فقر ایرانی زاییده فساد است

۱۳۹۷/۰۳/۲۹ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۲۳۸۱۶
فقر ایرانی زاییده فساد است

آیسان تنها|

دولت یازدهم که بر سر کار آمد انتقادات تندی را علیه سیاست‌های حمایتی دولت احمدی‌نژاد مطرح کرد. اینکه مجموع تیم اقتصادی آن دولت با در پیش گرفتن سیاست‌های توزیع منابع نقدی عملا «گداپروری» را ترویج داده و با وجود هزینه‌های سنگینی که در زمینه حمایت‌های درآمدی انجام داده ولی فقر گسترده‌تر و به این ترتیب منابع مالی دولت نیز تلف شد. همان منابعی که مثلا اگر صرف هزینه‌های عمرانی می‌شد هم شغل ایجاد می‌کرد، هم به بخشی از پرو‍ژه‌های نیمه‌تمام دولت سامان می‌داد و هم کمک می‌کرد دولت بخشی از بدهی‌های خود به پیمان‌کاران را پرداخت کند. اکنون ولی دولت یازدهم رفته یکسال از عمر دولت دوازدهم هم گذشته ولی دولت همچنان یارانه نقدی می‌دهد و همچنان منابع مالی کشور تلف می‌شود و آن‌گونه که کارشناسان حوزه فقر می‌گویند همچنان از تعداد فقرا کاسته نشده. البته آمار و اطلاعات رسمی درباره وضعیت فقر در ایران وجود ندارد که بتوان تغییرات آن را طی زمان را بررسی کرد. با این حال طبق آنچه وحید محمودی کارشناس حوزه فقر و عضو هیات علمی دانشگاه تهران به «تعادل» گفته با محاسباتی که وی به شخصه درباره فقر انجام داده به این نتیجه رسیده است که با افزایش فقر در ایران در دولت‌های نهم و دهم این وضعیت تا امروز کم و بیش ثابت بوده است.

به گفته محمودی دلیل بهبود نیافتن وضعیت فقرای ایران طی شش سال گذشته ریشه در ادامه سیاست‌های محمود احمدی‌نژاد دارد. چراکه دولت هیچ‌وقت از فضای سنگین پوپولیسم احمدی‌نژاد خارج نشد و همچنان در زمین وی بازی کرده است. به این ترتیب که به جای طراحی برنامه‌های تازه برای توانمدسازی فقرا و کاهش تحمیل هزینه‌های حمایتی، همچنان یارانه نقدی داده است و هزینه‌های حمایتی خود را افزایش داده، وضعیتی که البته نمی‌تواند ادامه‌دار باشد! در حالی که هزینه‌های دولت هر روز تندتر می‌دود و درآمد آن از همراهی پابه‌پا عاجز مانده.

در ادامه مشروح گفت‌وگوی «تعادل»، با این اقتصاددان را می‌خوانید:

***

دولت یازدهم که بر سر کار آمد، نسبت به دولت دهم انتقادهای جدی داشت مبنی بر اینکه دولت دهم سیاست‌هایی به کار گرفت که نتایج آن سیاست‌ها به فقر در ایران دامن زد. در عین حال برای جبران آن هم دست به سیاست‌های توزیع یارانه نقدی زد که خود محل انتقاد بسیاری است و همین سیاست نیز تورم‌زا بود. با این حال پس از گذشت شش سال از تغییر دولت به نظر نمی‌رسد که دولت جز همان روش استمرار پرداخت یارانه‌های نقدی و افزایش هزینه‌های مالی حمایتی اقدام دیگری برای بهبود وضعیت معاش فقرا کرده باشد. چه نظری درباره سیاست‌های حوزه فقر دولت دارید؟

اگر بخواهیم سیاست‌های فقرزدایی و محرومیت‌زدایی در دولت‌های مختلف ایران را بررسی کنیم. به این نتیجه خواهیم رسید که این سیاست‌ها در تمامی دولت‌های مختلف بعد انقلاب از سوی دولتمردان مورد توجه بوده است. به‌طور کلی در 40 سال گذشته مسوولان کشور به دنبال آن بوده‌اند که به آرمان اصلی انقلاب اسلامی دست یابند. آرمانی که تحقق عدالت اجتماعی عنوان شده بود.

