن امکانپذیر نیست. شاید بتوان مهمترین عامل پیشرفت اقتصاد مقاومتی در کشور را گفتمانسازی اصول اقتصاد مقاومتی در میان مسوولان و مردم دانست.
گفتمان، ارائه فکری منسجم و منظم و قابل دفاع مبتنی بر فرهنگ و اعتقادات یک جامعه است که از سوی یک رهبر یا ایدئولوگ یا فعال سیاسی یا فرهنگی تبیین میشود و محور فعالیتها، تبلیغات و جهتگیریها قرار میگیرد، به نظام مدیریتی و رسانهیی جهت میدهد و بر سرنوشت مردم و کشور تاثیر میگذارد، رفتارهای سیاسی و اجتماعی خاصی را شکل میدهد و پیرامون آن مخالفان و موافقان صفآرایی میکنند.
گفتمان یک نوع زبان و یک نظام بازنمایی است که از لحاظ سیاسی و اجتماعی توسعه مییابد تا مجموعهیی منسجم از معانی را درباره یک حیطه موضوعی مهم ایجاد و توزیع کند. این معانی در خدمت منافع گروهی از اجتماع است که گفتمان از درون آن سرچشمه میگیرد و از طریق عملکرد ایدئولوژیکیاش تلاش میکند، آن معانی را به عقل سلیم تبدیل کند. به بیان سادهتر هر گفتمان یک ساختار معرفتی است که در شرایطی خاص در جامعه حاکم میشود. گفتمانسازی در اصل فرآیند تبدیل یا ورود نظریه یا گفتمانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به ادبیات رایج جامعه و زندگی مردم است و عبارت از راهکارهای فرهنگسازی، آموزش و تبیین مبانی در جامعه است. گفتمانسازی فرآیندی است که با شناخت جامعه هدف و استفاده از ابزار رسانه و آموزش صورت پذیرفته و اغلب زمانبر و فرآیندی است. بار اصلی گفتمانسازی بر دوش رسانههای مختلف است.
اگر بخواهیم تعریفی از رسانه داشته باشیم باید بگوییم رسانهها، افراد، ابزار یا موقعیتهایی هستند که به وسیله آنها پیام ارائه میشود. در واقع رسانه به کلیه امکاناتی اطلاق میشود که میتوانند شرایطی را در محیط آموزشی به وجود آورند که تحت آن شرایط یادگیرندگان قادر باشند اطلاعات، رفتار و مهارتهای جدید را با درک کامل به دست آورند. به عبارت دیگر رسانه به معنی هر وسیلهیی است که انتقالدهنده فرهنگ، آداب، عقاید و افکار عده یا جمعیتی باشد.
رسانهها میتوانند ابزار قدرتمندی برای آموزش گسترهیی از مهارتهای اجتماعی و شناختی باشند. طبق برآوردها جوانان زیر20سال به طور میانگین، یک سوم زمان بیداری خود را با وسایل ارتباط جمعی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم میگذرانند. ارتباطات و رسانههای جدید، بزرگترین مولد رشد ناخالص ملی کشورها بوده و 70درصد رشد ناخالص ملی را به خود اختصاص میدهند.
رسانهها توانایی بالقوهیی درخصوص تبیین و ترویج فرهنگ و گفتمانهای عمومی دارند و در اجرای بسیاری از اهداف کشورها کاملا موثر هستند یا میتوانند باشند. رسانهها میتوانند امری معلوم را مجهول و مجهولی را معلوم کنند. هنر رسانه، بمباران فکر و اندیشه مخاطب است و در دنیای امروز، حمایت رسانه راهبرد اساسی گفتمانسازی به حساب میآید. در واقع رسانه شاهراه اصلی هویتبخشی و فرهنگسازی جامعه است که مبانی هنر و اندیشه را به همراه میکشد.
اما راهکارهای تحقق این امر مهم چیست؟
برای پاسخ به سوال فوق باید گفت در هر جامعهیی میتوان سه بخش مدیریتی، نخبگانی و تودهیی را از هم تفکیک کرد. هر چند این سه بخش دارای اشتراکاتی هستند اما تفاوتهایی هم دارند که همین تفاوتها باعث تمایز ایشان از هم میشود. از مهمترین تمایزات موجود در بین این سه قشر، تمایز در روش درک واقعیتها و رفتار مبتنی بر آنهاست. با این توضیح که در بخش مدیریتی جامعه، مجموعهیی از سلسله مراتب و دستورالعملها وجود دارد و هر سطح مدیریتی مبتنی بر قانون بالادستی(قانون بالادستی به مثابه الگوی رفتار منتج از واقعیت درک شده) عمل میکند؛ یعنی منطق درک واقعیت و رفتار مبتنی بر آن در نظام سیاسی و مدیریتی جامعه مبتنی بر قوانین و دستورالعملهاست.
