طرحی نو دراندازیم
وحید محکی| ساسان نوروزی|
اعضای پژوهشکده نوین شهر معنوی ثامن|
جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین قدرت شیعی جهان، دارای الگوهای منحصر به فردی است که متفاوت با هر الگوی دیگر جهانی است. این الگوی اختصاصی که متکی بر فرهنگ انقلابی و شیعی است، نیاز به حیات و پویایی همیشگی دارد. شهر مشهد به عنوان مقدسترین کانون شیعی در ایران، قلب تپنده این روحیه و نماد واقعی این فرهنگ است. از دیگر سوی، مشهد از منظر استراتژیک در جغرافیایی موسوم به خراسان بزرگ قرار گرفته که خود تاکیدی بیشتر بر اهمیت این شهر است. همچنین، این شهر همه ساله پذیرای حجم عظیمی از مسافران داخلی و خارجی است و در نتیجه دارای ترکیب جمعیتی و قومی متنوعی در موقعیتهای مختلف سال است که اهمیت بسیاری در نظام برنامهریزی دارد. علاوه بر این، وجود دستگاهها و نظامهای ساختاری قدرتمندی چون استانداری، آستان قدس رضوی، اوقاف و شهرداری، ساختار فعالیتی پیچیدهیی را در شهر مشهد به وجود آورده است.
جایگاه حرم مطهر و بافت پیرامون آن
بیشک مرقد مطهر حضرت رضا (ع)، مهمترین مکان زیارتی کشور و بافت پیرامون آن اصلیترین جاذبهگردشگری مشهد است. این مضجع شریف دارای 4 کارکرد اصلی از لحاظ حیطهبندی است. کارکرد نخست حرم مطهر، تقویت قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی است. کارکرد دوم مشهد و حرم مطهر در سطح ملی فعالیت به عنوان عامل پیوند ملی و ایجاد سرمایه اجتماعی و تقویت بنیادهای معنویت کشور است. سطح سوم، جایگاه حرم مطهر در مسائل و روابط شهری خود شهر مشهد است که اساس شکلگیری و عنصر هویت بخش این شهر است.
چهارمین سطح این رابطه در پیوند میان حرم مطهر و منطقه ویژهیی تحت عنوان منطقه ثامن (بافت پیرامون حرم مطهر) خواهد بود که به دلیل ارتباط و تاثیر بیواسطه بر اجزای این بافت پیرامونی از اهمیتی ویژه برخوردار است. بافتی که دارای ویژگیهای منحصربهفردی است که آن را از سایر بافتهای شهری متمایز میکند.
4 ویژگی اصلی بافت پیرامونی حرم مطهر عبارتند از:
1) تاریخی؛ واجد سابقه و پیشینه تاریخی و ارزشهای میراثی(ملموس و ناملموس)
2) مذهبی؛ قطب فرهنگی جهان اسلام و قلب تشیع
3) رویدادمحور؛ بر پایه رویدادها و مناسک دینی که موجد حیات بافت بوده و کانونهای فرهنگی– مذهبی مانند مساجد، تکایا و حسینیهها پایگاههای آن هستند.
4) بزرگ مقیاس؛ محدودهیی به وسعت 360هکتار
بنابراین در روند توسعه شهر مشهد، کلیدیترین عنصری که باید مورد توجه قرار گیرد، همین حرم مطهر و بافت پیرامون آن است و هر اقدامی که خواسته یا ناخواسته نقش محوری حرم را کمرنگ کند، اشتباهی فاحش به شمار میرود.
آنچه گذشت...
بافت پیرامون حرم مطهر به واسطه نقش و کارکرد خود در ترویج فرهنگ رضوی طی سده اخیر، درگیر فرآیند معاصرسازی شهری و تطابق با نیازهای روز بوده که تا به امروز نیز در قالب فرآیندهای نوسازی و بهسازی با اشکال و نیات گوناگون دنبال میشود.