با این حال در نظر داشته باشید که «عدالت اجتماعی» مقوله‌یی است که ابعاد مختلف دارد. اگر آن را در حد حداقلی آنکه کاهش فقر و نابرابری اقتصادی است در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد باوجود تخصیص منابع مالی بسیاری در این موضوع ولی بهره‌وری در این حوزه بسیاری پایین بوده است.

وقتی علت‌یابی می‌کنیم متوجه می‌شویم یکی از مهم‌ترین علت‌های چنین اتفاقی این بوده است که دیدمان فکری مسلط بر فقرزدایی یک دیدمان ایرانیزه شده دولت ‌رفاه درآمدی محور بوده است که صرفا با تزریق منابع مالی و پول می‌خواست مشکلات را رفع کند. در حالی که می‌بینیم پول کشور در این بخش هم تزریق شد ولی خروجی قابل ملاحظه‌یی نداشته است. اکنون 40 سال گذشته و 1300 میلیارد دلار از پول نفت کشور به این بخش تزریق شده، سوال اینجاست که نتیجه آن چه بوده؟ سایر سیاست‌های رفاهی چه نتیجه‌یی در بر داشته‌اند؟

در تمام این سال‌ها رویکرد مواجهه با فقر در ایران، درمان‌محور بوده است. آن هم با نگرش اعانه‌یی و صدقه‌یی. شیوه‌یی که در آن افراد به دولت وابسته می‌شوند. وقتی دولت سیاست‌های فقرزدایی خود را به این شکل پیش ببرد و در آخر خط اقدام به درمان کردن کند، مدام به تعداد افراد در صف دریافت افزوده خواهد شد درحالی که دولت هم ظرفیت درمان و توان درمان محدودی دارد. ضمن اینکه درمانی هم که انجام می‌گیرد حالت مسکن خواهد یافت. به این ترتیب خود افراد و خانوارها هم درمان پایدار نخواهند داشت و لذا چرخه بازتولید فقر تکرار می‌شود. همان‌گونه که می‌بینیم اکنون خروجی سیاست‌های فقرزدایی دولت‌ها در ایران نیز مرتبا بازتولید فقر بوده است و تعداد افرادی که فقیر می‌شوند مدام افزایش می‌یابد. البته می‌توان نوعی دیگر هم با فقر مواجه شد و آن از طریق نگاه پیشگیرانه است. به این ترتیب که دولت زمینه‌های لازم را در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به گونه‌یی ایجاد کرده و فضای محیط اقتصادی را فراهم کند که مرتبا تعداد فقرا افزایش نیابد. این شیوه‌یی است که در ایران مورد استفاده قرار نگرفته است.

به عنوان یک کارشناس اقتصادی حوزه فقر اگر قرار باشد برای دولت در این مقطع راهکاری ارائه دهید آن راهکار چیست؟

بنده از سال 1380 تاکنون بارها هشدار داده‌ام که این نگرش درآمدمحوری حمایتی اعانه‌یی مرتب بخش‌های حمایتی دولت را فربه می‌کند و وقتی این بخش فربه شد، دولت توان و بودجه لازم برای تمهید و تامین این سیل حمایتی را نخواهد داشت. همیشه تاکید کرده‌ام که دولت باید یک نگرش توانمندساز داشته باشد و به این ترتیب توانمندی انسانی را افزایش دهد. به نظر من این توانمندی و قابلیت انسانی دو بال دارد. یک قابلیت فردی است که شامل درآمد، سلامت، مهارت، تحصیلات، تجربه و... می‌شود و دیگری قابلیت محیطی است که به موجب آن برابری فرصت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیطی فراهم می‌شود. به این ترتیب اگر در جامعه میزان فساد اقتصادی و‌ فرصت‌های نابرابر کم شود؛ مثلا ژن‌‌های مرغوب (با مزاح) کاهش یابند و برای افراد در عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قدرت انتخاب به وجود بیاید قاعدتا امکان پرواز خواهد یافت. پرنده برای پرواز هم بال و هم فضای پرواز می‌خواهد. حالا سوال اینجاست که ماموریت دولت چه می‌تواند باشد؟ به نظرم ماموریت دولت هم تمرکز بر قابلیت‌های فردی و هم تمرکز بر قابلیت‌های محیطی است.

