لبنانیزه یا بالکانیزه شدن:آینده سیاسی گریزناپذیر خاورمیانه
آرام ولدبیگی|پژوهشگر مسائل خاورمیانه|
در اواسط دهه 70میلادی لبنان دچار یک جنگ داخلی تمام عیار شد، این جنگ داخلی در سال 1975 شروع و در سال 1989 به پایان رسید. آوردگاه لبنان اقوام و مذاهب این کشور را در سطح داخل و همپیمانان آنان در سطح منطقهیی و بینالمللی را در مقابل هم قرار داد؛ این جنگ باعث کشته شدن بیش از 100هزار نفر از مردم این کشور شد و عروس خاورمیانه را به ورطه نابودی کشاند. اما در پایان دهه 80 و بعد از یک دهه جنگ خونین گروههای داخلی این کشور با حمایت منطقهیی و بینالمللی در طائف عربستان و با نظارت سوریه و کشور میزبان دریچهیی را برای خروج از بحران و بنبست داخلی این کشور طرحریزی کردند و پروژهیی تحت عنوان پروژه «آشتی ملی» در چارچوب قرارداد طائف پیریزی شد که زمینه را برای پایان جنگ داخلی این کشور و شروع دوره صلح نسبی فراهم کرد.
براساس قرارداد طائف تمام اقوام و مذاهب لبنانی در ساختار قدرت در این کشور مشارکت کردند، برای نمونه رییسجمهور به مارونیهای مسیحی، نخستوزیر به سنیها، رییس پارلمان به شیعیان، معاون نخستوزیر به ارتدکسها سپرده شد همچنین کابینه که قدرت اصلی را در این کشور بر عهده دارد مرکب از تمام گروه و فرقههای این کشور است. قرارداد طائف قدرت را به طور متوازن میان اقوام و مذاهب این کشور تقسیم کرد ولی این قرارداد نتواست مسائل ریشهیی، بنیادین و حاد جامعه لبنان که زمینهساز جنگ داخلی نیز بودند را حل کند. مسائلی همچون هویت لبنان، مبانی مشروعیت نظام سیاسی، نیروی مسلح همچنان لاینحل و به صورت آتش زیر خاکستر باقی ماندند. اما در هر صورت این توافق به جنگ داخلی این کشور پایان داد و زمینه را برای احیا و شکوفایی اقتصادی و فرهنگی این قلب استراتژیک جهان عرب را
فراهم آورد.
بعد از قرارداد طائف و در پایان جنگ سرد جنوب اروپا به آوردگاه جدید درگیریهای قومی و مذهبی تبدیل شد. یوگسلاوی سابق که تا قبل از این دوره براساس خوانش بلگراد از مارکسیسم (خوانش مارشال تیتو) و تاکید بر تقرب نژادی به صورت متمرکز و در چارچوب واحد اداره میشد به ناگاه بعد از پایان جنگ سرد و افول ایدئولوژی متمرکز این کشور زخم کهنه و به حاشیه رانده شده قومیت و دین در این منطقه دوباره سرباز کرد اما برخلاف جامعه لبنان که در پایان براساس توافقی نیم بند به تداوم حیات این کشور منجر شد در بالکان، یوگسلاوی سابق به چندین کشور کوچک تقسیم و منازعات قومی و مذهبی که سبب درگیری و پاکسازیهای قومی و مذهبی شده بودند در پایان به خاتمه بالکان متحد منتهی شد. این درگیریهای قومی و مذهبی بالکان را براساس دولتهای منطبق بر موزاییک قومی و مذهبی صورتبندی کرد و به طور گستردهیی به این منازعات خاتمه بخشید.
حال به خاورمیانه باز خواهیم گشت. در طول چند سال گذشته بخش بزرگی از این منطقه به کانون بحرانهای قومی و مذهبی تبدیل شده است درحال حاضر کشورهایی همچون عراق، یمن، سوریه و بحرین دچار درگیریهایی از این دست شدهاند و احتمال این نیز وجود دارد کشورهایی همچون ترکیه به جرگه این جوامع بپیوندند. بحران قومی و مذهبی این جوامع موجب به وجود آمدن جنگی همه جانبه در این کشورها شده است. این جنگهای قومی و مذهبی هر روز بخش بیشتری از میراث دولتهای شبه مدرن همچون هویت ملی، تمرکز، ارتش ملی که در طول 100سال گذشته در این کشورها بنا نهاده شده بود را نابود میکند. درحال حاضر خاورمیانه یادآور بحران لبنان و بالکان دهههای گذشته است؛ اما منطقه دیر یا زود به نقطه عطف این نبرد نزدیک خواهد شد و بازیگران داخلی، منطقهیی و بینالمللی در پایان باید راهکاری برای برونرفت از این بحران ارائه دهند، راهکارهایی که برای همیشه خاورمیانه را دگرگون میکند.
این جنگها در عرصه داخلی تمام نیروهای مذهبی و قومی موجود را در مقابل همدیگر قرار داده و در عرصه منطقهیی و بینالمللی نیز قطببندی نوینی را سازمان داده است. قطببندی نوینی که هر روز بیشتر از قبل در این نبردها درگیر میشود. این جنگها سه دگرگونی استراتژیک را در عرصه میدانی به وجود آورده است. از یک طرف دولت مرکزی و متمرکز در این جوامع به تاریخ پیوستهاند و دولتهای موجود در این کشورها توان سابق را برای اعاده قدرت در بخش بزرگی از خاک کشور ندارند. از طرف دیگر ساختار توزیع قدرت در این جوامع به طور کامل تغییر کرده است؛ در ساختار نوین تمام بازیگران به طور رسمی و غیررسمی بخشی از قدرت را در آن کشور در اختیار دارند. همچنین تغییر سوم نیز به دگرگونی جغرافیایی که مکمل دو تغییر ابتدایی است، بازمیگردد. درحال حاضر هر بخش از جغرافیای این چند کشور توسط گروه قومی یا مذهبی کنترل شده و قدرت خود را در آن بخش از جغرافیا اعمال میکند.
در پرتو این تحولات گسترده در منطقه خاورمیانه و با عطف به رویدادهای سالهای نه چندان دور لبنان و بالکان حال این سوال پیش خواهد آمد که بازیگران موجود در عرصه داخلی، منطقهیی و بینالمللی برای برونرفت از بحرانها و جنگهای داخلی موجود از نسخه لبنانی بهره خواهند گرفت یا نسخه بالکانی؟ دیر یا زود بازیگران باید خود را برای جواب این سوال و مکانیسم حل این بحران آماده کند، آینده جواب این سوال را به خوبی برای ما نمایان میسازد؛ ولی آنچه به طور واضح خود را نشان میدهد، تعمیق هرچه بیشتر منازعات مذهبی و قومی در این منطقه است.