دولت دروغ نمی‌گوید اما ایستادگی لازم را نداشته است

۱۳۹۷/۰۵/۱۳ - ۰۱:۲۱:۳۵
کد خبر: ۱۲۶۸۷۹
دولت دروغ نمی‌گوید اما ایستادگی لازم را نداشته است

درست روز آغاز مدارس به دنیا آمده است و اول مهر 97 شصت سالش تمام می‌شود. سال‌ها به مبارزه با نظام پهلوی پرداخته و عقبه سیاسی او پس از انقلاب به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بازمی‌گردد؛ سازمانی که میانه فروردین 58 از اجتماع هفت گروه امت واحده، گروه توحیدی بدر، گروه توحیدی صف، گروه فلاح، گروه فلق، گروه منصورون و گروه موحدین تشکیل شد. این گروه‌ها همگی سابقه مبارزه مسلحانه علیه نظام پهلوی را داشتند.

شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از افرادی چون محمد سلامتی، مرتضی الویری، محسن رضایی، بهزاد نبوی، محمدباقر ذوالقدر، محسن آرمین و. . . تشکیل شد.

اعضای این سازمان به علت فعالیت مسلحانه علیه رژیم شاه و ابراز وفاداری به رهبر انقلاب، نقش محوری را در تشکیل و سامان یافتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایفا کردند.

اگر چه این سازمان نه چندان یکدست سرانجام بر اثر پاره‌ای مسائل در سال 1365 منحل شد اما پنج سال بعد جناح چپ سازمان به ریاست سلامتی حیات دوباره آن را اعلام کرد.

روزهای اوج این سازمان به نیمه دوم دهه 70 بر می‌گردد. عرب سرخی در آن سال‌ها معاون وزیر بازرگانی دولت سیدمحمد خاتمی بود. این سازمان در دهه 80 منحل اعلام شد.

با گذشت سال‌ها، درگیری‌های قبل از انقلاب و همین طور ایام پرالتهاب دهه‌های 80 و 90، از عرب سرخی سیاست پیشه‌ای پخته ساخته است. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب وضع فعلی کشور را بسیار نابسامان می‌داند و معتقد است اگر کشور می‌خواهد بحران‌ها را به سلامت بگذراند ابتدا باید به قانون اساسی برگردد تا هر نهادی در چارچوب و جایگاهی بنشیند که خبرگان قانون اساسی برای آن در نظر گرفته‌اند.

عرب سرخی همچنین گذر سلامت از بحران‌های حوزه روابط خارجی را در گرو سپردن کامل سکان دیپلماسی کشور به دست وزارت امور خارجه می‌داند تا نمایندگان مجلس روی آن نظارت داشته باشند. او همچنین بر لزوم به کارگیری اشخاصی توانمندتر در تیم اقتصادی دولت تاکید می‌کند. مشروح گفت‌وگوی گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش‌های خبری خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) با این فعال اصلاح‌طلب در ادامه می‌آید:

تحلیلتان از ناآرامی‌های چند ماهه گذشته چیست؟

 ما امروز مشکلات اقتصادی فراوانی داریم. فرق این دوره مشکلات اقتصادی با گذشته این است که این مشکلات اقتصادی با خیلی از گرفتاری‌های دیگر همزمان شده است؛ مشکلاتی مانند کمبود آب، تغییرات آب و هوایی، کاهش تولید برق، بیکاری شدید، تحریم‌های مجدد امریکا، اعتیاد و غیره.

اگر فکر کنیم مشکلات مردم ناشی یا واکنش به یکی از آنها است دچار خطا شده ایم بلکه مجموعه این مشکلات است که جامعه را عصبی کرده. مثالی می‌زنم؛ فرض کنید هوا گرم است، توفان گرد و خاک می‌آید، آب هم قطع است، برق نیز رفته است و فردی که دارد این شرایط را تحمل می‌کند شغل و منبع درآمدی هم ندارد و نان زن و بچه‌اش را نمی‌تواند تامین کند. انواع آزادی‌های پیش بینی شده در قانون هم با برخوردهای سلیقه‌ای از او سلب می‌شود. مجموعه این شرایط این فرد را عصبانی می‌کند. بدیهی است این‌گونه افراد منتظر یک جرقه باشند.

بنابراین به هم رسیدن مجموعه این گرفتاری‌ها، ریشه این ناآرامی‌ها است.

