ثروتمندان امریکایی و بچهپولدارهای تهرانی
هفته قبل، صفحهیی به نام بچهپولدارهای تهرانی در یکیاز شبکههای اجتماعی گردوخاک عجیبی بهپا کرد و مخالفتهای شدیدی نسبت به آن شکل گرفت. اتفاقا در همان روزها لیست 400 ثروتمند برتر امریکا از طرف وبسایت فوربس منتشر شد. قرابت زمانی این دو اتفاق بهانه خوبی است تا مقایسهیی بین ثروتمندان ایرانی و بقیه مخصوصا امریکاییها داشته باشیم.
بزرگترین و اصلیترین تفاوت، در لیستها و آمار منتشر شده است. در ایران هیچ آمار رسمی وجود ندارد و لیستها بیشتر حدس و گمانند. تنها دو لیست از ثروتمندان ایرانی وجود دارد که یکی 10نفر اول را نام میبرد که البته بدون درج هیچگونه عدد و رقمی ثروتمندان را رتبهبندی کرده است.
البته زمانی که این لیست منتشر شد یا از طرف نامبردگان تکذیب شد یا اگر هم تایید شد فقط گفتند بله خودمان هم میدانیم که ثروتمندیم.
لیست دوم هم 8 غول اقتصادی در صنایع مختلف را برشمرده است که البته به هیچوجه قابل اتکا نیست مثلا فردی که بهعنوان غول ورزش معرفی شده، کسبوکار و درآمدش جای دیگری است و هزینههایش در ورزش است. تفاوت هم از همینجا شروع میشود چراکه در لیست ثروتمندان بینالمللی، منبع درآمد آنها ذکر میشود نه محل هزینهها.
اینکه چرا در ایران آمار اقتصادی افراد، فاش نمیشود میتواند دو دلیل اصلی داشته باشد: یکی اینکه یا قوانین کشور با علنی کردن ثروت افراد همخوانی ندارد یا اینکه دستگاه و سازمانی وجود ندارد که این آمار و ارقام را در اختیار داشته باشد.
دلیل دوم به احتمال زیاد به خاطر فرارهای مالیاتی است و بعید است غیر از کارمندان بتوان کسی را یافت که تمام مالیات خود را تمام و کمال بپردازد و از این طریق بتوان برآوردی از ثروت افراد داشت. هرچند که ثروت مقولهیی وسیعتر از درآمد است و حتی با اطلاع از درآمدهای یک شخص، ثروت او قابل محاسبه یا حتی تخمین هم نیست. اطلاعات اقتصادی که دستگاههای متولی از اشخاص دارند بهدلیل کمبود ابزارها، بسیار ناچیز است و دوم اینکه اقتصاد ما هم مختصات روشن و واضحی ندارد و به گزاف نیست اگر بگوییم افراد زیادی که امروز ثروتهای آنچنانی اندوختهاند، از راههای غیرقانونی و اصطلاحا از راههای زیرزمینی است.
ضمنا به خاطر روشن نبودن و عدم استمرار و ثبات در فعالیتهای اقتصادی و شاخه به شاخه شدن ثروتمندان ایرانی، بعید است شخصی را بتوان یافت که خودش برآورد درستی از ثروتش داشته باشد چراکه تورم بالا و بهتبع آن، نیاز به تجدید ارزیابی مستمر داراییها اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است. مثلا لیست 400 ثروتمند امریکایی با توجه به صنعت فعالیت آنها کاملا قابل تفکیک است و کمتر ثروتمندی در این لیست وجود دارد که در دو صنعت یا بیشتر فعالیت داشته باشد و از این 400نفر فقط سه نفر هستند که در مقابل صنعت فعالیت آنها، کلمه «متنوع » درج شده است.
بد نیست نگاهی به صنایع ثروتآفرین در امریکا بهعنوان بزرگترین اقتصاد دنیا داشته باشیم که تولید ناخالص داخلی آن حدود 17هزارمیلیارد دلار است و ثروت 400نفر ثروتمند امریکایی به 2300میلیارد دلار میرسد که حدود 7برابر تولید ناخالص داخلی 369میلیارد دلاری ایران است. مهمترین صنعت ثروتآفرین در امریکا، تکنولوژی است. 10نفر برتری که از تکنولوژی ثروت آفریدهاند و نوابغ تکنولوژی در عصر حاضرند.
