تهدید یا فرصت ایران؟

۱۳۹۶/۱۰/۱۳ - ۰۱:۲۱:۵۷
کد خبر: ۱۱۴۱۳۷
تهدید یا فرصت ایران؟

سیدرضی عمادی  دکترای روابط بین‌الملل   

منبع: شبکه مطالعات سیاست‌گذاری عمومی   

خلیج‌فارس به عنوان یکی از زیرسیستم‌های خاورمیانه از جمله مناطقی است که نقش و طرز تفکر رهبران در تصمیم‌سازی سیاست خارجی جایگاه برجسته‌یی دارد. یکی از مهم‌ترین رخدادهای دارای پیامدهای امنیتی در خلیج‌فارس، کهنسالی حکام کنونی و ظهور نسل جدیدی از رهبران خواهد بود. سوال این نوشتار این است که تغییر نسل و پوست‌اندازی رهبران در خلیج‌فارس برای جمهوری اسلامی ایران تهدید است یا فرصت؟

فاکتور «شخص» یکی از مهم‌ترین فاکتورها برای تصمیم‌سازی سیاست خارجی در کشورهای در حال توسعه است. «جیمز روزنا» یکی از سرشناس‌ترین نظریه‌پردازان حوزه سیاست خارجی، در مدل «پیش تئوری» خود پنج فاکتور شامل نقش، جامعه، بروکراسی، نظام بین‌الملل و شخصیت را در تصمیم‌سازی سیاست خارجی موثر می‌داند. روزنا بر این باور است که در کشورهای توسعه یافته، فاکتور نقش و در کشورهای در حال توسعه فاکتور شخصیت اولویت نخست در تصمیم‌سازی سیاست خارجی محسوب می‌شوند. «بهجت کورانی» محقق سرشناس حوزه خاورمیانه نیز بر این باور است که در مطالعه سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه سه رویکرد قابل تشخیص است که نخستین آن رویکرد روانشناسی است. این رویکرد بر این باور است که سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه مساوی با کارکرد طرز تلقی‌ها و طرز تفکرهای یک رهبر است. از دید این رویکرد، رهبران منبع اصلی سیاست خارجی محسوب می‌شوند. نظریه‌پردازان واقع‌گرایی نوکلاسیک نیز بر این باور هستند که در کشورهای در حال توسعه انتخاب‌های سیاست خارجی متاثر از نگرش و تفکرات رهبران و نخبه‌های سیاسی انجام می‌شود.

خلیج‌فارس یکی از مناطقی است که در کشورهای عضو این منطقه فاکتور شخص در تصمیم‌سازی خارجی نقش برجسته‌یی دارد. در واقع الگوی تصمیم‌سازی شخص‌محور مورد نظر جیمز روزنا آشکارا درباره اعضای شورای همکاری خلیج فارس صدق می‌کند. با این حال، نگاهی به سن رهبران اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس گویای این است که به استثنای کشور قطر که در سال 2013 شاهد روی کار آمدن نسل جدیدی از نخبگان سیاسی بود، پنج کشور دیگر عضو این شورا باید شاهد روی کار آمدن رهبران جدیدی در کوتاه‌مدت باشند که درباره دو کشور عمان و کویت در این خصوص عدم قطعیت وجود دارد.

«صباح احمد جابر الصباح» امیر کویت با 89سال کهنسال‌ترین رهبر عربی در خلیج‌فارس است، اما نکته مهم این است که شیخ «نواف الاحمد الجابر الصباح» ولیعهد کویت نیز 80 ساله است. بنابراین می‌توان گفت درباره آینده رهبری در کویت، عدم قطعیت وجود دارد. این در حالی است که کویت از جمله کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس است که با جمهوری اسلامی ایران، روابط مسالمت‌آمیزی دارد.

