وقتی پوپولیسم زنگ کاراکاس را به صدا درآورد
ایندیپندنت|
همانگونه که دنیا با وحشت نظاره میکند، بحران ونزوئلا همچنان ادامه دارد. برای سالها مردم از تورم شایع، کمبود مایحتاج اولیه (مانند کاغذ توالت)، آمار بالای جنایت و یک حکومت خودکامه رنج میبرند. در تاریخ 19 آوریل، «مادر تمام تظاهرات» شامل صدها هزار و شاید بیش از یک میلیون نفر از مردم علیه حکومت راهپیمایی کردند. نیکولاس مادورو، رییسجمهور از گروههای شبهنظامی برای سرکوب معترضان استفاده میکند و درخواست تشکیل قانون اساسی جدید کرده است که از نگاه بدبینان به سیاستهای او صرفا حرکتی برای تضعیف مخالفان سیاسی دولت وی محسوب میشود.
همانطور که اوضاع اسفناک بحران ونزوئلا نشان میدهد، این مساله تعجب آور نیست. در واقع الگویی که اکنون شاهد آن هستیم نتیجه قابل پیش بینی سیاستهای «پوپولیستی» بوده که اصول بنیادین اقتصادی را نادیده گرفته است. اقتصاددان برجسته مکتب اتریش، لودویک فن میزس (1973-1881)، دهها سال قبل اظهار کرده بود که دخالت دولت در اقتصاد تنها باعث ایجاد مشکلات خواهد شد و وعدههای دولت این چرخه مخرب دخالت را کاملتر میکند. در آخر، میزس عنوان میکند که مردم باید تصمیم بگیرند که آیا خواهان زندگی تحت نهادهای اقتصاد بازار هستند یا میخواهند کشور سوسیالیستی محض باشند. هیچ راه سوم و پایداری بین سرمایه داری و سوسیالیسم وجود ندارد زیرا مداخله دولت عواقب نامطلوبی در پی دارد که هیچ کسی آن را دوست ندارد. هوگو چاوز خود را یک تروتسکیست معرفی کرده بود در حالی که زمان قدرت او شرکتهای بزرگ و صنایع کلیدی ملی اعلام شدند و مشغول سیستم بازتوزیع ثروت در مقیاس بزرگ شد. دولت چاوز برای حفاظت از مردم در برابر طمع سرمایهداران، کنترلهای قیمتی را بر بازرگانان بخشهای خصوصی تحمیل کرد.
در شرایطی که به نظر میرسید برای این سیاستها کاری صورت گرفته باشد، هوگو چاوز برای بسیاری در طیف چپ به یک قهرمان بدل شده بود. به عنوان نمونه، بعد از مرگ چاوز در اوایل سال 2013، وبسایت salon.com مقالهیی به قلم «دیوید سیروتا» منتشر کرد با عنوان «هوگو چاوز، معجزه اقتصادی». سیروتا ادعا کرد «چاوز به دلیل حمایت تمام و کمالش به ویژه از سوسیالیسم و سیستم بازتوزیعی... و ارائه نقدی بنیادین بر اقتصاد نئولیبرالیسم، غول سیاست امریکا محسوب میشود». سیروتا همچنین نوشت «چاوز به رکوردی دست پیدا کرده است که حتی میراثداران ریاستجمهوری امریکا هم نمیتوانند خواب چنین دستاوردی را ببینند».
به عنوان نمونهیی دیگر، در سال 2011 سناتور برنی ساندرز مقالهیی در وبسایت شخصیاش منتشر نمود که با این متن فوقالعاده مبهم به پایان رسیده بود. «این روزها رویای امریکایی به شکل مناسبتری در جنوب امریکا تحقق یافته است، جاهایی نظیر اکوادور، ونزوئلا و آرژانتین که در آنها امروزه از برابری درآمدی بیشتری نسبت به جایی که در رمانهای نویسنده قرن نوزدهم امریکایی (Horatio Alger) توصیف شده بود برخوردارند». حتی اقتصاددانان برنده نوبل در طیف چپ نسبت به بحرانی که چاوز ایجاد کرده بود، بیتوجه بودند. به عنوان مثال، در سال 2007 جوزف استیگلیتز از ونزوئلا دیدن کرد و چاوز را به خاطر «سیاستهای حمایتی در بخش سلامت و آموزش» مورد ستایش قرار داد. استیگلیتز مساله نرخ تورم 15درصدی ونزوئلا در آن زمان را رد کرد و اظهار کرد که این نرخ تورم لزوما برای اقتصاد چیز بدی نیست. موضع ثابت تمام طرفداران چاوز آن بود که حملات ارتجاعی علیه او از جانب اقتصاددانان ارتدوکس نشان از ضعیف بودن اعتقاد آنها نسبت به سیستم سرمایهداری و بازار بود. طرفداران چاوز فکر میکردند که چنین مرد قدرتمندی قادر خواهد بود تا چگونگی کارکرد سیاستهای سوسیالیستی را نشان
دهد.
با وجود این پس از سالها به نظر میرسد که آن منتقدان به سیاستهای چاوز درست فکر میکردند. سال گذشته تولید ناخالص داخلی ونزوئلا 19درصد کاهش یافت و نرخ تورم سالانه اکنون به بالای 700 درصد رسیده است. الگویی که در اینجا توسط میزس توصیف شده است: یک دولت پوپولیستی سیاستهای سلب مالکیت و ثروت را از ثروتمندان (به خصوص سرمایهگذاران خارجی) برای تامین مالی برنامههای اجتماعی عامهپسند اجرا میکند.
سپس افزایش قیمتها (به دلیل تورم پولی) منجر به کنترلهای قیمتی میشود. تجار و بازاریان از ارائه موجودی انبارشان خودداری میکنند زیرا به لحاظ قانونی نمیتوانند از حمایت قیمت بازاری کالاها برخوردار شوند. مجموعه سیاستهای پوپولیستی به فروپاشی سرمایهگذاری خارجی و فلج شدن کسب و کارهای داخلی منتهی میشود. خانوارهایی که سابقا جزو طبقه متوسط محسوب میشدند باید از سر استیصال مثل گذشتن از مرز کلمبیا صرفا برای به دست آوردن کاغذ توالت در رفت و آمد باشند.
بدترین قسمت تراژدی امروز ونزوئلا آن است که چنین سرنوشتی به وضوح قابل پیش بینی بود. اقتصاددانانی که با آثار لودویگ ون میسز آشنایی داشتند نتیجه حتمی سیاستهای سوسیالیستی را میفهمیدند. پول سالم و قیمتهای شناور جامعهیی با عملکرد بازار ارائه میکند که کالاها و خدمات را به مردم انتقال میدهد. اقتصاد بازار یک پوپولیسم درست است.