تحقیر و تضعیف فوتبال ملی
بعد از انتقال اشکان دژاگه و سیدجلال حسینی به لیگ قطر، لیگی که مجتبی جباری از سال گذشته در آنجا حضور یافته بود، مهرداد پولادی هم به این لیگ کوچ کرد و حالا سه بازیکن تیم ملی و یک بازیکن که خودش از حضور در تیم ملی انصراف داد، در لیگ این کشور کوچک عربی حوزه خلیجفارس بازی میکنند. آنها امکانات خوبی دارند اما با همه تلاشی که قطریها طی یک دهه اخیر صرف مطرح کردن لیگ خود کردهاند، همچنان با لیگی معمولی روبهرو هستیم. فوتبالی که جایگاه خاصی ندارد و اینکه قطریها آن را لیگ ستارهها نامیدهاند، چیزی را عوض نمیکند و واضح است که مسایل مالی موجب شده تا حضور در چنین فضایی، خانه معبود ملیپوشان ما شود و این درحالی است که بازی در لیگهای اروپایی زحمت بیشتر و پول کمتری نسبت به لیگهای عربی دارد. این یک دید حرفهیی از جانب فوتبالیستهایی است که اینگونه انتخابها را حق مسلم خود میدانند اما لازم است این موضوع بررسی شده تا معلوم شود چگونه میتوان زمینههایی را که دژاگه و سایر بازیکنان را به آنجا میکشاند، تصحیح کرد. این ادعا که سایر بزرگان فوتبال هم به قطر میآیند، توجیه درستی نیست زیرا آنها بعد از آنکه اوج بازی خود را
پشتسرگذاشتند، به لیگها میآیند. اگر دژاگه و پولادی نیز چند سال دیگر و به اصطلاح در پاییز ایام قهرمانی به لیگهای عربی میرفتند، طبیعی بود اما در شرایط فعلی و در اوج دوران بازی اینکه بازیکنی همچون رضا قوچاننژاد هم سر از لیگ کویت درآورده، نمیتوان اثر تخریبی آن را روی تیم ملی نادیده گرفت. تا دیروز اشکان دژاگه از سیستمهای تمرینی باشگاه فولام انگلیس میآمد و حالا از تاکتیکهای نهچندان قابلتوجه الاهلی قطر جدا میشود تا هرازگاهی در اردوی ملی ایران حضور یابد. الشحانیه تیم تازه پولادی حتی از بزرگان لیگ فاقد «بزرگ» قطر نیست و تازه از دستهیی پایینتر به لیگ برتر قطر ارتقا یافته است. الاهلی که خانه جباری و حسینی است آش دهانسوزی نیست و العربی تیم دژاگه هم همینطور.
جمع دوستان در قطر جمع و گرفتن پولهای خوب برقرار است اما پروسهیی که اینک دایر است، فوتبال ملی را تحقیر و تضعیف میکند و از قابلیتهای فنی تیم ملی میکاهد زیرا بازیکنی را به اردوی ملی میآورد که در طول سال از کنکورهای سختی عبور نمیکند، در استادیومهایی خالی از تماشاگر توپ میزند و برای فتح مسابقات به اندازهیی چشمگیر به چالش کشیده نمیشود.
