بیش از حد سختگیری میکنیم، مجازاتها باید کمتر شود
برخی نهادهای اقتصادی بهدنبال اداره کشور بودند که مقام معظم رهبری مخالفت کردند
رییس پیشین صداوسیما در مصاحبه تفصیلی با ایرناپلاس درباره موضوعات مختلفی از جمله وضعیت کشور، قوه قضاییه و فعالیتهای خود توضیح داده است. او میگوید منتقد عملکرد قوه قضاییه است و وضعیت زندانها را نامناسب میداند. اصلاح قانوناساسی و برگزاری رفراندوم، حضور زنان در ورزشگاه، ماموریتهای ویژه رهبری به او پس از ریاست سازمان صداوسیما، احتمال کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری 1400، انتقاد از اصولگرایان، پادرمیانی او برای حضور محمدعلی ابطحی در جلسه مسوولان نظام با رهبری، حصر و ماجرای دست بوسی از یک مدیرارشد قضایی از جمله موضوعاتی است که در این گفتوگو به آن پرداخته شده است.
برخی فرازهای مصاحبه عزتالله ضرغامی به شرح زیر است:
من هم مثل رهبری معظم و آقای رییسجمهور معتقدم که شرایط بحرانی نیست. شرایط کشور به گونهای نیست که عدهای منتظر فروپاشی نظام باشند.
به خاطر مقاومتی که (در برابر امریکا) میکنیم، قطعاً هزینههایی تحمل میکنیم، اما هزینه مقاومت نکردن، بعدها خیلی بیشتر است.
اگر دولت شعاری را که درباره انتقاد میدهد باور داشته باشد ما به آنجا نمیرسیم که یک عده از چارچوبی که رهبری تعیین کرده خارج بشوند و به سمت تخریب دولت حرکت کنند که حتماً نظر رهبری هم این نیست.
هرکسی خارج از چارچوب رهبری و با هدف نابودی و تضعیف دولت اقدامی کند، حتماً کارش اشکال دارد و در مسیر رهبری نیست.
صحبت رهبری (در جلسه به خبرگان رهبری و هشدار به نهادهای موازی با دولت) ناظر به این بود که برخی از آقایان هم در آن جلسه و هم در بیرون در فضای رسانهای پیشنهاد دادند دولت چون توان اداره کشور را ندارد، در برخی از عرصهها این نهادهای بزرگ اقتصادی که بیایند کار را در خیلی از حوزهها به دست بگیرند و بهجای دولت مدیریت کنند. این نهادها، نهادهای اقتصادی مانند اینها که البته الان فعال هستند که رهبری با این دیدگاه مخالفت کردند.
نگاه رهبری این نیست که اگر یک بنیاد اقتصادی بنیاد مستضعفان در حال فعالیت است، محصولی تولید و کارخانهای را اداره میکند پس کارش موازی است و باید تعطیل شود، بلکه مخالفتشان با این است که بخواهند کل مدیریت را به عهده بگیرند و جای دولت بنشینند. بنابراین تذکر رهبری درست است و همه باید عمل کنند.
در دوران حضور آقای خاتمی در وزارت ارشاد بحث بود که فلان کار را انجام دهیم که ایشان گفتند من این کار را انجام میدهم، اما بعدا با «حاجی بخشی» چه کار کنم؟ یعنی اصلاً مرحوم «حاجی بخشی» یک قدرتی بود که به رسمیت شناخته میشد و اگر کسی میخواست خلاف کند امثال حاجی بخشی میآمدند.
موقعی که خودم در سینما بودم با اینکه مواضع من مشخص بود، یک شب در جشنواره فجر، تعدادی از این دوستان آمدند در سینما قدس میدان ولیعصر، شیشهها را شکستند و مردم وحشتزده شدند. من موضع گرفتم. آمدند در وزارت ارشاد تا ساعت دو شب من با اینها گفتوگو کردم. در نهایت یک صورتجلسهای تنظیم شد و اینها گفتند ما چون شما را قبول داریم دفعه بعد قبل از هر اقدامی میآییم به خود شما مراجعه میکنیم ولی فردای آن روز در سینما تجریش عده دیگری جمع شدند و مدیر سینما تماس گرفت و گفت اینها میخواهند شیشهها را بشکنند. گفتم این صورتجلسه دیشب ما را که توافق کردیم، پشت شیشهها بچسبانید. یک ساعت بعد دوباره مدیر سینما زنگ زد گفت دارند شیشهها را میشکنند. گفتم مگر به آنها صورتجلسه را نشان ندادی، گفت نشان دادم ولی آنان هم گفتند که ما حزبالله شمیران هستیم و مستقل عمل میکنیم و کاری به تصمیمگیری مرکزیت نداریم! این چیزها حتی تا دهه هفتاد هم پررنگ بود.