اگر بخواهیم نگاهی کوتاه به سیر رویدادهای بافت مرکزی مشهد در دوران معاصر بیندازیم، بیشک سرآغاز مداخلات وسیع به دهه 50 و پاکسازی محدوده 30هکتاری اطراف حرم مطهر باز میگردد که با تخریب کامل فلکه حضرتی و بافت مسکونی پیرامون آن همراه بود. با آغاز دهه 70 و دوران بازسازی پس از جنگ تحمیلی، برای جبران عقبماندگیهای دهههای 50 و 60 گرایشی مبتنی بر کلاننگری کمی نسبت به مفهوم توسعه شکل گرفت. بدین معنا که با تزریق پول و ایجاد پروژههای بزرگ مقیاس، میتوان زمینه پیشرفت را برای شهرها و به تبع آن کشور فراهم آورد. از این رو به پشتوانه رشد اقتصادی ناشی از فروش نفت و اخذ وامهای بینالمللی، سهم بودجه پروژههای عمرانی بطور چشمگیری نسبت به سایر فعالیتهای دولت افزایش یافت.
بر مبنای همین تفکر، در سال 1371 به تدریج زمزمههای تغییر و تحول در محدوده 300هکتاری پیرامون حرم مطهر امام رضا (ع) به واسطه معضلات پیش آمده ناشی از رشد جمعیت شهر و زائران شکل گرفت و طرحی با عنوان «نوسازی و بازسازی بافت پیرامون حرم مطهر» به پیروی از نوعی الگوی عام مدرنیستی اقتدارگرا همراه با نفی گذشته تهیه شد. این طرح، بافت مرکزی شهر را فاقد ارزش کلی شهرسازی و معمارانه ارزیابی کرده و به دلیل فرسودگی بیش از حد و عدم جوابگویی آن به نیازهای ساکنان و زائران، ویرانسازی، انهدام بافت موجود و جایگزینی کالبدی نوین را ضروری عنوان میکرد.
در این طرح، با این پیش فرض که عرصه بافت خالی از سکنه است، الگوی ترکیبی شعاعی– شطرنجی که هیچ انطباقی با وضع موجود نداشت، ارائه شده بود. بعد از مدتی مشکلات موجود در مسیر تملکها و عدم موافقت و همراهی شهرداری و آستان قدس، سبب بلاتکلیفی طرح و توقف نسبی آن میشود. سرانجام در اواخر سال 1376 مقرر شد که طرح مورد بازنگری قرار گیرد. در سال 1378 طرح جدیدی با رویکرد بهسازی و نه بازسازی، پیریزی شد که منطبق بر بلوکهای وضع موجود بود و در عین حال، ساختار طرح اولیه مانند شبکه شعاعی، حلقه مبدل و سطحبندی فضاهای گذرها و ره باغها را نیز حفظ میکرد. طرح مذکور بار دیگر در سال 1387 با انجام تغییراتی در ضوابط آن برای افزایش جاذبه برای سرمایهگذاران بازنگری شده و با عنوان «نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم مطهر امام رضا (ع)» به تصویب رسید و تا به امروز، مبنای اقدامات و عملیات اجرایی در بافت پیرامون حرم مطهر است.
پژوهشهای بسیاری که تاکنون صورت گرفته نشان میدهد که پس از گذشت دو دهه از آغاز اجرای این طرح مصوب، آسیبهای ناشی از آن نمایان گشته و در نتیجه ادامه کار را با چالشهای جدی مواجه کرده است.
جغرافیای فرهنگی زیارت
همانگونه که اشاره شد، شهر مشهد مهمترین مکان زیارتی ایران است. در طول تاریخِ شهر مشهد، پدیده و مفهوم زیارت به عنوان یکی از مولفههای زندگی انسانی قلمداد میشده است، بدین معنا که جایگیری پدیده زیارت در زیست افراد شهر و درهم تنیده شدن این پدیده با زندگی مردم، نوعی نظام معنایی و فرهنگی خاص را به وجود آورده است. بنابراین اگر حرم و محدوده پیرامون آن را در قالب جغرافیای فرهنگی زیارت در بٌعد کالبدیفضایی آن در شهر مشهد بدانیم، از این منظر، طرح نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم مطهر، تاثیراتی بر این حوزه داشته است:
1) اصالت و محوریت یافتن هتلها و اقامتگاهها بدون لحاظ مولفههای هویتی و معنایی زیارت، منجر به تبدیل شدن زیارت به پدیدهیی تشریفاتی و کالایی در شهر مشهد شده است(تغییر کارکردی زیارت از بُعد مذهبی زیارتی به تفریحی-تجارتی) .
