مشارکت ناگزیر کودکان فقر در اقتصاد

۱۳۹۶/۱۲/۰۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۱۷۶۲۴
مشارکت ناگزیر کودکان فقر در اقتصاد

  گروه اقتصاد کلان|

وابستگی خانوارها به درآمد حاصل از کار کودکان در حالی با تشدید فقر افزایش می‌یابد که یک معضل اجتماعی هم همزمان در حال شکل‌گیری است. کار کودکان که برای تامین رفاه خانواده و پر کردن خلاء‌های اقتصادی به منبع درآمد مهمی برای خانوارها تبدیل می‌شود امری ناپسند است که با بازماندن کودکان از تحصیل، آسیب‌های غیرقابل جبرانی را به این قشر از جامعه وارد می‌کند.

در ادبیات کار شایسته، از میان برداشتن کار کودک یکی از ارکان اساسی حقوق کار است. بر اساس کنوانسیون ۱۳۸ سازمان بین‌المللی کار، هرگونه کاری که می‌تواند به سلامت جسم، ذهن و اخلاقی کودک آسیب بزند یا امنیت اخلاقی او را تهدید کند، کار کودک محسوب می‌شود و نباید توسط کودکان زیر ۱۸ سال انجام شود. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، فقر شدید و شرایط نامناسب بازار کار، تعداد قابل توجهی از خانوارها را ناچار به پذیرش مشارکت کودکان در بازار کار می‌کند.

در این زمینه پژوهشی به قلم سهند ابراهیمی، زهرا کریمی و تیمور محمدی که در آخرین شماره فصلنامه نظریه‌های کاربردی اقتصاد انتشار یافته، اثر ویژگی‌های خانوار بر احتمال و میزان کار کودک مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور ویژگی‌های کودک، مادر، سرپرست و خانوار به عنوان متغیرهای توضیحی لحاظ شده‌اند. در این تحقیق از داده‌های خام هزینه - درآمد خانوار در سال ۱۳۹۲ استفاده شده است و گروه مورد بررسی کودکان زیر ۱۸ سال و بالای ۶ سال هستند. در مجموع نزدیک به ۲۵ هزار کودک مورد بررسی قرار گرفته‌اند و بر اساس نتایج، پسر بودن تاثیر معنی‌دار و مستقیمی در افزایش ساعات کار و احتمال کار کودک دارد. علاوه بر آن، فعال بودن و شاغل بودن سرپرست خانوار و افزایش سطح تحصیلات مادر باعث کاهش کار کودک می‌شود.

 آمارهایی از کودکان کار

یکی از معیارهای بررسی کار کودک در مطالعات این حوزه بررسی تعداد کودکان محروم از تحصیل است. در سال ۱۳۹۲، از میان ۲۴۸۲۲ کودک ۷ تا ۱۸ ساله موجود در طرح هزینه- درآمد خانوار، ۲۴۷۰ نفر (حدود ۱۰ درصد) خارج از مدرسه بوده‌اند. از میان کودکان خارج از مدرسه در این سال، ۱۴۴۴ نفر دختر و ۱۰۲۶ نفر پسر بوده‌اند. پسران خارج از تحصیل 8.08 درصد جمعیت پسر و دخترهای خارج از مدرسه 11.91 درصد از جمعیت دختر را به خود اختصاص می‌دهند.

در نمونه مورد بررسی، از میان کودکان ۷ تا ۱۸ ساله خارج از مدرسه در سال ۱۳۹۲، ۲۲۸۱ نفر دو سرپرست و ۱۸۹ نفر تک سر پرست بودند. از طرف دیگر، ۱۷ درصد کودکان تک سرپرست و ۹ درصد کودکان دوسرپرست خارج از مدرسه بوده‌اند. از میان ۲۴۸۲۲ کودک مورد بررسی، ۲۱۴ نفر در بازه سنی ۷ تا ۱۰ سال خارج از مدرسه بوده‌اند (2.36 درصد کودکان ۷ تا ۱۰ سال) . همچنین ۱۴۱۰ نفر در بازه سنی ۱۰ تا ۱۶ ساله و ۸۴۶ نفر در بازه سنی ۱۶ تا ۱۸ ساله (به ترتیب ۱۰ و ۳۴ درصد جمعیت این بازه‌های سنی) خارج از مدرسه به سر می‌برند. در مجموع 8.6 درصد از کودکان خارج از مدرسه 7 تا 10 ساله، 57.08 درصد از آنها 10 تا 16 ساله و 30.87 درصد 16 تا 18 ساله بوده‌اند.