راه‌حل نیز تمکین حاکمیت از این خواسته‌ها و مطالبات مردم است و راه‌حل دیگری وجود ندارد. اگر پسِ ذهن کسانی سرکوب باشد و فکر کنند با گرفتن و زدن و بردن می‌توان این ناآرامی‌ها را حل کرد این افراد صددرصد به خطا رفته‌اند.

به نظر من اولا باید به مردم حق داد. یعنی وقتی مردم گرفتاری و مشکل دارند حق دارند که اعتراض کنند. کسانی که فکر می‌کنند مردم حق اعتراض ندارند گرفتار اوهام خود هستند. آغاز مواجهه درست با مطالبات مردم این است که به آنها بگوییم هر کس اعتراض دارد بیاید و به شکل مسالمت‌آمیز آن را بیان کند.

حاکمیت نه تنها باید به خواسته‌های مردم نسبت به خواست‌های خود اولویت دهد که با عملکرد خود آن را به مردم نیز نشان دهد. حتی اگر فکر کند برخی خواسته‌های مردم آنقدر هم که می‌گویند صحیح نیست باید سعی کند در این باره با مردم حرف بزند و برای آنها توضیح دهد.

امام خمینی (ره) گفتند «مردم ولی نعمت ما هستند» حقوقی که کارگزاران حکومت دریافت می‌کنند از جیب مردم است. بنابراین مسوولان باید نسبت به ولی نعمتان خود پاسخگو و شفاف باشند. اطلاع‌رسانی ما مشکل دارد، مردم محرم تلقی نمی‌شوند، گرفتاری‌های مردم زیاد است و ناکارآمدی در اجرا وجود دارد.

وقتی کارگر یک کارخانه ماه‌ها است حقوق نگرفته، کارگری که مستاجر است، خرج خورد و خوراک زن و بچه‌اش را ندارد، در خانه مریض دارد. . . در این موقع باید چکار کند؟ ما خودمان را جای این کارگر بگذاریم. طبیعی است که عصبانیت غالب شده و بیرون بیاید و اعتراض کند. کنار این اعتراضات هم حتما چند کار غیرمنطقی به دست معترضین انجام می‌شود. در چنین فضایی حتما دشمن نیز رخنه کرده، سعی می‌کند از این اعتراضات شعارهای تند در آورد. باید این مشکلات را مرتفع کرد تا دشمن زمینه‌ای برای سوءاستفاده نداشته باشد.

البته ما نمی‌توانیم به سرعت این مشکلات را برطرف کنیم اما می‌توانیم صادقانه با مردم حرف بزنیم. چیزی که به اندازه کافی اتفاق نمی‌افتد.

مدیران ما وقتی جلوی دوربین قرار می‌گیرند آنچنان تصویر مثبتی از همه‌چیز ارایه می‌دهند که بعضا آدم فکر می‌کند دارند درباره کشور دیگری صحبت می‌کنند. در حالی که باید مشکلات را به مردم گفت و آنها را از نظر ذهنی آماده کرد. ما نمی‌توانیم با نگفتن واقعیات اقتصادی و اجتماعی‌مان انتظار داشته باشیم مردم با ما همراهی کنند. مسوولان مرتب می‌گویند همه‌چیز خوب است. آیا واقعا خوب است؟

به‌زودی تحریم‌های جدیدی از سوی امریکا علیه ایران اتخاذ می‌شود. چشم‌انداز این تحریم‌ها را چطور می‌بینید؟

هم جامعه هم حکومت تجربه تحریم‌ها را دارد. تحریم‌ها محدودیت‌های زیادی را ایجاد می‌کند. ما با عدم طرح آن نمی‌توانیم از همکاری جامعه بهره ببریم. در دولت دهم، امریکا موفق شده بود اجماع بین المللی را علیه ما ایجاد کند. بنابراین ما نه فقط از نظر اقتصادی بلکه از لحاظ ارتباطات سیاسی هم در تحریم بودیم. امروز اروپا، چین، روسیه، هند هیچ کدام از رفتار امریکا علیه ایران حمایت نمی‌کنند. حتی هنگامی که مجبورند با امریکا همراه باشند باز هم قبول دارند که امریکا عهدشکنی کرده ولی ایران قانونمند رفتار کرده است.