2) مهاجرت مجاوران اصیل بافت(معتمدان، علما، متنفذین ساکن، ائمه جماعات و...) اطراف حرم و هویتزدایی فرهنگیاجتماعی از بافت که در نهایت منجر به کاهش مشارکت اجتماعی، مسوولیتپذیری و افزایش ناامنی برای زائرین و دیگر مجاوران خواهد شد.
3) تخریب میراث ملموس مانند مساجد، حسینیهها، تکایا، حوزههای علمیه، بازارهای سنتی و اصناف که به نوبه خود پایگاه اجتماعی و مذهبی زائران و مجاوران محسوب میشدند.
4) غلبه نگاه ماشین محوری در طرح موجب جداسازی حرم از بافت به حاشیه رفتن تعاملات انسانی و سلب کارکرد اجتماعی زیارت خواهد شد.
5) تغییر کارکرد سوغات محوری بازار به
پرسهزنی و مصرفگرایی
6) تغییر کارکرد زیارت به گردشگری به دلیل گسترش فضاهای تفریحی و تجاری در اطراف حرم باعث شده انگیزههای زائران از کنش زیارت با تمام ابعاد و دلالتهای معنوی آن به انگیزههای مادی گردشگری معطوف شود.
بی توجهی به حریم منظری حرم
حرم مطهر رضوی به عنوان یک مجموعه نفیس تاریخی به تاریخ 15 دیماه 1310 به شماره 140 به ثبت آثار ملی رسیده است. این مجموعه نفیس تاریخی فارغ از هر گونه نگاه معنوی و مذهبی، تنها با نگاه حفاظت از یک اثر تاریخی بایستی دارای حریم باشد تا از ارزشهای تاریخی آن پاسداری شود. اما متاسفانه تغییرات سریع و شتاب زده بافت پیرامون حرم مطهر از خلأ موجود در قوانین سود برده و به این کانون مقدس آسیب رسانیده است.
سرعت این تغییرات باعث شده تا امکان ارتباط سازههای نوظهور با بستر موجود کاهش یافته و در نتیجه تناسبی هم با حرم مطهر رضوی نداشته باشد. از سوی دیگر، حرم مطهر حضرت رضا(ع) یک نشانه استراتژیک برای شهر مشهد محسوب میشود و کریدورهای دید منتهی به آن نیز کریدورهای دید راهبردی این شهر خواهند بود. این نشانهها و کریدورهای راهبردی، تقویتکننده و معرف هویت یک شهر است و آسیب دیدن آنها باعث اغتشاش بصری در شهر خواهد شد. بر این اساس شایسته و بایسته است که مجموعه حرم مطهر نه تنها به عنوان یک اثر تاریخی یا یک نشانه راهبردی شهری، بلکه به عنوان مکانی معنوی که مخاطب باورهای عمیق مذهبی و اعتقادی جهان تشیع است مورد توجه قرار گرفته و برنامهریزی متناسب با آن انجام گیرد.
در صورتی که با این رویکرد به حرم مطهر رضوی بنگریم، وجه دیگری از اهمیت منظر این اثر در مقیاس شهری که همانا سیر حرکت ارادتمندان و عاشقان حضرت در طول بیش از هزاران سال است، نمایان میگردد. امری که حرم مطهر و شهر مشهد را شکل داده است. سه «تپهسلام» شناخته شده در امتداد سه راه منتهی به شهر مشهد، نخستین قرارگاه برای دیدن گنبد و بارگاه حرم مطهر بوده است. در این مکانها آداب ویژهیی برگزار و ادعیه و زیارتنامه خوانده میشده است. نقاط تشرف در درون شهر نیز نشاندهنده داشتن سلسله مراتب تقرب و اهمیت این موضوع در تمامی دورههای تاریخی بوده است.
از مهمترین این نقاط مسجد مقبره در بالاخیابان و مسجد صاحب الزمان در پایین خیابان است؛ زائران از آن نقاط با تجدید آداب، از مرکب پیاده شده و گاهی حتی با پای پیاده به سوی حرم مطهر حرکت میکردند. کشیده شدن خیابان در امتداد بالاسر و پایین پای حضرت خیابان در دوره صفوی نشاندهنده، تناسب اقدامات شهری با آداب زیارت است. این اهمیت به شکلهای مختلف در دورههای بعدی نیز دیده میشود؛ مثلا ساخت گلدسته در دوره افشاری یا ساخت خیابانهای امام رضا(ع) و طبرسی در دوره پهلوی نیز کاملاً براساس دید منظر حرم مطهر در مقیاس شهری بوده است.