درباره قابلیت‌های محیطی باید بگویم که این موضوع در قانون اساسی هم تصریح شده است مثلا اصل ۴۳ قانون اساسی می‌گوید کسانی که توانایی کار، مهارت و تجربه دارند ولی درآمد ندارند در قالب بنگاه‌های کوچک و متوسط و تعاونی‌ها سازماندهی شوند. و به آنها پول داده شود. در این مورد ذکر نشده است که به هر کسی که اراده کرد وام داده شود که بتواند برای خودش بنگاه راه بیندازد؛ بلکه تاکید شده باید منابع مالی حمایتی مربوط به این موضوع در اختیار کسانی قرار گیرد که شرایط آن را دارند.

اکنون بسیاری از افراد فقیر این ویژگی‌ها را ندارد. بررسی‌ها درباره وضعیت خانوارهای فقیر نشان می‌دهد سرپرست خانوار حدود ۳۰درصد آنها از اساس از سواد پایه هم برخوردار نیستند یا مثلا ۷۰درصد بیکاران کشور فاقد هرگونه توان مهارت هستند. به نظرم اینجا نقطه‌یی است که مسوولیت دولت تعیین می‌شود و باید از درآمد محوری به سمت توانمندسازی برود. به عبارتی به دنبال آن باشد که ظرفیت قابلیت‌های فردی و قابلیت‌های محیطی را با هم بالا ببرد. دولت باید روی بالا بردن کیفیت آموزشی و ‌همچنین توانمندسازی افراد کار کند. باید یک نهضت کارآفرینی ایجاد کند و گروه‌های هدف که زنان و جوانان و... هستند مورد توجه قرار گیرند و در قالب بسته توانمندی به آنها هم دوره‌های مهارتی، آموزشی و... هم تسهیلات ارائه شود.

به موضوع قابلیت‌های فردی اشاره کردید. اکنون بسیاری در جامعه این انتقاد را دارند که افزایش مهارت‌های فردی لزوما منجر به خروج از فقر و در مرحله بعدی ارتقای موقعیت اجتماعی و اقتصادی افراد نمی‌شود چرا که افرادی که از فرصت‌های بهتری بهره‌مندند پیش‌تر آن موقعیت‌ها را تصاحب کرده‌اند. چه نظری دارید؟

در حوزه قابلیت‌های فردی باید زمینه‌های برابری فرصت فراهم شود. نباید انتظار داشته باشید که در جامعه‌یی که فساد سیستمی شده فقر و محرومیت کاهش یابد. در این شرایط هرقدر هم که شما مبلغ هزینه‌های حمایتی را بالا ببرید، اتفاقی نمی‌افتد چون فسادی که در جامعه حادث شده است زاینده فقر است. فساد قابلیت‌کش است و تبعیض و شکاف طبقاتی را افزایش داده و افراد را از حوزه اخلاق انسانی خارج می‌کند.

ببینید افرادی که وارد این سیستم فاسد می‌شوند یا دانه‌درشت‌هایی هستند که منابع را به چنگ آورده و منجر به تعمیق فساد و افزایش فاصله طبقاتی می‌شوند یا «تخم‌مرغ دزدهایی» هستند که در این شرایط سوق داده می‌شوند به سمت کسب درآمد از طرق فسادزا.