«سلمان بن عبدالعزیز»، پادشاه 83ساله عربستان سعودی پس از امیر کویت کهنسال‌ترین رهبر عضو شورای همکاری خلیج‌فارس است. با این حال، ملک سلمان با انتصاب «محمد بن سلمان»، پسرش به سمت ولیعهد عربستان تا حدود زیادی تکلیف قدرت در این کشور را مشخص کرده است. محمد بن سلمان 33ساله تنها در صورت کودتای دیگر شاهزادگان، کرسی پادشاهی در عربستان را از دست خواهد داد. بنابراین می‌توان گفت تغییر نسل رهبران در عربستان به‌طور غیررسمی آغاز شده است.

«سلطان قابوس بن سعید آل سعید»، پادشاه 78 ساله عمان، بیمار است و هر از گاهی خبر مرگ وی منتشر می‌شود. عمان تنها کشور عربی خلیج‌فارس است که ولیعهد ندارد زیرا سلطان قابوس، پادشاه کنونی این کشور پسر یا برادری ندارد که بعد از وی به قدرت برسند. عمان نیز مانند کویت چشم‌انداز مشخصی درباره رهبر آینده این کشور ندارد و با عدم قطعیت در این خصوص مواجه است. تحلیلگران بر این باور هستند که یکی از سه پسر عموی سلطان قابوس قدرت را در اختیار خواهد گرفت که 66، 61 و 59 سال سن دارند.

«خلیفه بن زاید آل نهیان»، رییس امارات 70 ساله، چهارمین رهبر کهنسال عضو شورای همکاری خلیج فارس است که البته در ژانویه 2014 و در سن 67 سالگی سکته مغزی کرد و همین نیز سبب شد تا وی کمتر در انظار عمومی دیده شود. در امارات از «محمد بن زاید آل نهیان»، ولیعهد ابوظبی که فرزند بنیانگذار این کشور و برادر رییس کنونی است به عنوان گزینه اصلی برای ریاست این کشور نام برده می‌شود که وی 56 ساله است.

«شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه»، پادشاه بحرین 68 ساله است که اگر چه بر خلاف حکام کویت، عربستان، عمان و امارات از نظر جسمی بیمار نیست، اما به دلیل اعتراض‌های 7ساله مردم بحرین، پایه‌های قدرتش سست شده و احتمال واگذاری قدرت به شاهزاده «سلمان بن حمد»، پسر 48 ساله‌اش، وجود دارد.

شرایط امروزی قطر کاملا متفاوت از 5 کشور دیگر عضو شورای همکاری خلیج فارس است، زیرا پوست‌اندازی سیاسی و تغییر نسل رهبران عرب از کشور کوچک قطر آغاز شد. شیخ «حمد بن خلیفه آل ثانی» در سال 2013 در ظاهر به علت بیماری اما عملا در یک کودتای آرام و نرم، قدرت را به پسرش شیخ «تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی»واگذار کرد و اکنون امیر قطر با 37 سال سن، جوان‌ترین رهبر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس است.

 تغییر نسل رهبران عضو شورای همکاری خلیج‌فارس و امنیت ایران

اگرچه ظهور رهبران جدید صرفا تهدید محسوب نمی‌شود اما تحولات در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران به خصوص الگوهای رفتاری نسل جدید دولتمردان عربستان سعودی با رهبری محمد بن سلمان گویای این است که تغییر نسل رهبران از کهنسالان به جوانان دست‌کم در کوتاه‌مدت بیش از آنکه برای جمهوری اسلامی فرصت باشد تهدید و هزینه‌زا است. برخی از این تهدیدها عبارتند از:

 ناپختگی سیاسی و رفتارهای نسنجیده در سطح منطقه‌ای

یکی از مهم‌ترین تهدیدهایی که تغییر نسل حکام در خلیج فارس برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد می‌کند، بر اثر ناپختگی سیاسی حکام جدید رخ می‌دهد. ناپختگی سیاسی سبب رفتارها و تصمیم‌های نسنجیده سیاسی و اتخاذ تصمیم‌هایی در سطح منطقه‌یی با هدف «قهرمان‌سازی» می‌شود. هنگامی که نیروهای غیرنخبه بر سیاست تکیه زنند، معمولا از «انضمام‌طلبی» و نه «صلح‌طلبی» دم می‌زنند.