من صداقت را در وجود طلبههای بازداشت شده تجمع فیضیه میبینم. خودشان میگفتند این مطلبی که (روی پلاکارد) نوشته شد به معنای تهدید نبود.اینها میگویند وقتی ما امکانش را نداریم چطوری میتوانیم تهدید کنیم. با این حال خودشان تشخیص دادند که اشتباه است ولی ظرف آن چهار و پنج دقیقهای که این نوشته در دستشان بود، موج ایجاد کرد.
اینکه (دولت با تهدید چند طلبه نمیتواند وظایفش را انجام دهد) نباید گفت، چون نشان میدهد دولت چقدر ضعیف است که با یک پلاکارد و یک طلبه میگوید حرکت سازمانیافته علیه من وجود دارد.
در مورد رفتار قوه قضاییه من جزو منتقدین رفتار این قوه هستم. من معتقدم که رفتار قوه قضاییه یک نقایص و آسیبهایی دارد و در بعضی از موارد تبعیض بین متخلفان میشود.
معتقدم بیش از آن حدی که باید سختگیری کنیم، داریم سختگیری میکنیم. مجازاتهای ما میتواند بهمراتب محدودتر و زندانیهای ما کمتر شود.
وضع اداره زندانیها قابلقبول نیست. من یکی از مدیران بسیار خوب و زحمتکشی را دیدم که چند ماهی به دلیلی جزو بازداشتیها بود. ایشان تعریف میکرد زمانی که وارد زندان شد، برای انجام کارهای شرعی هم مشکلاتی داشت. همچنین برای زندگی و روابط با خانواده مشکلات زیادی داشت. خب اینها دارای اشکال است و باید رفع شود.
الان یکی از مشکلاتی که داریم مدیران قوی و اهل ریسک است که امروز منفعل هستند و نمیتوانند کار کنند. این را در دفاع از دولت آقای روحانی هم میگویم. یعنی یک مدیر نمیتواند مانند دهه 60 و 70 کار کند. من هم در دوره آقای هاشمی مدیر سینما بودم و هم در دوره جنگ که در زمان جنگ کارهای بزرگی انجام دادم. الان اگر بگویید، میتوانی آن کارها را انجام دهی، میگویم نه، چون آنقدر کارها سخت شده و بازرسیهای بلاوجه زیاد شده است. بهخصوص برای مدیرانی که قوی و اهل ریسک هستند و با ریسک بهموقع کشور را میتوانند به جلو ببرند. اما آنان کار نمیکنند چون میگویند اگر این کار را انجام دهیم علیه ما پرونده تشکیل میشود و ظاهر پرونده هم علیه ما است.
آن یک سالی که در دولت آقای روحانی بودم، یک بار در کمیسیونی دیدم که باید موضوعی امضا میشد، همه تأیید میکردند ولی آقای وزیر نفت امضا نمیکرد. هرچه وزیر صنعت و وزرای دیگر و آقای جهانگیری اصرار میکردند که آقا باید امضا کنید، آقای زنگنه امضا نمیکردند، میگفت برای اینکه من نمیخواهم به زندان بروم. اگر من این را امضا کنم و فردا هر اتفاقی بیفتد برای وزارت نفت تشکیل پرونده میدهند و من باید توضیح بدهم. چرا ما کشور را به اینجا رساندهایم؟ این خیلی غلط است. در زمان جنگ که باید مسوولان دولتی فرمانده باشند و با قوت و با اقتدار نترسند و نظام هم پشتشان باشد و بروند، مبارزه کنند چرا ما باید این مدیران و مسوولان را منفعل کنیم؟
من بهشدت منتقد هستم که آقای سیف ممنوعالخروج بشود. این برای جایگاه یک مسوول خیلی بد است. روحانی بگوید که آقای سیف، کاندیدای مورد اعتماد من هستند، شما ایشان را ممنوعالخروج نکنید و بگذارید اعتبار افرادی که خدمت میکنند محفوظ بماند و من شخصاً به عنوان رییسجمهوری تضمین میدهم. آقای روحانی این حرف را نمیزند و آنها (قوه قضاییه) هم آن کار را میکنند. اینگونه نمیشود کشور را اداره کرد. شأن و شؤون افراد باید حفظ شود.
برخی مواقع من خودم متهم میشوم آنطور که شایسته بود، علیه برجام کار و نقد نکردهام! مخالفان را برای حرف زدن به برنامهها نیاوردهام. من در تجمعات دانشجویی به این شبهات پاسخ میدهم. بنده اکنون متهمم که چرا نگذاشتهام علیه برجام برنامه تهیه شود.
صداوسیما وظیفهاش این است که تا آنجا که میتواند قرائت رسمی نظام را بگوید.