در مساله فساد لازم می‌دانم به بحث تورم اشاره کنم. یکی از وظایف دولت‌ها کنترل تورم است. به قول فریدمن تورم خطای دولت‌هاست. هرقدر تورم افزایش یابد قدرت خرید افراد و قدرت انتخاب آنها کاهش یافته و مجبورند به دنبال جایگزین کار و فراغت بروند یا با دریافت زیرمیزی و... درآمد کسب کنند. اکنون می‌بینیم که زیرمیزی در ایران تبدیل به انتظار شده و دریافتی افراد به هیچ عنوان عددی نیست که در قالب دستمزد دریافت می‌کنند. این وضعیت در فضای محیطی آسیب ایجاد می‌کند و می‌تواند نظام حرکت اداری و ‌‌سازمانی را از مسیر رسمی خود خارج کند. این خود یک رویه ضد توسعه است و می‌تواند آثار منفی خود را بگذارد. در چنین سیستمی دولت در ایجاد اشتغال پایدار دچار مشکل می‌شود. فرض کنید در چنین شرایطی دولت می‌خواهد از شیوه‌های حمایتی درآمدی هم استفاده کند. طبیعی است که روز به روز بر افرادی که به حمایت درآمدی نیاز دارند افزوده می‌شود.

اکنون کمیته امداد و به بهزیستی را بررسی کنید ببینید برنامه ایجاد اشتغال توسط این دو مرکز چگونه است؟ می‌بینیم که برنامه قدرتمند و فراگیر وجود ندارد. البته در حوزه‌هایی مانند صنایع دستی و... فعالیت‌هایی صورت گرفته ولی در سطح خرد است و چندان موثر نیست. در حالی که روز به روز به تعداد افرادی که زیر پوشش این مراکز حمایتی قرار می‌گیرند افزوده می‌شود.

به موضوع آموزش دانش و مهارت اشاره کردید این موضوعی نیست که باید از طریق سیستم آموزش و‌ ‌پرورش و آموزش عالی مستقیما پیگیری شود؟ آموزش در ایران با چه خللی رو به روست که افراد درآن توانمند نمی‌شوند؟

نظام آموزش و پرورش ما تقریبا تعطیل است. به نظر من اگر در بسیاری از مدارس ابتدایی را ببندیم برای مملکت بهتر است. بودجه‌های سالانه را بررسی کنید و ببینید به آموزش و پرورش چقدر توجه می‌شود؟ مهجورترین گروه همیشه گروه آموزش پرورش و معلمان هستند. چگونه از این سیستم ممکن است افراد توانمند خارج شوند؟ در آموزش عالی هم وضعیت خوب نیست. با این کیفیت آموزش عالی و این سیستم مدرک‌گرا چگونه می‌توان به نتیجه دلخواه رسید؟ اکنون چند برابر نیاز جامعه دکتر و تکنیسین تولید می‌شود، چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟

ضمن اینکه بهره‌وری نظام آموزشی ما نیز بسیار پایین است. در نظر بگیرید از سال ۱۳۵۸ تاکنون درآمد سرانه ما به قیمت ثابت تغییر آنچنانی نکرده است در حالی که خروجی دانشگاه‌های ما ۳۰ برابر شده است. کاملا مشخص است که بهره‌وری نظام آموزشی ما بسیار پایین است. واقعیت این است که این افراد آموزش دیده نتوانسته‌اند موتور اقتصاد مملکت را آن‌گونه که انتظار می‌رفت به کار بیندازند و این مساله چیزی جز نتیجه نظام آموزشی ناکارآمد نیست.