اما متاسفانه در چند دهه اخیر، تمامی مداخلات در جهتی است که منظر حرم مطهر را بهشدت مغشوش کرده و آرامش بصری جهت رسیدن به تعالی روحی را برهم زده است. آسیبهای فراوان ایجاد شده بر اثر این اقدام، نشان داده که شهر مشهد بیش از پیش نیازمند ارتباط قوی با مرکز به وجود آورنده و انرژیدهنده خود است. از اینرو، توجه به منظر حرم مطهر را از 3 وجه باید مورد توجه قرار داد:
1) منظر و کریدور دید به حرم مطهر به عنوان یک کریدور راهبردی شهری
2) حرم به عنوان یک اثر تاریخی و ضرورت حفاظت از منظر اثر تاریخی
3) حرم مطهر به عنوان مرکز معنوی و مذهبی که سالانه پذیرای بیش از 10میلیون نفر زائر است.
اگر به حفاظت از منظر حرم مطهر رضوی فقط از یکی از وجوه فوق توجه شود، قطعاً ناقص بوده و نمیتواند پاسخ کامل نیازها را ارائه نماید؛ بنابراین ضرورت مطالعه کامل و چند وجهی در این خصوص مشهود است.
نقش ویرانگر شارستان و مسیرهای شعاعی
در طرح نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم مطهر امام رضا(ع)، با هدف تسهیل عبور و مرور و کاهش بار ترافیکی محدوده علاوه بر تعریض چهار خیابان اصلی موجود منتهی به حرم مطهر(خیابانهای امام رضا(ع)، طبرسی، نواب و شیرازی) نسبت به احداث 4 خیابان شعاعی جدید و یک حلقه مبدل مشهور به شارستان رضوی اقدام شده است.
اهداف اصلی از احداث این خیابانها، استفاده از جاذبه مرکز اصلی مجموعه حرم مطهر و تامین تداوم بصری به این مرکز قدسی، تامین پیوند ترافیکی لازم بین حلقه پیرامون با حلقه شریانی میانی و پیوند نقاط ویژه شهری به مجموعه حرم مطهر اعلام شده است، اما بیشتر به نظر میرسد ایجاد پروژههای بزرگ مقیاس تجاری در حاشیه این محورها برای افزایش درآمدهای ناپایدار ناشی از فروش پروانه و تراکم مازاد، دلیل اصلی اضافه شدن این خیابانها بوده است. حقیقت با احداث این مسیرها، آسیبهایی جدی و جبرانناپذیری در حوزههای کالبدی، اجتماعی و تاریخیهویتی به بافت پیرامون حرم مطهر وارد میآید که در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره شده است:
1) از هم گسستگی محلات قدیمی و تاریخی اطراف حرم مطهر(گسست اجتماعی و کالبدیفضایی)
2) تخریب بسیاری از عناصر هویت بخش و محوری بافت فرهنگی اطراف حرم مطهر از جمله بناها، گذرها و ساختار محلات تاریخی و مکانهای فرهنگی مانند حسینیهها، تکیهها، حوزههای علمیه و بازارهای سنتی
3) شبکه دسترسی ایجاد شده از این طریق، هیچ قرابتی با شبکه قدیم بافت ندارد و منجر به اصالت بخشی به حضور ماشین و به حاشیه راندن انسان میشود.
4) افزایش حضور سواره در بافت منجر به افزایش ترافیک و ازدحام در گرهها و مفصلها و نقاط مبدل خواهد شد.
5) جمعیت ساکن و بومی این بافت در جریان احداث مسیرهای جدید مجبور به خروج از آن شده است بطوریکه بر اثر احداث کامل شارستان و مسیرهای شعاعی با در نظر گرفتن تعداد پلاکهای تخریبی، جمعیتی حدود 10000نفر از اصیلترین مردمان شهر، مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدهاند.