همین به ما امکان می‌دهد که روابط خود را با دیگر کشورهای دنیا گسترش دهیم. ولی متاسفانه ما به جای استفاده از این فرصت هر روز شعار می‌دهیم که از برجام بیرون خواهیم آمد. مگر از برجام بیرون بیاییم چه چیزی گیرمان می‌آید؟

ما باید برجام را ادامه دهیم. به نظرم حاکمیت نیز بر این عقیده است. اگر ما دنبال ساخت بمب اتم بودیم باید از برجام بیرون می‌آمدیم ولی هنگامی که اعلام کرده ایم که دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم، بیرون آمدن از این معاهده تنها وضع ما را بدتر می‌کند.

به هرحال شرکت‌هایی که کار گسترده با امریکا دارند نمی‌توانند تهدیدهای امریکا را نادیده بگیرند. بسیاری از این شرکت‌ها غیرامریکایی یا سهامداران امریکایی دارند یا بازار اصلی محصولاتشان در امریکا است. آنها نمی‌توانند این مسائل را نادیده بگیرند. ولی ما می‌توانیم با استفاده از روابط و موقعیت سیاسی خاص خود این فشارها را تعدیل کنیم.

ما امروزه روابط بدی با کشورهای عربی منطقه داریم و من معتقدم در پیش آمدن چنین وضعیتی خطوط نفوذ دشمنان مردم تاثیرگذار بوده است. باید با علم به چنین وضعیتی و با خویشتن داری به سمت بهتر و مثبت‌تر کردن روابطمان با کشورهای عربی پیش برویم. یادمان باشد که از تخریب روابط ما با کشورهای عربی منطقه تنها اسراییل و جناح تندروی حزب جمهوری‌خواه امریکا سود می‌کنند.

برای بهبود این روابط چه باید کرد؟ برخی می‌گویند اگر دستگاه دیپلماسی در ید وزارت امور خارجه و زیر نظر مجلس باشد می‌توان گام‌های موثری در ارتقای موقعیت جمهوری اسلامی در دنیا برداشت؟

بله موافقم. در عمل بخش‌های مهمی از حوزه سیاست خارجی مان از زیر بلیت دولت و وزارت خارجه که ابزار تخصص دیپلماسی ما است خارج شده و این حتما در پیش آمدن وضعیت موجود دخالت دارد.

در همه کشورها اقتصاد و ظرفیت‌های نظامی در مسائل سیاست خارجی دخالت دارد. اما همه اینها تحت مدیریت دستگاه دیپلماسی است و براساس برنامه‌های دستگاه سیاست خارجی عمل می‌کند که در دولت متمرکز است و زیر نظارت مجلس قرار دارد. امروزه بخش‌های مهمی از این حوزه‌ها اساسا از مدیریت دولت و دستگاه دیپلماسی ما خارج است. اقدامات موازی که دارد رخ می‌دهد برخاسته از تصمیم‌گیری‌هایی است که خارج از حوزه کارشناسی خود دارد صورت می‌گیرد. اینها باید به جایگاه اصلی خود برگردد. همیشه از ظرفیت‌ نیروهای انتظامی و امنیتی باید بهره برد اما بر اساس سیاست‌هایی که دستگاه دیپلماسی طراحی می‌کند و به تایید مراجع قانونی نظام می‌رسد.

ما حتما در کشورهایی که در آنها منافع داریم باید حضور داشته باشیم. اما بحث بر سر بود و نبود ما در این کشورها نیست؛ بر سر چند و چون آن است و اینکه ما چگونه در این کشورها حاضر باشیم؟ ابزارهای ما برای دفاع از منافعمان چه باشد؟ کجا از ابزارهای سیاسی استفاده کنیم و چه‌موقع از اهرم‌های غیرسیاسی؟ تمام این چند و چون‌ها باید در چارچوب برنامه سیاست خارجی کشور دیده شود تا تصمیمات کارشناسی باشد و از تکروی جلوگیری شود.

