نقاب اقتصاد مقاومتی برای تولید
امروزه به مدد تلاشهای فراگیر و همه جانبه صاحب نظران اقتصادی کشور به خصوص تحلیلهای جامع و رایزنیهای به موقع اتاق بازرگانی شاهد آن هستیم که حمایت از فعالان اقتصادی بخش خصوصی به موضوعی تبدیل شده که مورد اتفاق نظر اغلب سیاستگذاران است. قاطبه فضای اقتصادی کشور نقش بخش خصوصی را به عنوان موتور محرکه توسعه و اشتغال پذیرفتهاند. اما همه این حمایتها و بستههای تشویقی اگرچه عموما در دایره شعار باقی مانده به هر حال نباید زمینهساز چشم بستن بر سوءاستفادهها و فرصتطلبیهای مغایر با منافع ملی از سوی بخش خصوصی شود و در مجموع نباید به بهانه حمایت از بخش خصوصی، فضایی ایجاد شود که از نقد و آسیبشناسی این بخش غافل بمانیم که اگر چنین شود، راه را بر خطا و انحراف باز گذاشتهایم. متاسفانه تجربه چند دهه اخیر نشان از آن دارد که به محض طرح یک موضوع در اسناد بالادستی کشور، برخی بنگاههای اقتصادی با ریلگذاریهای چند جانبه سعی میکنند، روح ابلاغیههای کلان کشور را مصادره به مطلوب کرده و آن را با برنامههای کاری خود همسوسازی میکنند. این درحالی است که اسناد بالادستی باید به عنوان ستون خیمه سیاستگذاریها تلقی شده و سایر امور بر مبنای آن اصلاح شود نه اینکه ابلاغیهها تفسیر به رای شود. یکی از واضحترین مصادیق این قضیه، سوءاستفاده از مفهوم«اقتصاد مقاومتی» و معنای «بومیسازی دانش فنی» است. افراد به جای تغییر رویکرد و اصلاح برنامههای مجموعههای تحت راهبری خود صرفا نام و عنوان «اقتصاد مقاومتی» را بر عملکرد قبلی خود تطبیق میدهند و همان مسیر قبلی را صرفا با یک برچسب اقتصاد مقاومتی پیش میبرند و رنجآورتر این است که توقع دریافت تسهیلات و حمایتهای ویژه نیز در این میان ایجاد میشود. واقعیت این است که با نصب پرچم ایران روی دستگاهها و خطوط تولیدی که مستقیم از خارج کشور وارد شده و حتی خارجیها اجازه تعمیر آنها را به کارشناسان ما نمیدهند، نمیتوانیم ادعای اقتصاد مقاومتی داشته باشیم. دانش فنی مساله اصلی است که باید در کشورمان بومی شود. باید تلاش کنیم حداقل قالبها و تجهیزات جانبی ماشینآلات وارداتی را خودمان تولید کنیم. تا بتوانیم به مرور وارد عرصه طراحی و تولید خطوط تولید شویم. باید جزو شروط خرید خطوط تولید، انتقال دانش نصب و راهاندازی ماشینآلات باشد نه اینکه فقط روغن کاری دستگاهها به ما واگذار شود. قطعا مهندسان و کارشناسان فنی ما چیزی از مهندسان مالزی و ویتنام و چین کم ندارند. همانطور که آنها توانستند از مهندسی معکوس بهره ببرند و با کپیکاری از روی دست کشورهای صاحب تکنولوژی، خود را به عنوان مدعی نصب و راهاندازی خطوط تولید معرفی کردند، ما هم باید مسیر انتقال دانش فنی را مرحله به مرحله طی کنیم ضمن اینکه رنجآورترین نکته در قراردادهای خرید خطوط تولید این است که خارجیها ما را در خرید مواد اولیه از خودشان ملزم میکنند و این درحالی است که مواد اولیه مذکور را گرانتر از قیمتی که به سایر کشورها عرضه میکنند در اختیار ما قرار میدهند چراکه ما مجبور به خرید این مواد از آنها هستیم و در صورت عدم تهیه، خطوط تولیدی ما متوقف میشود. نتیجه چنین معاملاتی آن است که قیمت کالای تولید شده در ایران بسیار بیشتر از قیمت همان کالا به صورت کالای ساخته شده وارداتی میشود. بدیهی است که صرف اینکه با خرید خطوط تولید از کشورهای خارجی، امروز تعدادی کارگر را به سر کار بفرستیم، گرهگشای مشکل اشتغال کشور به صورت ریشهیی نیست. چراکه بعد از گذشت یک دهه با تغییر تکنولوژی بیشک خطوط تولید از رده خارج خواهند شد و دوباره باید به دنبال خرید خطوط تولید جدید باشیم. این درحالی است که ما باید با استفاده از مهندسی معکوس در طراحی و راهاندازی خطوط تولید مهارتاندوزی کنیم و بتوانیم حداقل بعد از مدتی به تولیدکننده خطوط تولید تبدیل شویم.