برخی اوقات کشور را غارت میکنند، این اسمش صادرات نیست! صادرات در مقطع نرمال کشور است که همهچیز هست. من این را در آبادان دیدم که عراقیها میآیند این طرف با دلاری که قبلاً سه و نیم بوده، اما الان بالا رفته، کلی جنس بار میکنند و میروند. شما بروید مشهد هم وضع همین است. قدرت خرید برادران عراقی با کاهش ارزش پول ما خیلی بالا رفته است.
آقای زنگنه یا نباید در این شرایط وزیر میشد یا اگر زنگنه وزیر هست باید صورتجلسهای بشود و تعهدی از دستگاه قضایی گرفته شود که آقای زنگنه هر تصمیمی شما طی شش ماه بگیرید مصون هستید، نه اینکه بلافاصله ممنوعالخروج شود.
آنهایی که باید ممنوعالخروج شوند نمیشوند، برخی هم که رفتهاند. من به آقایان میگویم که اینها فرار کردند و شما سهلانگاری کردید. اما آقای زنگنه کجا از کشور بیرون میرود؟! الان آیا یک نفر از دستگاه قضایی آمده بگوید ایشان وزیر است و هر تصمیمی بگیرد ما موافقیم؟ خوب اگر آقای زنگنه را قبول ندارید عوض کنید اینطور که کار جلو نمیرود.
الان اصلاً وقت اصلاح قانون اساسی نیست. اصلاً ما مشکلمان قانون اساسی نیست. مشکل ما، رفتار و رویه ما است.
ناکارآمدی یک پدیده عمومی است. اصلاحطلب و اصولگرا و معتدل نمیشناسد. ما گرفتار ناکارآمدی در خیلی از حوزهها هستیم و چون گرفتار آن هستیم با دعواهای سیاسی سعی میکنیم این ناکارآمدی را توجیه کنیم.
در اینکه ظرفیت رفراندوم در قانون اساسی وجود دارد هیچکس حرفی ندارد و مخالف نیست. شرایط برگزاری رفراندوم هم در همانجا آمده است. طبق آن شرایط هر وقت تصمیمگیران دیدند شرایط رفراندوم فراهم هست، تصمیم بگیرند. چه اشکالی دارد؟
من موافق حضور زنان در استادیوم هستم. قبلاً این را در جلسات خصوصی میگفتم الان عمومی هم اعلام میکنم. هیچ اشکالی ندارد خانمها به استادیوم بروند. اما از آقایان آنها را جدا کنند. آن هم به خاطر راحتی خودشان.
بعد از اینکه مسوولیتم در صداوسیما به پایان رسید رهبری یک حکم مستقل به من دادند و دو ماموریت در شورای عالی فضای مجازی و شورای انقلاب عالی فرهنگی به من سپردند. ایشان البته معمولاً حکم به این شکل برای اعضا صادر نمیکنند. در حکم مستقلی که رهبری به من دادند چهار راهبرد برای من تعیین کردند که من برای این چهار راهبرد طرحهایی دارم.
یکی از کارهایی که رهبری انجام میدهند استفاده از نظرات کارشناسی همه افراد است، لذا من به عنوان یک کارشناس در جلسات مرتبط با حوزه کارشناسی در دفتر شرکت میکنم و برای آن جلسات مطالعه و تحقیق میکنم، با دیگران جلسه میگذارم و جمعبندی میکنم تا در آن جلسات با آمادگی حضور پیدا کنم. از این دست ماموریتها زیاد دارم که دفتر رهبری تصمیم گرفتند دو سه اتاق نزدیک به خودشان به من بدهند که ارتباطها را انجام دهم.
ما اینجا (دفتری که رهبری به من داده اند) سه اتاق داریم. طبقه دوم اینجا برای ما نیست. اینجا بودجهای برای فعالیتها ندارد. برای کارهای جاری معمولاً ماهیانه چند میلیون خودشان هزینه میکنند. اینجا اصلاً هزینهای ندارد. فقط هزینههای متعارف است.
یکی از لذتهای من در نمازجمعه، خرید لباس زیر و ارزان قیمت از دست فروشها بود. مثل بچه آدم چمباتمه میزدم و سوا میکردم. البته الان نمیتوانم چون «اسکرین شات» میگیرند! به من میگویند شما که در خیابان راه میروید دنبال ریاستجمهوری هستید.
در سال 96 دوستان جبهه انقلاب آمدند و (برای کاندیداتوری) به من اصرار کردند. من گفتم اگر شما میگویید میتوانم کمکی بکنم و در این مسیر برای انتخابات قدمی بردارم احساس تکلیف میکنم و میآیم.