درباره تاثیر تحریم‌های آتی من اعتقاد دارم این تحریم‌ها بسیار جدی و آثارش هم مهم خواهد بود. اما راه مقابله با آن تسلیم شدن نیست، بلکه باید تدابیری اتخاذ شود که بر اساس تجربیات گذشته ما و دیگر کشورها باشد. باید برای بهبود رابطه با دنیا برنامه‌ای کارشناسی و یکپارچه داشت و براساس آن عمل کرد. دنیا امروز پذیرفته است که امریکا با تکروی، زورگویی، یکجانبه گرایی و استفاده از قدرت اقتصادی خود قصد تحمیل نظراتش به ایران و دنیا را دارد. اروپا، چین و ژاپن در بحث تجارت جهانی و تعرفه‌ها کاملا مستقل از ایران رودرروی امریکا قرار گرفته‌اند. اما این به منزله آن نیست که در نزاع بین ایران و امریکا طرف ما را بگیرند. اصلا این طور نخواهد بود و آنها در برابر امریکا ایستاده‌اند و صرفا براساس منافع خود با واشنگتن چانه زنی می‌کنند. ما نیز باید چنین کنیم یعنی در مقابل امریکا بایستیم و بر اساس منافع کشور با رهبرانش گفت‌وگو کنیم. البته ممکن است این مذاکرات ثمر بدهد یا ندهد ولی عدم گفت‌وگو قطعا فایده‌ای نخواهد داشت و راهی نمی‌گشاید.

باید با تکیه بر ظرفیت‌ها و توانمندی‌های خود و شرکا پای میز گفت‌وگو بنشینیم و امتیاز بیشتری بگیریم. اما نباید فراموش کرد که مذاکره یک داد و ستد است و باید امتیاز داد تا امتیاز گرفت.

مهم این است که چیزی که به دست می‌آوریم حداقل به اندازه آن‌چیزی باشد که از دست می‌دهیم نه کمتر. اگر با اسراییل مذاکره نمی‌کنیم به خاطر این است که مشروعیتش را قبول نداریم. اما با هیچ کشور دیگری چنین مشکلی را نداریم. وقتی دولت یک کشور مشروع است ولو اینکه صددرصد با آن اختلاف فاز داشته باشیم می‌توانیم با آن گفت‌وگو کنیم.

برجام نشان داد دستگاه سیاست خارجی ما در مذاکره قدر است.

با پنج کشور دارای حق وتو به علاوه آلمان مذاکره کردیم. ما از برجام منتفع شدیم. اگر این معاهده فقط به سود امریکا بود ترامپ عقلش را از دست نداده بود که از آن خارج شود. اسراییل و رقبای منطقه‌ای ما از روز نخست به برجام فحش می‌دادند چرا که می‌دانستند این معاهده به سود ایران و کاملا به ضرر آنها تمام شد.

در داخل چه باید کرد؟ بازگشت همه به قانون اساسی بزرگ‌ترین کاری است که می‌توان کرد. اگر چنین شود بخش عظیم گرفتاری‌های کشور برطرف می‌شود. ما محوری محکم‌تر و جدی‌تر از قانون اساسی نداریم که در آن نقش و جایگاه افراد مشخص و تعریف شده باشد.

روح حاکم بر این قانون انتخاب شدن از سوی مردم است. انتخابات ما به سمتی رفته که بیشتر شبیه انتخابات دومرحله‌ای شده است. یعنی ابتدا یک تیمی نامزدها را براساس سلایق خود غربال می‌کند و مردم ناچار باید از بین آنها کس یا کسانی را برگزینند. برای همین موضوعات بسیار ساده‌ای مانند ورود خانم‌ها به ورزشگاه‌ها تبدیل به معضلی ملی می‌شود. چون جماعت کوچکی که در انتخابات گذشته چندان مورد اقبال مردم قرار نگرفته است با تکیه بر ابزارهای قدرتمندی که در دست دارد در برابر ورود زنان به استادیوم‌ها مقاومت می‌کند.

بسیاری از رویه‌ها و اقداماتی که انجام می‌شود خلاف روح و جسم قانون اساسی است. مثلا عملکرد صدا و سیما هیچ تناسبی با این قانون ندارد. ملاحظه کنید رسانه ملی به خاطر اتهاماتی که در همین رسانه به آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و بسیاری دیگر از چهره‌های ملی زده می‌شود فرصتی برای دفاع نمی‌دهد اما وقتی مجری خودش از سوی یک رسانه دیگر درست یا نادرست مورد سوال قرار می‌گیرد مجالی برای دفاع در اختیارش می‌گذارد. صدا و سیما نشان داده که در اختیار یک اقلیت است و عملکرد ملی و مردمی ندارد. بنابراین با سیاست‌های یکسویه خود، در عمل خانه‌ها را به شبکه‌های ماهواره‌ای و برخی کانال‌های تلگرامی بی هویت سپرده است و این یعنی کاسته شدن از ضریب نفوذ حاکمیت در جامعه.