۲۰۶۸ نفر از کودکان خارج از مدرسه، پدری فعال دارند. در این میان، پدر ۸۶ کودک بیکار بوده و باقی (۱۹۸۲ نفر) شاغل هستند. همچنین پدر ۴۰۲ نفر از کودکان مورد بررسی که خارج از مدرسه به سر می‌برند، جزو جمعیت غیرفعال به شمار می‌روند. ۴۱۵ نفر از کودکان خارج از مدرسه مادری فعال دارند که ۴۱۳ نفر آنها مادرشان شاغل و ۲ نفر بیکار است. از طرف دیگر، ۲۰۵۵ کودک خارج از مدرسه در خانوادهای با مادر غیرفعال زندگی می‌کنند. در مجموع نزدیک به ۲۲ درصد از کودکان با پدر فعال، ۱۳ درصد کودکان با پدر غیرفعال، ۱۵ درصد از کودکان با مادر فعال و ۱۰ درصد کودکان با مادر غیر فعال در سال ۱۳۹۲ خارج از مدرسه به سر می‌بردند. 5.84 درصد از کودکان ۷ تا ۱۸ ساله شهری (۶۷۵ نفر) خارج از مدرسه بودند. این جمعیت ۲۷ درصد کودکان خارج از مدرسه را تشکیل می‌دهد. علاوه بر آن، 13.54 درصد از کودکان ۷ تا ۱۸ ساله روستایی (۱۷۹۵ نفر) خارج از مدرسه بودند. این جمعیت ۷۳درصد از جمعیت خارج از مدرسه را به خود اختصاص می‌دهد. در میان ۲۴۷۰ کودک خارج از مدرسه در سال ۱۳۹۲، ۴۶۸ نفر شاغل، ۴۴۰ نفر بیکار و ۱۵۶۲ نفر غیرفعال بودند. ۲۷ درصد جمعیت شاغل و 3.3 درصد از جمعیت بیکار در حال تحصیل هستند. در مقابل 6.58 درصد از جمعیت غیرفعال خارج از مدرسه به سر می‌برند.

 کودکانی که نه کار می‌کنند، نه درس می‌خوانند

در ادبیات بازار کار به جمعیتی که نه شاغل هستند، نه در تحصیل بوده و نه تحت آموزش هستند جمعیت NEET گفته می‌شود. هرچند، در معرفی مفهوم NEET موضوع بررسی جمعیت ۱۵ تا ۲۴ سال یا به قولی نسل جوان است، اما در مورد کودکان نیز این مساله مصداق پیدا می‌کند. ۱۵۶۲ کودکی که نه به تحصیل مشغولند و نه در بازار کار مشارکت می‌کنند، شامل این گروه می‌شوند. در سازمان بین‌المللی کار (ILO) حضور این جمعیت نشان از ناکارآمدی بازار کار دارد. هرچند در مورد کودکان کار، تعاریف کمی متفاوت است. جمعیت NEET در میان کودکان دو گروه می‌شوند. یک گروه به انجام کارهای منزل همچون طبخ غذا و نگهداری از فرزندان صغیر خانواده مجبور می‌شوند. گروه دیگری نیز به کارهای غیرقانونی و به دور از شأن انسانی، همچون تن‌فروشی و جابه‌جا کردن مواد مخدر، مشغول هستند. از این رو در هنگام پاسخ به پرسشگر طرح هزینه - درآمد خانوار کودک خود را غیر فعال معرفی می‌کنند.