6) تعریف پروژههای بزرگ مقیاس با تراکمهای بالا در حاشیه این محورها علاوه بر مسدود کردن دید و منظر حرم، بافت مسکونی و محلات موجود را از هم گسیخته کرده و موجب جدایی حرم و بافت شهری میگردد.
7) تداخل حرکت پیاده با سواره در عبور عرضی از شارستان به علت حجم بالای عابر پیاده، منجر به کاهش ایمنی برای عابرین پیاده خواهد شد.
8) عرض زیاد رهباغها (به عنوان مسیرهای پیاده) و ارتفاع بدنه حاشیه آن تناسبی با مقیاس انسانی ندارد.
9) هرچند امروزه در بیشتر طرحهای توسعه شهری، حرکت سواره به سطوح زیرین انتقال داده شده و تراز صفر در اختیار پیاده قرار میگیرد اما در این طرح، معکوس عمل شده و تراز صفر محورها به سوارهرو و سطوح زیرین رهباغها به عابرین پیاده اختصاص یافته است.
آسیبپذیری زیاد حوزه مرکزی مشهد
شرایط خاص مشهد به واسطه قرارگیری حرم مطهر امام رضا(ع) ایجاب میکند تا این شهر نه فقط پاسخگوی نیازهای مجاوران باشد، بلکه در زمانهایی از سال، پذیرای جمع کثیری از زائران نیز باشد. چگونگی برطرف کردن نیازهای این گروه در مواقع بحران اهمیتی ویژهیی دارد. در حال حاضر، بافت پیرامون حرم مطهر قادر به برطرف کردن نیازهای خود نیست و پایداری همهجانبه بافت در شرایط بحران، مستلزم بازنگری اساسی در وضعیت کنونی است. تراکم و تجمع بیش از ظرفیت در بعضی از ایام سال، موجب بروز نابسامانیهایی در این بافت میشود. این موضوع زمانی بحرانیتر خواهد شد که واقعهیی طبیعی (نظیر زلزله) یا انسان ساخت (نظیر جنگ)، زمان فشار به بافت را بیشتر کرده و خسارات مالی و جانی جبرانناپذیری را ایجاد کند. متاسفانه طرح پیشنهادی در این محدوده با وجود شناخت برخی مسائل، پیشنهادی برای حل مساله اصلی یعنی کاهش آسیبپذیری بافت ارائه نکرده است. بر این اساس در صورت محقق شدن طرح احتمال افزایش بحران در زمینههای کالبدی، شبکه دسترسی و زیرساختها وجود دارد. یکی دیگر از تبعات محقق شدن طرح را میتوان خالی شدن بافت از ساکنان اصیل و کاهش امنیت و در نتیجه افزایش آسیبپذیری اجتماعی دانست. افزایش حضور اتباع خارجی در بافت پیرامون حرم رضوی با واگذاری مالکیت پروژههای اطراف حرم از طریق وکالت یا ثبت شرکت بدون هیچگونه نظارت بر آنها، معضلی دیگری است که فارغ از مسائل امنیتی و اجتماعی، بحرانهای حقوقی و اقتصادی را برای کشور به ویژه شهر مشهد به ارمغان خواهد آورد.
چالشهای زیست محیطی
درحال حاضر یکی از انتقادات جدی وارد شده به طرح نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم مطهر، از بین رفتن هویت فرهنگی و فضای زیارتی و نگاه تنها تجاری اقتصادی به مقوله زیارت است. شاید یکی از دلایل بروز این تعارض در خدمات ارائه شده با نیازها و خواستههای زائرین نادیده گرفتن اصول و الزامات زیست محیطی زائران و ساکنان بافت در صدور مجوزها و مراحل اجرایی پروژههای ساختمانی، استانداردها و ضوابط زیست محیطی نظیر آلودگیهای خاک، بالاآمدگی موضعی آبهای زیرسطحی، انتشار آلایندههای هوا، آلودگی بصری، صوتی و... باشد که این مساله ضمن تاثیرات نامطلوب دراز مدت زیستمحیطی بر منطقه، بر کاهش کیفیت فضای زیارتی بافت پیرامونی حرم مطهر نیز تاثیر دارد.
بر این اساس فضای پیرامونی حرم مطهر که در حقیقت نقش آمادهسازی زائرین بارگاه منور رضوی برای گذر از جلوت شهر به خلوت قدسی را بر عهده دارد، به فضایی آزاردهنده و کانون هندسه سیمان و فولاد تبدیل شده است.