مثال دیگر اینکه فردی صلاحیتش در همین سیستم دومرحله‌ای حاکم شده بر انتخابات تایید می‌شود. مردم شهرش نیز به او رای می‌دهند اما در آستانه ورود به مجلس صلاحیتش دوباره رد می‌شود و از ورود به پارلمان باز می‌ماند. قطعا این با روح قانون اساسی مغایرت دارد. البته قانون اساسی هم ممکن است نواقصی داشته باشد که با نیازهای امروز جامعه همخوانی نداشته باشد ولی اصلاح این موارد در خود این قانون پیش بینی شده است.

پرسش بعدی مربوط به عملکرد اصلاح‌طلبان در رابطه با گروه‌های مختلف جامعه است. به نظر می‌رسد این جریان سیاسی نتوانسته قومیت‌ها، زنان و گروه‌های گوناگون را زیر چتر فکری خود قرار دهد. گروهی می‌گویند بهتر بود ورود زنان به ورزشگاه‌ها در دوره ریاست‌جمهوری آقای خاتمی پیگیری می‌شد. آن موقع علاوه بر قوه مجریه، قوه مقننه و شوراهای شهر نیز یکپارچه دست اصلاح‌طلبان بود. نظر شما چیست؟

 بنیاد اصلاح‌طلبی بر قابل انتقاد دانستن همه است وقتی می‌گوییم نظام در بالاترین سطوح را می‌توان نقد کرد معنایش این است که حتما خود اصلاح‌طلبان نیز باید مدام مورد نقد قرار گیرند. بنابراین رفتار و اندیشه‌های اصلاح‌طلبان و اصلاح‌طلبی باید مورد نقد مداوم قرار گیرد تا زایش و رشد و تاثیر داشته باشد. در نبود نقد ضعف‌ها مخفی می‌ماند و در نتیجه برطرف نمی‌شود.

اینکه می‌گویید اصلاح‌طلبان دچار ضعف‌هایی در روش‌های خود بوده‌اند حتما همین طور است. اگر چنین نبود برخی شرایط نامطلوبی که امروز کشور دچار آن است پیش نمی‌آمد.

برای نمونه اگر در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1384 عملکرد مناسب‌تری داشتیم حتما مملکت به ورطه‌ای که دولت نهم و دهم برایش تدارک دید نمی‌افتاد.

اما روش‌های اصلاح‌طلبانه مبتنی بر اصلاح تدریجی و اعتراضات مسالمت آمیز است و نمی‌خواهد یک‌باره نظم موجود را به هم زند.

خب چه مکانیسمی برای ابراز این اعتراضات وجود دارد؟

 یکی از دستاوردهای دوره اصلاحات تقویت و ایجاد نهادهای مدنی است. حتی به احزاب یارانه سالانه می‌دادیم تا پا بگیرند و ساماندهی اجتماعی ممکن شود. اما در دولت احمدی‌نژاد این سیاست‌ها تغییر کرده و به جای حل و فصل مسائل از طریق سازمان‌های اجتماعی به سمت راهکارهای انتظامی- امنیتی- قضایی رفتیم که محصولش همان شد که دیدیم.

دولت آقای روحانی هم میراث‌دار ویرانه‌ای شد که از دولت نهم و دهم برجای مانده بود. حتی امروز نیز در حال کلنجار با این چالش است. دولت یازدهم و دوازدهم همچنین درگیر دولت موازی است. همین‌طور گرفتار مشکلاتی که خودش برای خودش درست کرده است. البته اگر کسی بگوید دولت هم اهتمام کافی به تقویت نهادهای مدنی نداشته است نمی‌توان آن را رد کرد.

میانه اصلاح‌طلبان با دولت دوازدهم چطور است؟

 آقای روحانی نامزد اصلاح‌طلبان نبوده بلکه کاندیدای مورد حمایت آنان است. شخصا باور دارم بین گزینه‌های موجود در انتخابات 92 و 96 نامزدی شایسته‌تر از روحانی وجود نداشت. هر چند من و سایر اصلاح‌طلبان نقدهای زیادی به عملکرد و رفتار ایشان داریم.

آنچه اصلاح‌طلبان از دولت انتظار داشته و دارند اجرای برنامه‌هایی است که قول آن را داده است. البته قبول ندارم که آقای روحانی و تیمش به این برنامه‌ها باور نداشته و ندارند بلکه آنها فاقد پیگیری لازم بوده‌اند.