در میان کودکان مورد بررسی، ۲۳۴۷۶ نفر مرد - سرپرست و ۱۳۴۶ نفر زن - سرپرست بودند. از میان کودکان عضو خانواده مرد - سرپرست ۲۲۵۲ نفر (9.59 درصد) خارج از مدرسه بودند. این سهم در میان خانواده‌های زن- سرپرست ۲۱۸ نفر (16.2 درصد) است. کودکان خارج از مدرسه در خانوارهای مرد- سرپرست، ۹۱ درصد کودکان خارج از مدرسه را تشکیل می‌دهند. در مقابل ۹ درصد کودکان خارج از مدرسه در خانوارهای زن-سرپرست زندگی می‌کنند. سهم کودکان خارج از مدرسه در میان خانوارهای زن‌-‌ سرپرست به مراتب بیشتر از خانوارهای مرد - سرپرست است (16.2 درصد در مقابل 9.59 درصد). در میان ۲۱۱۷۸ سوژه‌یی که سرپرست خانواده آنها شاغل است، 9.36 درصد یعنی ۱۹۸۲ نفر خارج از مدرسه بودند. علاوه بر آن 12.59 درصد خانوارها با سرپرست بیکار نیز کودکی خارج از مدرسه داشته‌اند. ۲۹۶۱ کودک در خانواری با سرپرست غیرفعال زندگی می‌کردند. 13.58 درصد این کودکان خارج از مدرسه بودند. در مجموع ۱۶ درصد از کودکان خارج از مدرسه سرپرستی غیر فعال داشته و ۸۴ درصد سرپرستی فعال داشتند.

 رابطه مستقیم پسر بودن و کار کودک

بازار کار ایران ماهیتی مردانه دارد. نرخ مشارکت مردان نسبت به زنان به مراتب بیشتر است. نتایج برآورد نشان می‌دهد که این امر در میان کودکان کار نیز صادق است. بطوری که پسر بودن با کار کردن کودک و میزان کار او رابطه مستقیم و معنی‌داری دارد.

کار کودک و تحصیل در بسیاری از مطالعات به عنوان جانشین کامل در نظر گرفته می‌شوند. به بیان دیگر، زمانی که کودک صرف کار کردن می‌کند، زمانی است که از تحصیل صرف نظر می‌کند. نتایج این مدل نیز تاییدی بر این دیدگاه است. بطوری که رابطه میان مشارکت در تحصیل و اشتغال کودک معکوس و معنی‌دار است. شهری بودن با میزان کار کودک به شرط کار کردن رابطه منفی و معنی‌داری دارد. یکی از دلایل این امر ماهیت کار کشاورزی در مناطق روستایی است. در کشاورزی سنتی ایران، کودکان بخش قابل توجهی از نیروی کار را تشکیل می‌دهند. از طرف دیگر، درباره ضریب مثبت و معنی‌دار کار کودکان ساکن در مناطق روستایی ناشی از دشواری دسترسی به امکانات آموزشی در برخی از روستاهای دور افتاده است. مشابه این رابطه در بسیاری از مطالعات بین‌المللی کار کودک نیز مشاهده شده است.

براساس ادبیات کار کودک رابطه میان درآمد کودک و ساعات کاری او می‌تواند مثبت یا منفی باشد. دلیل اصلی کار کودک، که در ادبیات نسبت به آن اجماع نظر وجود دارد، فقر خانوار است. کودک در بازار کار مشارکت می‌کند تا کاستی درآمد سرپرست خانوار را جبران کند. بر مبنای این دیدگاه، نرخ دستمزد بیشتر به ازای کار مشخص ساعت کار عرضه شده توسط کودک را کاهش می‌دهد. چرا که کودک با کار کمتر می‌تواند در آمد لازم برای تامین نیاز خانوار را کسب کند. در مقابل، در برخی جوامع کودکان پس از ورود به بازار کار در آن باقی مانده و احتمال بازگشت شان به تحصیل کاهش می‌یابد. در این حالت، رابطه میان ساعت کار و سطح درآمد برای کودکان شاغل مشابه با کارگران بزرگسال خواهد بود. رابطه مثبت و معنی‌دار میان عرضه نیروی کار و درآمد کودک نشانگر آن است که در ایران حالت دوم برقرار است. بدین معنی که کودکان با کسب مهارت و افزایش درآمد ساعات طولانی‌تری را به کار اختصاص می‌دهند.