 چندی پیش یکی از مسوولان اقتصادی کشور آماری داده بود مبنی بر اینکه در سال ۱۳۹۶ فقط برای هفت هزار نفر از افرادی که وارد بازار کار شده‌اند شغل ایجاد نشده است چقدر این آمارها را منطبق بر واقعیت می‌دانید؟

ببینید این وظیفه دولت نیست که اشتغال ایجاد کند. هر قدر که دولت نیروی بیشتری استخدام می‌کند همان‌اندازه به ضرر کشور است. دولت اکنون در تلاش است که با استخدام افراد بیشتری در دولت بخشی از مساله بیکاری را حل کند. در حالی که این خطاست. دولت اکنون آن‌قدر فربه شده که تبدیل به سرویس‌دهنده به خود شده است. دولتی که نمی‌تواند کار عمرانی و سرمایه‌گذاری کند طبعا نمی‌تواند در حوزه‌های حمایتی هم موفق شود. این شیوه‌هایی که اکنون دولت به کار بسته که به واسطه آن نرخ بیکاری را کاهش دهد شاید در کوتاه‌مدت جواب دهد ولی در بلندمدت موثر نخواهد بود.

اکنون دولت مدام آمار می‌دهد که مثلا ۸۰۰ هزار نفر وارد بازار کار شده‌اند و توانسته است برای بیشتر آنها شغل ایجاد کند. در حالی که این در بلندمدت برای کشور مفید نیست و دولت را همچنان فربه‌تر و مخارج را بیشتر می‌کند که معلوم نیست دولت در آینده از پس آن بر بیاید.

این نوع ایجاد اشتغال ضدتوسعه است. درنظر بگیرید که به موازات این نوع اشتغال ایجاد کردن؛ آن‌گونه که لازم است اشتغال ایجاد نمی‌شود و همین مساله به نحوه دیگری هم به کشور آسیب وارد می‌کند. از این منظر که مثلا وقتی اشتغال مناسب صورت نگیرد، تعداد افراد بیمه‌ده به نظام صندوق‌های بازنشستگی کاهش پیدا می‌کند و به عبارتی نرخ پشتیبانی کاهش می‌یابد. این وضعیتی است که در صندوق‌های بازنشستگی بحران ایجاد می‌کند. وقتی در صندوق‌های بازنشستگی نرخ پشتیبانی به پایین‌تر از ۵ برسد (۵ نفر بیمه دهد یک نفر بازنشستگی بگیرد) بحران ایجاد می‌شود. اکنون می‌بینیم که صندوق‌ها کسری بودجه شدید پیدا کردند و دولت مجبور است به آنها کمک کند. امسال می‌بینیم که دولت برای کمک‌به صندوق‌های لشکری و کشوری در بودجه ۵۰ هزار میلیارد تومان درنظر گرفته است که این میزان به نظر من در آینده صندوق‌های تامین اجتماعی هم اضافه می‌شود.

دولت تا کی می‌تواند به این شیوه ادامه دهد؟ باتوجه به محدودیت‌های شدید منابع مالی دولت، چه افقی پیش‌بینی می‌کنید؟

پیش‌بینی من این است که با این وضعیت اگر دولت بخواهد شیوه‌های خود را ادامه دهد تا سال۱۴۰۰ ببیشتر دوام نخواهد آورد. اکنون در نظر بگیرید بیشتر درآمدهایی که دولت برای خود در نظر گرفته است سلبی است. به افزایش عوارض توجه کنید، دولت به این ترتیب کسانی که می‌خواهند سفر خارجی بروند جریمه می‌کند. خب تا کی می‌شود به این وضعیت ادامه داد؟ به نظر من ادامه این وضعیت چندان میسر نیست. اساسا دیدمان حوزه‌های فقرزدایی ما یک دیدمان اعانه‌یی یارانه است که مرتبا افزایش می‌یابد و تا این ریل مستقر است اتفاقی از نظر کاهش پایدار فقر رخ نخواهد داد.

