ثروتمندان جناحی
علی پاکزاد| تقابل میان جناحین سیاسی در تمامی دنیا در زمین اقتصاد نیز تبعاتی به دنبال دارد، تبعاتی که میتواند بهنفع یا زیان اقتصادی تمام شود که در میانه درگیریهای سیاسی قرار گرفته است. در سال 95 موضوع اقتصاد و تقابل سیاسی دامنهیی کاملا قابل لمس پیدا کرده است، در ابتدای تابستان پرونده حقوقهای نجومی برای تاختن به دولت در رسانههای منتقد دولت به موج رسانهیی گسترده تبدیل شود و در پاتک، آن تک امروز شاهد تهاجم به بذل و بخششهایی هستیم که گفته میشود توسط شهرداری تهران انجام شده، اینهمه نمونههایی است از تقابل سیاسی در زمین اقتصاد، قصد تایید یا تکذیب آن را ندارم و در اقتصادی که ساختار دولتی و خصولتی آن تا به این حد گسترده است نیز نمیتوانیم انتظاری غیر از این داشته باشیم و این به نظر یک اصل میرسد که زمین اقتصاد محل تاخت و تاز جناحین سیاسی است. اما آنچه در سالهای اخیر ابعاد این تاخت و تاز را بیش از پیش گسترده کرده است خود این تاخت و تازها نبوده است بلکه ورود بازیکنان جدیدی است که در دو طرف میدان در مقابل هم صف آرایی کردهاند. بازیکنانی که محصول اقتصاد رانتی هستند، کسانی که امروز اسامی آنها در این پروندهها
مطرح میشود افرادی هستند که به تبع جایگاه جناحی که پیدا کردهاند سهمی از دارایی اقتصادی به آنها رسیده است البته این افراد و لیستها چند موضوع را مشخص میکنند، اول آنکه افرادی که در قامت یک مدیر میانی برای خرید یک ملک چند ده میلیاردی تخفیف 50درصدی گرفتهاند از کجا 50درصد پرداختی را آوردهاند؟ دوم انکه کسانی که حقوقهای چند ده میلیونی را در یک دوره زمانی طولانی دریافت میکنند در قبال آنچه دریافت میکنند چه تعهدی را قبول
کرده اند؟ واقعیت اینجاست که این افراد در درگیریهای جناحی به غیر از نقش آفرینی سیاسی به پیاده نظامهای اقتصادی تبدیل میشوند پیاده نظامهای اقتصادی جناحهای سیاسی به مرور طبقههای اجتماعی را تشکیل میدهند که میتوان آنها را ثروتمندان سیاسی دانست و این طبقه میتواند بهنفع یا زیان یک دولت عمل کرده در نظام اقتصادی اختلال ایجاد کنند. این سنت متاسفانه میتواند تمامی ساختارهای اقتصادی کشور را دچار چالش جدی کند، در اقتصادهایی که شکلگیری طبقه فعال اقتصادی مبتنی بر رانتهای سیاسی است وابستگی سیاسی است که مسیر تحرک منابع را مشخص میکند، نه منافع اقتصادی. از سوی دیگر این روند به فعالان واقعی اقتصاد این هشدار را میدهد که شما مابه ازای ارزش افزودهیی که به اقتصاد میبخشید دریافت نمیکنید و در عمل فعالیت مولد به زیان صاحب منابع تبدیل خواهد شد و در چنین فرآیند شاهد خروج منابع از فضای سرمایهگذاری مولد هستیم روندی که معکوس حرکت یک اقتصاد سالم و در جهت تبدیل سرمایه به ثروت عمل میکند.