از سوی دیگر در بخش نخبگانی جامعه، شما با منطق دیگری روبهرو هستید؛ منطقی که مبتنی بر اقناع منطقی و استدلالی فرد نخبه است. به عبارت دیگر در بخش نخبگانی جامعه، فرد نخبه با یک سلسله فعالیتهای استدلالی و عقلی محض، دست به درک واقعیتهای موجود میزند و مبتنی بر همین نوع از درک رفتار میکند؛ یعنی بر خلاف منطق موجود در حوزه سیاسی و مدیریتی جامعه، شما با یک مسیر یک طرفه و عمودی انتقال اطلاعات و ارزشها روبهرو نیستید. در اینجا فرد نخبه، خودش دست به درک واقعیت میزند اما براساس استدلال عقلی و نتایج منطقی.
اما اوضاع در بدنه جامعه که مخاطب اصلی گفتمانسازی است کاملا فرق دارد. البته عدم درک تمایز موجود است که برخی از فعالیتهای اینچنینی را به بیراهه میکشاند. همین عدم درک تمایز موجود است که باعث شده برخی مدیران کشور به خصوص برخی مدیران فرهنگی فکر کنند که با یک سری دستورالعمل و بخشنامه میتوانند در بازه زمانی کوتاهمدت دست به خلق و فراگیر کردن یک گفتمان بزنند یا بعضی از نخبگان کشور توقع داشته باشند که با روشهای استدلالی و فکری محض، رویکرد جامعه به سبک زندگی یا تغییر فرهنگ اقتصادی و الگوی مصرف تغییر کند.
فرقی که منطق درک واقعیت و رفتار مبتنی بر آن در حوزه عمومی جامعه با دو حوزه دیگر دارد، این است که بر خلاف حوزه مدیریتی نه مبتنی بر دستورالعمل و بخشنامه و اعمال نظر است و بر خلاف حوزه نخبگانی نه براساس اقناع فکری و استدلالی است؛ بلکه منطق موجود در این حوزه مبتنی بر «اقناع فطری)» انسانهاست؛ اقناعی که چندان وابسته به استدلال و سلسله مراتب عقلی نیست(البته در زیربنای خود کاملا به آن وابسته است) بلکه مبتنی بر برانگیختن حساسیتهای فطری جامعه است و شدیدا به مقوله هنر پهلو میزند.
نکات زیر در فرآیند گفتمان سازی ضروری است:
*گفتمانسازی با کارهاى برنامهریزى نشده حاصل نخواهد شد. این کار احتیاج دارد به برنامهریزى و کار فعال و مثل دمیدن پیوسته پمپ آب است که میتواند آب یا مایه حیات یا هوا را به نقاط مختلفى که مورد نظر است، برساند. در واقع همچون پمپاژ خون در رگهای جامعه است.
* گفتمانسازی مثل هر امر دیگری مختصاتی دارد. یکی از مهمترین مختصات آن، دوری از رفتارهای دستوری و کنشهای مبتنی بر اجبار است. نباید تصور کرد که با صدور چند بخشنامه میتوان گفتمانسازی کرد.
* مشارکت فعال حوزههای علمیه و دانشگاه در فرآیند گفتمانسازی ضروری است و بدون همکاری و مشارکت این دو قسمت، کار با مشکل مواجه خواهد شد.
* شناخت جامعه هدف در گفتمانسازی بسیار مهم است و انتخاب رسانه تاثیرگذار بر جامعه هدف ضروری است.
* گفتمانسازی در واقع تغییر نگرش و رفتار است و با اطلاعرسانی تفاوتهای اساسی دارد.
* گفتمانسازی بیلانسازی نیست. فرآیندی برنامهریزی شده و هدفمند است.
* گفتمانسازی تک بعدی نیست، مشارکت تمامی رسانههای جامعه را میطلبد.
* گفتمانسازی هزینهبر است اما در گذر زمان فعالیتی بسیار پر بازده است.
* گفتمانسازی مبتنی بر اندیشه و هنر اصیل است. مشارکت اندیشمندان و هنرمندان را میطلبد.
* گفتمانسازی تخصص است و نگاه به آن نگاهی حرفهیی و علمی است.
* گفتمانسازی فعالیتهای فرهنگی بلندمدت و متنوع است و در کوتاهمدت اتفاقی رقم نخواهد زد.
* گفتمانسازی نیاز به آسیبشناسی و آیندهپژوهی بهصورت منظم دارد.