افراد مشهور این لیست که همه 10نفر آنها جزو 30نفر اول لیست فوربساند صاحبان شرکتهای بزرگی هستند که پیشروان تکنولوژی نه فقط در امریکا بلکه در دنیا هستند و این صنعت در کشور ما، هنوز تحت حمایت دولت است چه برسد به اینکه بخواهد برای صاحبانش ثروت بیافریند.
صنعت دوم و جذاب، صنعت مد و خردهفروشی است، صنعتی که مشابه تکنولوژی، در ایران بسیار غریب است. نه در حوزه مد و برندینگ اتفاق خاصی افتاده است که بتوان کسی را یافت تا از این صنعت پولدار شده باشد و نه فروشگاههای بزرگ زنجیرهیی ظهور پیدا کردهاند که بتوانیم آن را صنعت فعال در ایران بنامیم. نکته جالب در این صنعت، اسامی افراد یک خانواده است که همگی به تفکیک ثروتشان از کسبوکار خانوادگی، معلوم است.
در ایران اما در لیستهای منتشر شده هم غیر از یک مورد که گفته میشود خانوادگی مشغول کسبوکار هستند، هیچ نشانی از کسبوکارهای خانوادگی نیست. هرچند افرادی هم که خانوادگی کسبوکاری را اداره میکنند فقط یک نفر از آنها چهره میشود.
صنعت رسانه هم دست کمی از مد و خردهفروشی در امریکا ندارد. رسانه، افراد زیادی را در امریکا به ثروت بالایی رسانده است که 4نفر اول این صنعت، جزو 10 ثروتمند برتر امریکا هستند. این صنعت هم همچون دو صنعت قبلی در ایران معنی خاصی ندارد، رسانههای خصوصی معمولا نوشتاری هستند یا اینترنتی.
البته این صنعت که قدمتش را مدیون رسانههای نوشتاری است هنوز چشم به کاغذ یارانهیی دولت دارد و بعید است ثروتمندانی که فرزندانشان حضور مستمری در شبکههای اجتماعی دارند از راه رسانه به ثروت رسیده باشند.
صنایع بعدی که انرژی و سرمایهگذاری هستند هم وضعیت مشابهی دارند.
انرژی بیشتر مربوط به فعالان حوزه نفت و گاز است که در ایران بخش خصوصی نقش زیادی در این صنعت ندارد و بیشتر در اختیار و تملک دولت است و شرکتهایی که هم در این صنعت فعالند اگر دولتی هم نباشند، حداکثر شبهدولتیاند.
در سرمایهگذاری هم عموما افراد ثروتمند صاحبان صندوقهای تامین سرمایه یا هدجفاندها هستند که ریسک بالایی را میپذیرند و بازدهی بالایی هم نصیبشان میشود که در ایران به استناد وبسایت بورس اوراق بهادار تهران تنها چهار شرکت تامین سرمایه درحال فعالیت هستند.
در ایران هم صنایع جذابی وجود دارد که معمولا ثروت خیلیها به این صنایع مربوط میشود، مثلا در اصطلاح عامیانه، ساختوساز یا مسکن جزو صنایع ثروتآفرین محسوب میشود.
در امریکا برخلاف ایران تنها 27نفر از این 400نفر از مسکن و املاک به ثروت رسیدهاند که عموما هم در انتهای لیست 400نفره هستند و معمولا ثروتشان حدود یکمیلیارد دلار است و صنعت جذابی محسوب نمیشود. در کنار همه این صنایع، امروز آنچه محل بحث و جدل زیادی است ماشینهای آنچنانی و گرانقیمتی است که بعضی از ورزشکاران، خیابانهای تهران را با آن دور میزنند که اگر با امریکا مقایسه شود میبینیم تنها 10نفر از 400نفر ثروتمند امریکایی، ورزشی هستند.
البته باید متذکر شد این افراد هم هیچکدام ستارههای ورزشی نیستند بلکه عموما مالکان باشگاههای ورزشی هستند؛ مالکانی که اگر در ایران بودند بعد از چند فصل هزینه و نبود هیچ درآمدی بدون خداحافظی باشگاهشان را به نفر بعدی میسپردند.
خلاصه اینکه بچهپولدارهای امریکایی نه صفحهیی دارند و نه سوئیچ مازراتی و پورشههایشان عکس حساب کاربریشان میشود، نه استخر ویلاها و خانههای میلیاردیشان را به رخ همدیگر میکشند اما حداقل مالیاتشان را بهموقع و درست میپردازند و با آنکه ثروت آفریدهاند در آبادانی کشورشان هم سهیماند.