  عوامل افزایش ساعت کار کودک

مرد بودن سرپرست خانوار، به شرط کار کردن کودک، ساعت کار کودک را افزایش می‌دهد. همچنین با بالا رفتن سن سرپرست خانوار، به شرط کار کردن کودک، ساعت کار کودک 0.008 واحد کاهش می‌یابد. چرا که با افزایش سن سرپرست خانوار عموما توان وی در تامین نیازهای خانوار افزایش می‌یابد. افزایش سن مادر نیز، به شرط کار کردن کودک، ساعت کاری کودک را 0.016 واحد کاهش می‌دهد. سطح تحصیلات سرپرست، به شرط کار کردن کودک، ساعت کار کودک را ۰٫۰۰۲ کاهش می‌دهد. بالا رفتن سطح تحصیلات مادر نیز، به شرط کار کردن کودک، با ساعات کار کودک رابطه معکوس دارد. به سخنی دیگر، خانوارهایی که سطح تحصیلات بالاتری دارند، برای تحصیلات ارزش بیشتری قائل می‌شوند و گرایش بیشتری به حمایت از تحصیلات کودک نشان می‌دهند. در نتیجه، مطلوبیت نهایی تحصیلات کودک در تابع مطلوبیت خانوار از مطلوبیت نهایی در آمد حاصل از اشتغال وی بیشتر می‌شود.

شاغل بودن سرپرست خانوار، به شرط کار کردن کودک، ساعت کار کودک را 1.440 واحد کاهش می‌دهد. دلیل اصلی عرضه کار کودک ناتوانی بزرگسالان در تامین نیازهای خانوار است. در نتیجه اشتغال سرپرست، با افزایش درآمد خانوار، می‌تواند به کاهش کار کودک منجر شود. در مقابل شاغل بودن مادر، به شرط کار کردن کودک، ساعت کار کودک را 3.289 واحد افزایش می‌دهد. در خانواده‌هایی که والدین و کودکان همگی مجبور به کار هستند، کار کردن کودک می‌تواند مکمل کار کردن والدین باشد. از این رو، با بیشتر شدن حجم کاری والدین، حجم مشارکت کودک در این کار نیز افزایش پیدا می‌کند. در نهایت، ساعات کار مادر با ساعات کار کودک رابطه مستقیم و معنی‌داری دارد.

شواهد تجربی نشان می‌دهد که در بسیاری از حرفه‌ها، از جمله کشاورزی، آجرپزی و فعالیت‌های ساختمانی، کودکان در کنار والدینشان کار می‌کنند. به همین دلیل افزایش ساعات کاری سرپرست، به شرط کار کردن کودک، ساعت کار کودک را 0.170 واحد افزایش می‌دهد. درآمد خانوار، باعث کاهش ساعت کار و احتمال کار کردن کودک می‌شود. بیشتر شدن جمعیت خانوار 0.147 واحد احتمال کار کردن و ساعات کاری کودک را کاهش می‌دهد. در نهایت نسبت کودکان ۷ تا ۱۸ سال به کل جمعیت خانوار 1.306 واحد احتمال کار کردن و ساعات کاری کودک را کاهش می‌دهد. از آنجایی که اشتغال کودک باعث افزایش درآمد خانوار می‌شود، درآمد خالص سرپرست خانوار به عنوان متغیر ابزاری برای درآمد خانوار استفاده شده است.

 نقش کار کودک در شوک‌های اقتصادی خانوار

سازمان بین‌المللی کار (ILO) هرگونه کاری که سلامت جسم، روان یا اخلاقی کودک را به خطر بیندازد، را کار کودک برشمرده و معتقد است که کودکان باید از این کارها منع شوند. حال آنکه بسیاری از خانوارها، به دلیل ناتوانی در تامین حداقل‌های معیشتی، راضی به مشارکت کودکان خود در بازار کار می‌شوند.

بر اساس مبانی نظری، به شرط آزادی انتخاب، والدین کار نکردن کودک را به کار کردنش ترجیح می‌دهند. این مفهوم در ادبیات کار کودک به اصل رفاه شهرت دارد. هرچند در مورد مشاغلی که کودک و والدین با هم کار می‌کنند (مثلا مشاغل کشاورزی)، کار نکردن کودک برای خانوار هزینه فرصت به همراه دارد.

در نتیجه، گسترش فعالیت خانوار از طریق مثلا بزرگ‌تر شدن زمین زیر کشت خانوار، منجر به افزایش کار کودک می‌شود. این مفهوم در ادبیات کار کودک به تناقض ثروت معروف است. از طرف دیگر، در شرایطی که خانوار امکان تامین مالی از دریچه‌های دیگر را ندارد، کار کودک نقش بیمه در برابر شوک‌های اقتصادی را ایفا می‌کند.