چندی پیش دولت از برنامه جدید فقرزدایی خود رونمایی کرد. برنامه‌یی که در چارچوب بودجه ۹۷ گنجانده شده است. درباره این برنامه‌ هم انتقاداتی که ذکر فرمودید برقرار است؟

ببینید این برنامه کمی متفاوت است. نخستین نکته‌یی که باید درباره این برنامه ذکر کنم این است که تلاش کرده شفافیت در مخارج و هزینه‌های خود را افزایش دهم و هم اینکه برنامه‌های کوتاه‌مدت فقرزدایی هم در نظر گرفته است. این دو ویژگی از اقدامت مثبت دولت بود.

با این حال نباید از نظر دور داشت که آنچه دولت در قالب برنامه فقرزدایی منتشر کرده برنامه فقرزدایی به حساب نمی‌آید.

جای یک برنامه فقرزدایی در ایران خالی است. اگر بخواهیم برنامه‌های فقرزدایی در ایران را بررسی کنیم به یک برنامه می‌رسیم و آن هم مربوط به دولت دوم مرحوم هاشمی‌رفسنجانی بود که یک سند ملی فقرزدایی تهیه شد. البته آن هم به جایی نرسید. البته لازم است ذکر کنم که در دولت‌ اصلاحاتی که چندان شعار فقرزدایی هم نمی‌داد بیشترین کاهش فقر در همان دولت اتفاق افتاد. طوری که نرخ فقر در آن دولت ۱۱درصد کاهش یافت.

با این حال در دولت بعدی یعنی دولت احمدی‌نژاد این دستاورد برگشت و دوباره به ۳۰درصد رسید.

باتوجه به اینکه اطلاعات و آمارهای مربوط به فقر اعم از خط فقر و... در ایران منتشر نمی‌شود، مرجع این اعداد و ارقامی که اعلام می‌کنید کجا هستند؟

این محاسبات را خودم انجام می‌دهم. سبدی را در نظر می‌گیرم که به موجب آن بتواند ۱۳ قلم کالای مورد نیاز بدن خود را (معادل ۲۳۰۰ کالری) تامین کند. همچنین نیازهای غیرخوراکی حداقلی وی درنظر گرفته می‌شود.

 در دولت روحانی چه اتفاقی افتاد؟

آن اطلاعات در حال محاسبه است هنوز به عدد قطعی نرسیده‌ایم

برآورد چطور است؟

به نظر می‌رسد تغییرات چندانی نکرده باشد.

تغییرات به سمت بهبود است یا وخیم‌تر شدن؟

تغییرات معنادار نیست. حداقل طی ۴ یا ۵ سال گذشته تغییرات معناداری در این زمینه رخ نداده است.

با این حال نابرابری طبق ضریب جینی افزایش یافته است.

یکی از دلایل آن حذف یارانه‌ها بوده است. به هر حال در نظر داشته باشید هرقدر عدم شفافیت، فساد و... در اقتصاد رخ بدهد اثر خود را در اقتصاد به شکل افزایش نابرابری می‌گذارد.

برگردیم به برنامه فقرزدایی دولت؟

تاکید می‌کنم نمی‌شود به آنچه منتشر شد برنامه فقرزدایی بگوییم. تعدادی برنامه در بودجه ۹۷ آمده که خیلی متفاوت از سال‌های قبل نیست. فقط کمی برنامه‌ها پررنگ‌تر است. با این حال ایرادات مهمی هم دارد مثلا خط فقری که به صورت تلویحی مورد توجه قرار گرفته خط فقر شدید است. همان خط فقری که برابر با خط حمایتی دستگاه‌های حمایت است. این در حالی است که این برنامه بهتر بود به جای خط فقر شدید (حداقل خوراکی‌ها) خط فقر مطلق را در نظر می‌گرفت (حداقل نیازهای خوراکی و غیرخوراکی) .

هرچند به نظرم این میزانی که برای خط فقر درنظر گرفته شده است نیز برای فقر شدید مناسب نیست.