تغییر راهبرد سیاست خارجی عربستان سعودی از «محافظه‌کاری» به «تهاجمی» با به قدرت رسیدن محمد بن سلمان که سبب بروز جنگ یمن، قطع روابط دیپلماتیک و گسترده شدن تنش با جمهوری اسلامی ایران، تنش‌درون عربی بین قطر و گروه 3+1 (سه کشور عضو شورای همکاری خلیج‌فارس به همراه مصر) و همچنین شکل جدیدی از مداخله در لبنان در قالب تحت فشار قرار دادن سعد الحریری برای استعفا از نخست وزیری این کشور شد تنش در خاورمیانه را به سطح بی‌سابقه‌یی افزایش داده است. در واقع، ناپختگی سیاسی محمد بن سلمان در عربستان سعودی سبب تشدید بی‌ثباتی، خشونت، ناامنی و هرج‌ومرج در خاورمیانه شده است.

 ایجاد روابط رسمی با رژیم‌صهیونیستی

یکی از اتفاق‌های برنامه‌ریزی شده‌یی که در خاورمیانه در حال رخ دادن است، «عادی‌سازی» روابط برخی کشورهای عربی به خصوص عربستان سعودی، امارات و بحرین با رژیم‌صهیونیستی است. برای نخستین‌بار یک هیات بحرینی در دسامبر 2017 وارد فلسطین اشغالی شد و از کنست (پارلمان) اسراییل بازدید کرد. این اقدام در حالی انجام شد که جهان اسلام شاهد شدت گرفتن تظاهرات ضد امریکایی و ضد اسراییلی به دلیل اعلام قدس اشغالی به عنوان پایتخت اسراییل توسط دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری امریکا بود.

در اجلاس اضطراری سازمان همکاری اسلامی که روز 13 دسامبر در استانبول ترکیه برگزار شد پادشاه، ولیعهد یا حتی وزیر خارجه عربستان شرکت نکرد و این کشور در سطح پایینی در اجلاس استانبول حضور پیدا کرد. واکنش منفعلانه اتحادیه عرب به تصمیم ترامپ درباره قدس که حتی با واکنش برخی اعضای این اتحادیه نیز مواجه شد نمونه دیگری از تلاش برخی کشورهای تاثیرگذار عربی برای «عادی‌سازی» روابط با اسراییل است. می‌توان مهم‌ترین فاکتور در فراهم شدن زمینه این تغییر راهبردی در خاورمیانه را تغییر نسل رهبران و سیاست‌های دولتمردان جوان عربستان سعودی عنوان کرد.

به نظر می‌رسد که دولتمردان جوان سعودی به این باور و برداشت رسیدند که از طریق عادی‌سازی روابط با اسراییل، تضمین‌های امنیتی به مراتب بیشتری از امریکا برای تقویت موقعیت خود در صدر قدرت عربستان و حمایت بیشتری از جانب امریکا و اسراییل برای مقابله با نفوذ رو به گسترش جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه به دست خواهند آورد. این در حالی است که پیش از این مخالفت با اسراییل و حمایت از آرمان فلسطین، یکی از منابع مشروعیت‌ساز برای حکام عرب بود.

 افزوده شدن نفوذ هنجاری غرب به نفوذ امنیتی و سیاسی

یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های حکومت‌داری در جهان عرب به خصوص در خلیج‌فارس، نفوذپذیری زیاد حکام از قدرت‌های غربی است. این نفوذپذیری طی نیم قرن گذشته بیش از همه ناشی از نگرانی‌های امنیتی بود. امنیت و بقای حکام در راس قدرت بیش از همه در پیوند زدن آن با منافع قدرت‌های غربی در خاورمیانه بود. از این‌رو خاورمیانه به مقصد اصلی صادرات سلاح غرب به خصوص امریکا تبدیل شد و نظامی‌گری در این منطقه افزایش یافت. نفوذ امنیتی سبب نفوذ سیاسی گسترده غرب در کشورهای عربی و به‌خصوص تاثیرگذاری زیاد آن در تصمیم‌سازی‌های سیاست خارجی شد.

