مسیر درست اقتصاد

۱۳۹۸/۰۱/۲۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۴۲۱۳۰
مسیر درست اقتصاد

حسین حقگو|

تحلیلگر اقتصادی|

جورج بالدوین، سرپرست گروه اول مشاوران هاروارد در سال‌های 41- 1338 در مقدمه کتاب خود درباره برنامه‌ریزی در ایران می‌نویسد: «در میان کشورهای خاورمیانه، ایران شاید دارای بهترین مواهب طبیعت برای رشد اقتصادی است . این کشور مشکل جمعیت ندارد. محدودیت عاجلی در زمین‌های قابل کشت ندارد. بیش از نیمی از کشور دارای آب و هوای معتدل و مفرح است. مهم‌ترین محدودیت قابل توجه، آب است، اما بارش‌های دو رشته کوه اصلی کشور، البرز و زاگرس، فرصت‌های بسیاری برای افزایش عرضه فراهم می‌کنند. ایران دارای معادن بسیاری است... هنوز جنگل‌های فراخی در استان‌های گیلان و مازندران و آذربایجان وجود دارد و بعد نفت، نفتی که در حال حاضر ارزش بالا و تثبیت شده‌ای در سطح بین‌المللی دارد . همراه با نفت، گاز طبیعی نیز بالا می‌آید.»  

 وی اما به دو سه ضعف اساسی کشورمان در مسیر توسعه یافتگی اشاره می‌کند و از «منابع طبیعی و انسانی» به عنوان دو مخزن توسعه اقتصادی نام می‌برد که در ایران بجای آنکه مانند کشورهای توسعه یافته مکمل یکدیگر باشند، اولی یعنی منابع طبیعی و به خصوص نفت جانشین دومی یعنی نیروی انسانی (مهارت‌ها، گرایش‌ها، نهادها) شده است. ضعف مهم دیگر روند توسعه در ایران بر اساس مشاهدات بالدوین در حدود 6 دهه قبل «فقدان گروه‌های سازماندهی شده مانند اتحادیه‌های تجاری، احزاب سیاسی، انجمن‌های علمی و سازمان‌های مدنی و...» است. به گفته وی «فردگرایی مبنایی و کمبود اعتماد که مشخصه جامعه ایران است، موجب شده تا تشکیل این سازمان‌ها تا زمان حاضر مشکل باشد» که البته در این میان از «مایوس کردن‌های بی‌سرو صدای دولت‌ها» نیز نمی‌توان گذشت.

ضعف دیگر مورد اشاره بالدوین آنست که «سیاست در ایران ضد برنامه‌ریزی و ضد برنامه‌های اجرایی» است در حالی که «برنامه‌ریزی مستلزم همکاری و اجماع بسیار زیاد میان ارکان متعدد دولت و همچنین خواسته‌های بخش خصوصی و نیازمند اطمینان معقولی از ظرفیت‌های اجرایی وزارتخانه‌های دولت است»

آسیب‌های فراوان و دردناک سیل اخیر و قبل‌تر از آن زلزله کرمانشاه و سایر بلایای طبیعی دیگر در کشورمان و نیز تشدید مشکلات و دشواری‌های اقتصادی و پیش بینی کاهش رشد اقتصادی و افزایش تورم و بیکاری در ماه‌های آتی را بنظر همچنان می‌توان در چارچوب همان نقاط ضعف فوق تحلیل کرد و محصول همان کاستی‌های بنیادی دانست و راهکار خروج از این وضعیت را نیز در تحول ساختاری و رفع این کمبود‌های اساسی و مواردی از این دست جست‌وجو کرد.  برای درک بهتر موضوع می‌توان اشاراتی نیز به خاطرات ابوالحسن ابتهاج و ماجرای ساخته شدن سد «دز» داشت. سدی که این روزها بیشترین نگاه‌ها به سمت آن است و میزان تاب آوری‌اش در مقابل سیلاب‌های خروشان و عظیم.

ابتهاج در خاطرات خود از مشاهداتش از ظرفیت‌های بسیار استان خوزستان و منابع آبی و حاصل خیزی زمین‌های این استان می‌گوید و تلاشش برای جلب سرمایه‌های داخلی و به خصوص بانک جهانی برای عمران و آبادانی این استان. تلاش‌هایی که اگر نه در دوره تصدی خود وی در سازمان برنامه بلکه چند سال بعد به ثمر می‌نشیند و «سد دز» و «نیشکر هفت‌تپه» ایجاد می‌شوند.

وی در بخشی از این خاطرات به گزارش شرکت مشاوره امریکایی «عمران و منابع» درباره مزیت‌های عظیم خوزستان اشاره می‌کند که «از حیث منابع نفتی، آب، امکانات کشاورزی و همچنین دسترسی به راه‌های زمینی و دریایی هیچ ناحیه‌ای در خاورمیانه امکانات بالقوه خوزستان را ندارد» . همچنین مشاهدات «وردون» مسوول سد‌سازی دره تنسی امریکا از رود «دز» پس ازپرواز روی محل این سد را نقل می‌کند که: «منظره‌ای که دیدم نظیرش را در هیچ جای دنیا ندیده بودم . دو دیوار سنگی به ارتفاع 400 متر و رود عظیم دز که از میان این دو دیوار می‌گذشت و پس از عبور از دشت وسیع خوزستان به خلیج فارس می‌ریخت ... بار اول که این عظمت را دیدم چند شب از شدت هیجان خوابم نمی‌برد و بیشتر اوقات به این نعمتی که خداوند برای ایرانی‌ها فراهم کرده است فکر می‌کردم». در واقع این سخنان، ابتهاج را بیش از پیش مجاب کرد تا در پی ساخت این سد باشد . خواستی که سرانجام با اخذ وامی 75 میلیون دلار ی، که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود، از بانک جهانی محقق شد.

ابتهاج اصولا اعتقاد داشت «مملکتی که بخواهد در زندگانی افرادش تغییرات محسوسی بدهد و این اصلاحات را منحصر به یک نقطه نکرده و در تمام کشور اجرا نماید جز اینکه از روی نقشه ‌ای (کلمه «برنامه» در آن زمان مصطلح نشده بود) صحیح و حساب شده عمل کند راه دیگری وجود ندارد “ و دیگر اینکه به نظر وی “ ما نباید درآمد نفت را به هیچ‌وجه مصرفی جز عمران مملکت برسانیم».

اکنون نیز به نظر می‌رسد پس از تدوین11 برنامه توسعه‌ای قبل و پس از انقلاب، برای گذر از انبوه مشکلات و حفظ بقا و دوام این سرزمین جز این راهکارها، چاره‌ای نداریم: برنامه و برنامه‌ریزی را با بهره‌گیری از علم روز و مشارکت نهادهای مدنی و انجمن‌های صنفی و حرفه‌ای ارج نهیم، نیروی انسانی (مهارت‌ها، گرایش‌ها، نهادها) را جانشین منابع طبیعی کنیم و تعامل با جهان و بهبود مناسبات سیاسی و بین‌المللی را اصل و اساس مملکت داری بدانیم.