در شرایط بازار کار ناقص نیز به دلیل کمتر بودن دستمزد کودک و کاهش فرصت‌های شغلی برای والدین، احتمال کار کودک افزایش پیدا می‌کند. داده‌های مورد استفاده در این تحقیق از طرح هزینه- درآمد خانوار در سال ۱۳۹۲ استخراج شده‌اند. از آنجا که تعدادی از خانواده‌ها ساعت کار کودک خود را به دروغ صفر اعلام می‌کنند، داده‌ها با مشکل داده‌های سانسور شده روبه‌رو هستند.

در عین حال، ساعات کار کودک در درآمد کل خانوار دخیل است. در نتیجه مشکل درون زایی در مدل ایجاد می‌شود، به همین دلیل در پژوهش حاضر از درآمد خالص سرپرست خانوار به عنوان متغیر ابزاری در الگو استفاده شده است. نتایج برآورد حاکی از آن است که پسر بودن، سن و درآمد کودک باعث افزایش ساعت کار کودک به شرط کار کردن می‌شوند. تحصیل، اقامت در شهر، اشتغال به مشاغل مزد و حقوق بگیری و مشاغل کشاورزی به شرط کار کردن، ساعت کار کودک را کاهش می‌دهد. مرد بودن سر پرست، متاهل بودن و افزایش ساعات کاری سرپرست باعث افزایش ساعات کاری کودک شاغل می‌شوند.

افزایش سن، سطح تحصیلات، فعال بودن و شاغل بودن سرپرست احتمال کار کردن و ساعت کاری کودک را به شکل معنی‌داری کاهش می‌دهند. افزایش سن، سطح تحصیلات و شاغل بودن مادر باعث کاهش احتمال و ساعت کار کودک می‌شوند. باسواد بودن و افزایش ساعت کار مادر به شرط کار کردن باعث افزایش ساعت کار کودک می‌شوند.

درآمد خانوار، جمعیت خانوار و سهم کودکان از جمعیت خانوار نیز به شکل معنی‌داری باعث کاهش احتمال و ساعت کار کودک می‌شوند.

رابطه معکوس میان درآمد خانوار و ساعت کار کودک تاییدی بر اصل رفاه است. در مقابل رابطه مستقیم و معنی‌دار میان ساعت کار والدین و ساعت کار کودکان شاغل حاکی از حضور تناقض ثروت در جامعه مورد بررسی است. ساعت کار مادر (سرپرست درجه دو) در مقایسه با ساعت کار سرپرست خانوار، تاثیر بسیار شدیدتری بر ساعات کار کودک شاغل دارد. به نظر می‌رسد که در بیشتر مشاغلی که کودک با سایر اعضای خانوار به یک حرفه مشغول هستند، کودک همراه با مادر (سرپرست درجه دو) کار می‌کند.

با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، افزایش فرصت‌های شغلی برای بزرگسالان می‌تواند به کاهش کار کودک در کشور منجر شود. به بیان دیگر، اجرای سیاست‌های اشتغال، با تمرکز بر مولفه‌های کار شایسته، و افزایش مشاغل مولد و پایدار با درآمد مکفی برای بزرگسالان، تاثیر چشم‌گیری در کاهش کار کودکان را به همراه خواهد داشت. به دنبال ایجاد این مشاغل ضرورت کار کودک برای جبران کاستی درآمد بزرگسالان کمرنگ می‌شود.

از طرف دیگر، اعمال سیاست‌های رشد فراگیر و حامی فقرا، با کاهش وابستگی خانوارهای کم درآمد به کار کودک، می‌‎تواند نقش بسزایی در کاهش این آسیب اجتماعی ایفا کند. از آن جا که فعالیت‌های کشاورزی سهم بزرگی از کار کودک را به خود اختصاص می‌دهد، بهبود زیرساخت‌های آموزشی و تسهیل دسترسی به مدرسه در مناطق دورافتاده، همراه با ارتقای سطح رفاه خانوارهای روستایی تاثیر قابل توجهی در کاهش کار کودک خواهد داشت.