دعوای اصولگرا-اصلاحطلب از اول هم پوست خربزه بود که همه هم در این خط رفتند. بسیاری از اصلاحطلبان نیاز به اصلاحات جدی در رفتار خود دارند و بسیاری از اصولگرایان هم اصولگرا نیستند. تعارف نداریم، کار از این حرفها گذشته است.
کسی که دنبال ریاستجمهوری است تشکیلات دارد، ستاد دارد، آدم دارد و خیلی کارها میکند. کسی نمیتواند از راه برسد بگوید من میخواهم رییسجمهور بشوم. کسی با دو استکان چای خوردن با جریانهای مختلف و چند مطلب نوشتن در فضای مجازی رییسجمهوری نمیشود.
همه مدیرانی که توانمند هستند باید خود را روی نیمکت انقلاب احساس کنند ولی هرگز برای رسیدن به پستی نباید خودکشی کنند. متأسفانه این رویه را امروز در اصولگراها نمیبینیم. رقابتها ناسالم است. اینطور نیست که اگر کسی بهتر از من بود و به عرصه آمد همه برویم و کمکش کنیم. رقابتها ناسالم شده است و نگاه قیممآبانه در این حوزه بیداد میکند.
(در پاسخ به سوالی درباره کاندیدا شدن در انتخابات 1400): روش من متفاوت از گذشته است. آن مسیر را دیگر هرگز طی نمیکنم.
شما فکر میکنید با مواضع صریح و آسیب شناسانهای که در این سالها داشتهام و به خیلی از صاحبان قدرت برخورده است؛ تایید صلاحیت میشوم؟
اکثر رسانههای اصولگرا هم به ویژه آنهایی که کاملا در چارچوب تشکیلاتی و حزبی عمل میکنند، کلمه «ضرغامی» را فیلتر کردهاند. حتی در اخباری که مواضع آنها را تایید میکند.
اگر جایی میروم با دعوت میروم و بلیت هواپیما را برای من میگیرند. اخیراً به کنگره شهدا در ساری رفتم که بلیتش را شهرداری برایم تهیه کرد. تابستان سه بار برای دیدار با دانشجویان به مشهد رفتم که بلیت هواپیما را آنها برای من گرفتند. هرجا به عنوان ماموریت میروم بلیتش را برایم میگیرند.
هر گزارشی که احساس کنم رهبری باید در جریان قرار بگیرند و مفید است و وقت ایشان تلف نمیشود مینویسیم و خدمت ایشان ارایه میکنم.
نظر مشورتی خود را به رهبری میدهم.
آقای ابطحی آمد و گفت من در این سالها تلاش کردم بروم ملاقات عمومی آقا اما چرا نمیگذارند من بروم؟ من یادداشت نوشتم و بعد از این یادداشت صحبت هم کردم که وقتی صحبت کردم دیدم جلسه بعد آقای ابطحی در جلسه نشسته است. یا مثلاً خانم مینو خالقی با همسرشان هم به جلسه با رهبری دعوت شدند.
جلسات عمومی رهبری، جلساتی است که هرچه جریانهای سیاسی مختلف حضور بیشتر در آن داشته باشند بهتر است. تا آنجا که میدانم رهبری معظم نسبت به این موضوع دیدگاه موسعی دارند.
(علت دیدار با حسین کروبی) احساس کردم وقتش است با حسین گفتوگویی خودمانی انجام دهم و درباره همهچیز صحبت کنیم و من یک بار قرائت حصر آقای کروبی را از زبان حسین بشنوم. همهچیزهایی که فکر میکردم باید آقای کروبی بدانند به حسین منتقل کردم.
(ماموریت برای رفع حصر) به آن معنا که کسی به من بگوید این کار را انجام بدهم، خیر، اینگونه نبود. منتها من تأثیرگذاری خودم را در محیطهای مختلف دارم. همین الان دو سه کار انجام دادهام ولی لازم نیست خبری شود. چون اگر خبری شود نتیجه منفی دارد. ممکن است کسی که به او گفتم هم این کار را انجام دهد بگوید اگر من انجام دهم فردا میگویند چون آقای ضرغامی گفته انجام شده است! پس انجام نمیدهد!
من روزی به یک مسوول بالای قضایی در یک جلسه که 20 نفر دیگر حضور داشتند گفتم من دست شما را میبوسم به فلانی مرخصی بدهید.
مشکل کشور ما همین است که همه سرها را بالا گرفتهاند و میگویند ما رییسیم. همه میخواهند همدیگر را بزنند. بابا این طوری نیست، به همین دلیل یک عده دارند له میشوند.
میشود با خواهش و تمنا کار یک بنده خدایی را راه انداخت. من در تأیید صلاحیتها هم هرکسی را توانستم تماس گرفتم.
هر وقت در شورای عالی امنیت ملی برای رفع حصر رایگیری میشود رأی نمیآورد.