علاوه بر این، شهر مشهد با یک معضل بزرگ دیگری به نام «چالش آبهای زیرسطحی» دست و پنجه نرم میکند.
این معضل در برخی موارد بر اثر استرسهای وارده ناشی از بارگذاری بیش از حد یا درز و شکافهای ناشی از فرونشست زمین، سر برون آورده و با خودنمایی خود مشکلات و معضلات ناگواری را ایجاد کرده است. از مهمترین نمونههای بارز آن، آب گرفتگیها یا نشت آب در حرم مطهر و هتلهای خیابان امام رضا(ع) است. اختلاط آبهای زیرسطحی با فاضلاب و تشکیل یک سری فضاهای آلاینده، موجب تضعیف زیرساخت این شهر به ویژه در بافت ثامن و پروژههای آن شدهاند.
طراحی پروژههای بزرگ مقیاس در تراز منفی در بافت مرکزی به دلایلی همچون اُفت شدید سطح آب زیرزمینی مشهد، فرو نِشست سریع زمین، عملکرد مُخرب جریان آبهای زیرسطحی و بارگذاری بیش از حد توان محدوده از فاجعههای خاموش درحال شکلگیری در بافت مرکزی است. بلعیدن زمین توسط ابر پروژهها و بیقرار کردن آبهای زیرسطحی در کنار عدم وجود مطالعات زیرساختی و آسیبشناسی قبل از تصمیمگیری و اِجرای پروژهها، یکی از بیمارهای واگیر در مدیریت شهری این منطقه است.
در پایان...
بافت اگر فرسوده باشد، ساختمانهای آن فرسوده است، مردم و جامعه آنکه فرسوده نیستند. بافت پیرامون حرم مطهر، تنها یک محدوده شهری معمولی نبوده و نیست. فضایی است مقدس و معنوی که با سابقهای بیش از چند صد سال، بر شکلگیری انواع خاطرات، روحیات، رفتارها و کنشهای زیارتی فرهنگی اثرگذار بوده و به اعتبار حضور امام رحمت و رأفت به «حج فقرا» مشهور گشته است.
طرح نوسازی و بهسازی که به بهانه تجدید حیات شهری در بافت پیرامون حرم مطهر مطرح شد، باعث شده تا آخرین رگههای حیات در این محدوده از بین برود به نحوی که هر روز شاهد خروج تعداد بیشتری از اصیلترین و قدیمیترین مردم این شهر از بافت تاریخی آن هستیم. متاسفانه این طرح به دنبال نوسازی کالبد و شکلدهی به محلات جدید جهت بازآفرینی جریان زندگی در این محدوده است، حال آنکه باید توجه کرد جریان زندگی و حیات شهری موضوعی است که شکلگیری آن سالها به طول خواهد انجامید.
اکنون پس از بروز مطالبات نخبگانی گسترده برای توقف روند تخریب مهمترین بافت معنوی و استراتژیک کشور، شورای عالی معماری و شهرسازی مصوبهای مهم را گذرانده و لغو طرح قبلی را اعلام و بر طرحی بازنگری شده مبتنی بر راهبردهای متناسب با شأن این بافت تاکید کرده است.
بر این اساس لازم است تا تمام ظرفیتها و توان علمی و تجربهیی را برای نجات این بافت به خدمت گرفت و باور داشت که هنوز هم نشانههای برجسته فرهنگی و اجتماعی گِرد این کانون مقدس و نورانی با قدرت به حیات خود ادامه میدهند و جریان زندگی شهری درهم تنیده با میزبانی از زائران حضرت در قالب آیینها و مناسک، پاسدار این ارزشهاست. در چنین افقی، پژوهشگران و برنامهریزان حوزه شهر دیگر نمیتوانند به شکل انتزاعی به پیرامون خویش بنگرند. همکاری و تعامل میانرشتهیی در کلیه حوزههای دانشی به همراه سازوکاری توانمند برای جمعبندی و تصمیمسازی زیر نظر نخبگان و متخصصان دلسوز و متعهد، میتواند امکان احیای واقعی بافت و کارکردهای اصیل آن را فراهم آورد.