اینکه برخی دولت را به دروغگویی متهم می‌کنند نمی‌پذیرم اما اینکه دولت اعتدال ایستادگی‌های لازم را برای تحقق وعده‌های خود نداشته قبول دارم. البته دولت محدودیت اختیارات دارد و دستش چندان باز نیست اما وقتی به هر دلیلی اجازه پیشبرد برنامه هایش به او داده نمی‌شود باید این تنگناها و مقاومت‌ها را شفاف با مردم در میان بگذارد. روحانی هر موقع شفاف با مردم صحبت کرده واکنش جامعه خطاب به او همدلانه و همراهانه بوده و هر گاه در بحرانی سکوت کرده، موج انتقادات را به سمت خودش جلب کرده است.

از طرفی هر چند دولت در انتخاب وزرایش محدودیت دارد و اغلب وزرای انتخابی گزینه‌های اول آقای روحانی نبوده‌اند ولی باز می‌توانست افراد محکم‌تر و قوی‌تری را برای کابینه و سایر نقاط قوه مجریه برگزیند. این درباره تیم اقتصادی دولت هم صادق است و می‌توان با به کارگیری اشخاص شایسته‌تر موفق‌تر بود.

عده‌ای هم می‌گویند روحانی به سمت جریان راست گرایش یافته و پس از انتخابات از اصلاح‌طلبان دور شده است؟

 کسانی که امروز این حرف را می‌زنند قبلا هم چنین چیزی را می‌گفتند. من می‌گویم دولت روحانی گرایشی به راست نداشته و حتی در دور دوم رادیکال‌تر از چهار سال ابتدایی خود عمل کرده است. ممکن است دولت در نقاطی به خواسته‌هایی از جناح مقابل تمکین کرده باشد اما از منظر من، این ابتکار عمل روحانی برای پیشبرد برنامه‌هایی است که براساس آن رای آورده است.

طی هفته‌های اخیر انتقاداتی هم در سیاست خارجی به رییس‌جمهوری وارد شده است. برخی منتقدان می‌گویند ایشان در سیاست خارجی تند شده و رویه اعتدالی‌اش را از دست داده است. شما هم چنین اعتقادی دارید؟

 به نظر من بحثی که ایشان در اتریش مطرح کرد که از آن برداشت شد ایران تنگه هرمز را می‌بندد، کمکی به بهبود شرایط ما نمی‌کند. ما باید فضای مثبت سیاسی بین المللی را که نسبت به جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده حفظ کنیم.

البته بعضی نظام را به اتخاذ سیاست هویج و چماق توصیه می‌کنند؛ یعنی دولت با امریکا و دنیا به نرمی صحبت کند و در کنار آن مواضع تندی از سوی نهادهای انقلابی خطاب به ترامپ بیان شود.

چنین اتفاقی نزد افکار عمومی دنیا به این معنی است که دولت روحانی در ایران هیچ کاره است و این اصلا به سود کشور نیست. یک رویه واحد از سوی دستگاه دیپلماسی باید اتخاذ و در سراسر دستگاه‌ها اجرا شود.

پرسش پایانی مربوط به عملکرد دولت روحانی در مبارزه با فساد است. آن را چطور ارزیابی می‌کنید؟

 ابتدا باید بگویم که اختلاف نظری در داخل درباره اینکه فساد رخنه کرده و همه بخش‌ها را گرفته است وجود ندارد. مهم راه‌هایی است که ما برای مقابله با آن انتخاب می‌کنیم. فساد و شفافیت دشمنان قدیمی یکدیگرند و هر دو با هم نمی‌توانند زیر یک سقف جمع شوند. از سویی مقررات و قوانینی در ایران وجود دارد که فسادآور است. شکی در لزوم استفاده از مدیران پاکدست نیز وجود ندارد.

برای شفافیت باید جریان آزاد اطلاعات را از طریق تقویت رسانه‌ها و تضمین کردن آزادی شان به وجود آورد چرا که رسانه‌های آزاد و شجاع مشت فاسدان را باز می‌کنند. مقررات نیز باید از جانب مجلس و دولت اصلاح شود تا دور زدن قانون به حداقل و سپس به صفر برسد. از سویی باید در انتصاب‌ها سوابق افراد مد نظر قرار گیرد و دست پاکان صاحب مقام شوند. البته در دولت فسادهایی هم وجود دارد ولی تنها راه‌حل آن و مقابله واقعی با فساد توجه به سه رکنی است که بیان شد.