از نظر فرصت‌های شغلی برنامه را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در حوزه اشتغال هم همان‌طور که گفتم باید شغل در حوزه‌های کلان اقتصادی ایجاد شود تا تاثیر پایدار در فقرزدایی داشته باشد. این تمهیداتی که در این برنامه اندیشیده شده چندان موثر نیست.

چه نظری درباره ایده پنجره واحد حمایتی دارید که در بودجه گنجانده شده است؟

یک مساله که در این برنامه به آن اشاره شده پنجره واحد نظام حمایتی است. پنجره حمایتی نباید این‌طور باشد که تعدادی خانوار شناسایی و به آنها کمک شود. پیشنهاد من برای پنجره واحد حمایتی این است که ابتدا اینکه باید یک دید‌مان واحد شکل بگیرد. این دیدمان باید با رویکرد توانمندسازی نیروی انسانی کار کند. بعد همه دستگاه‌های حمایتی اعم از دولتی و غیر دولتی در نظر گرفته شوند و همه در یک پنجره واحد فعالیت کنند. همچنین باید منابعی که وجود دارد درنظر گرفته شود. اکنون یک درآمد از طریق بودجه وجود دارد، برخی منابع مالی از سوی برخی نهادهای غیردولتی وجود دارد، مثلا ستاد اجرایی فرمان امام بنیاد برکت، آستان قدس رضوی بخش حمایتی خود، همچنین بنیاد مستضعفان بنیاد علوی را دارد و...

به این ترتیب هم در حوزه در آمدی و هم در حوزه برنامه‌های اقدام این نهادها می‌توانند با یکدیگر هماهنگی و همکاری داشته باشند. اگر این نظام حمایتی یکپارچه شکل بگیرد در این صورت متولی هماهنگی آن دولت خواهد شد. دولت می‌تواند از این نهادها و بنیادها بپرسد که چقدر می‌توانند منابع، ظرفیت تکنیکی، توان اجرایی و... دارند؟

در این زمینه لازم است وزارت کار ابتدا ویژگی بیکاران را مشخص کند؛ اینکه هر کدام چه مهارت‌هایی دارند و... بر مبنای آمایش سرزمین و ظرفیت‌های بازار کار به چه مهارت‌ها و تخصص‌هایی نیاز است و... بعد از دستگاه‌ها برای آموزش نیروها کمک بخواهد. در ادامه باید این اطلاعات پردازش شود و برنامه تقسیم کار تهیه و پس از آن در حوزه اجرا تقسیم وظایف صورت بگیرد.

پس نظر شما بر این است که دولت در این برنامه همچنان بر اقدامات حمایتی درآمدی خود تاکید کرده است؟

بله ببینید دولت در همین گزارش فقرزدایی بر همین رویکرد تاکید شده است. دولت می‌گوید هزینه‌های حمایتی را از سال 1392 تا 1396 در حدود 230 درصد افزایش داده و از آن به عنوان پوئن مثبت قلمداد کرده ولی از نظر روند توسعه این اقدام مطلوب نیست. ضمن اینکه در کاهش فقر نیز تاثیر مطلوبی نگذاشته است.

 دولت یازدهم همواره به شیوه‌های حمایتی درآمدی نقد داشت و دولت احمدی‌نژاد را از این بایت به ویژه از بابت پرداخت یارانه‌ها نقد می‌کرد ولی همچنان که دیدیم که خودش هم کار دولت قبل را ادامه داد، چرا؟

دولت یارانه‌ها را قطع نکرد. حالا چه به‌دلیل ملاحظات سیاسی و چه به لحاظ ملاحظات اخلاقی پرداخت یارانه‌ها را همچنان ادامه داده است. بنابراین می‌توان در نظر داشت که دولت هنوز در حوزه‌های حمایتی در زمین احمدی‌نژاد بازی می‌کند و از نظر برنامه‌یی نتوانست از فضای سنگین پوپولیسم که احمدی‌نژاد در دورانش ایجاد کرد عبور کرده و برنامه‌های خود را طراحی کرده و اجرا کند.