در دوران رهبران جدید نفوذ نظامی و سیاسی غرب در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به دلیل ساختارهای نامطمئن قدرت و به خصوص رقابت‌های درون خاندانی تقویت خواهد شد که نمونه تازه آن قرارداد نظامی 110میلیارد دلاری میان امریکا و عربستان است که در می‌2017 با سفر دونالد ترامپ به ریاض امضا شد. در واقع رهبران جدید خاورمیانه را به سمت افزایش نظامی‌گری هدایت می‌کنند.

علاوه بر این با تغییر نسل رهبران عرب نفوذ هنجاری غرب نیز در این کشورها به خصوص کشورهای سنتی نظیر عربستان سعودی افزایش می‌یابد زیرا نکته مهمی که باید درباره نسل جدید مدعی رهبری در کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس مطرح کرد این است که اغلب این اشخاص تحصیلکرده امریکا و انگلیس هستند. شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر و محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی تحصیلکرده انگلستان هستند. شیخ سلمان بن حمد ولیعهد بحرین نیز فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های امریکا و انگلیس است. محمد بن سلمان تنها ولیعهدی است که در دانشگاه‌های خارجی تحصیل نکرده و فارغ‌التحصیل دانشگاه ملک سعود ریاض است، اما اعضای کابینه وی را شخصیت‌هایی تشکیل می‌دهند که تحصیلکرده دانشگاه‌های انگلیسی و امریکایی هستند.

می‌توان انتظار داشت با تغییر نسل رهبران سنتی به رهبران جدید در کشورهای عربی، فرآیند غربی شدن و گسست از سنت‌ها در این کشورها تکمیل شود که اصلاحات اجتماعی سمبلیک در حوزه زنان و پروژه «نئوم» در عربستان سعودی نیز از جمله این موضوعات است. اگرچه این تحول، تحول درونی در این کشورها محسوب می‌شود، اما می‌تواند سبب تقویت غربی شدن جامعه در این کشورها شود، همچنین اصلاحات اجتماعی برگرفته از هنجارهای غربی در کشورهای عربی می‌تواند سبب شدت گرفتن تهدیدهای نرم علیه جمهوری اسلامی ایران نیز شود.

 نتیجه

صرف‌نظر از اینکه شورای همکاری خلیج‌فارس به عنوان یک نهاد منطقه‌یی باقی بماند یا دچار فروپاشی شود، اعضای این شورا در مرحله تاریخی مهمی به لحاظ پوست‌اندازی در قدرت و تغییر نسل رهبران قرار دارند. با وجود تهدیدهایی که این موضوع می‌تواند برای جمهوری اسلامی ایران در پی داشته باشد که رفتارهای سه سال اخیر دولت سعودی مصداق این تهدیدهاست، جمهوری اسلامی ایران باید بتواند باب گفت‌وگو با این رهبران جدید را باز کند. نبود گفت‌وگو میان جمهوری اسلامی ایران و رهبران جوان عربی خلیج‌فارس می‌تواند با مدیریت امریکا زمینه ایجاد روابط رسمی میان این کشورها و رژیم‌صهیونیستی را فراهم و شکل جدیدی از «قطبی شدن» قدرت را در این منطقه ایجاد کند که در آن رژیم صهیونیستی به‌طور رسمی در کنار محور سازش قرار می‌گیرد. افزایش خشونت، ناامنی و بی‌ثباتی در خاورمیانه به همان اندازه که مطلوب منافع رژیم صهیونیستی و امریکاست، برای کشورهای اسلامی از جمله عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران نامطلوب است.