سرنوشت اتحادیه اروپا در انتخابات ماه مه
انتخابات پارلمانی اروپا با داستانها و گویشها در سرتیتر نشریات بهشدت تفاوت خواهد داشت و هرگز نمیتواند بهمثابه همهپرسی بر مساله مهاجرت باشد. آنچه امروز در اروپا موجب اختلاف شده، «درهای گشوده» در برابر «درهای بسته» نیست، بلکه حفظ شرایط موجود در برابر تغییر است. شورای اروپایی در روابط خارجی بررسی گستردهای درباره خواسته حقیقی و گرایشها در کشورهای اروپایی انجام داده که مسائل تعیینکننده در رایگیری گسترده اروپایی و زمینههایی که احزاب سیاسی جریان اصلی میتوانند در آنها مانور دهند را مشخص کرده است. مساله حایز اهمیت این است که رایدهندگان اکنون آمادگی تغییر جهت را دارند و این سبب میشود که هر اتفاق کوچکی تا دقایق آخر، بر نتیجه نهایی انتخابات تاثیر بگذارد.
آیوِن کرستِو، مارک لِنِرد و سوسی دنیسِن، شورای اروپایی در روابط خارجی: «اکنون که اروپا به سمت راست گرایش دارد، پوپولیستها توفان به پا میکنند»؛ «توضیح: ظهور و قدرت گرفتن پوپولیستها در اروپا». تیترها درباره انتخابات پارلمان اروپا در ماه مهیک مساله را فریاد میزند و آن، این است که 2019 نمایشی در 3 پرده خواهد بود: دونالد ترامپ، برگزیت و تکرار آن در سراسر اتحادیه اروپا. در این تیترها و مقالات بطور عمده مدام هشدار داده میشود که رقابت گسترده میان آنهایی خواهد بود که به اروپایی با مرزهای گشوده اعتقاد دارند و آنهایی که به جوامع ملی بسته باور دارند. بدینترتیب، مهاجرت مساله کلیدی و تعیینکننده است.
اما آیا حق با نویسندگان این تیترها و مقالات است؟ جریان تحولات حقیقتا همین است؟ تحقیقات جدید «شورای اروپایی در روابط خارجی» و «یوگاو» نشان میدهد که اینطور نیست و آنها اشتباه میکنند.
درست است که یک دهه گذشته با متلاشی شدن نظامهای حزب ملی در سراسر اتحادیه اروپا همراه بوده است. احزاب ضد نظام (ضد تشکیلات سازمانی) تقریبا در همه انتخاباتها در سطح ملی قدرت گرفته و وعده دادهاند که صدای آنهایی شوند که نظام کنونی
نادیده شان گرفته است. در حال حاضر 9 دولت در اروپا در ترکیب خود احزاب ضد اروپایی دارند و انتظار میرود پس از انتخابات پارلمانی پیش رو دستکم یکسوم نمایندگان پارلمان از احزاب ضد اروپایی باشند. اگر آنها یک بلوک واحد تشکیل دهند، بزرگترین بلوک در پارلمان خواهند بود و به سادگی میتوانند اکثریت را در برابر حزب مردم اروپایی دموکرات مسیحی یا گروه دموکراتها و سوسیالیستها به دست آورند.
معمولا گفته میشود که ژنرالها تا آن جنگ آخر دست از مبارزه نخواهند کشید. اکنون که احزاب سیاسی اروپا کمپین برای انتخابات پارلمان اروپایی را آغاز کردهاند، به نظر میرسد که استراتژیهای خود را بر مبنای درسهای گرفته شده از رایگیریهای اخیری که شاهد بودهاند، برگزیت، ترامپ، ویکتور اوربان و امانوئل ماکرون انتظارات خود و نخبگان را تغییر دادهاند. در نتیجه، 5 تفکر گمراهکننده درباره شکل سیاستگذاری اروپایی به موضوع اصلی مناظرات تبدیل شده است.
اولین افسانه این است که این انتخابات سقوط به سیاستهای قبیلهای خواهد بود؛ سیاست قارهای اروپا همانند اتفاقی که در انتخابات بریتانیا و ایالات متحده رخ داد. دومین افسانه این است که تقسیم بندی قدیم چپ و راست جای خود را به تقسیمبندی بین طرفداران اروپا و ملیگرایان یا طرفداران اروپای باز یا بسته میدهد. تجربه ماکرون در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری فرانسه به ایجاد و رونق گرفتن این افسانه کمک کرده است. سومی قدرت مداوم اوربان سبب شده که انتخابات پارلمان اروپایی یک همهپرسی درباره مهاجرت قلمداد و با پیشنهاد سیاستمداران به ساخت دیوارهای بیشتر همراه شود. اما مسوولیت افسانه پنجم هم بر گردن اوربان است: اختلاف بیشتر بین شرق اروپای
ضد مهاجرت و غیرلیبرال با غرب اروپا که از ارزشهای اتحادیه اروپا حمایت میکند. نهایتا یک افسانه ماندگار هم وجود دارد درباره اینکه رایگیری باید بطور عمده یک مساله ملی و مرتبط با اموری باشد که جنبههای فراملی یا حمایت از اروپا نداشته باشند.
ورود پر سر و صدای جنبش ملی گرایی به اروپا، یعنی همان اتحاد بینالمللی احزاب مخالف اروپا که استیو بنن مشاور پیشین ایالات متحده امریکا در شکلگیری و هماهنگسازی آن نقش داشت، این تفکر را به وجود آورد که صحنه اروپایی یک انقلاب ترامپی را شاهد خواهد بود. احزاب مخالف اروپا از این تفکر استقبال کردند و احزاب حامی اروپا برای مقابله و مواجهه با آن آماده شدهاند.
اما نتایج نظرسنجی گستردهای که توسط شورای اروپایی در روابط خارجی و یوگاو انجام شده، نشان میدهد که همه این فرضیات و افسانهها اشتباه هستند. سیاستمدارانی که در انتخابات پارلمان اروپا بر مبنای این تفکرات و افسانهها رقابت میکنند، به احتمال زیاد شکست خواهند خورد. نظرسنجی نشان میدهد که رایدهندگان به دنبال تغییر به سمت چپ افراطی یا راست افراطی نیستند؛ بلکه بطور کلی به دنبال یک تغییر در شرایط موجود هستند. احزاب جریان اصلی میتوانند و باید فورا خود را با توجه به نگرانیهای رایدهندگان وفق دهند؛ اما برای موفقیت در انجام این کار باید بدانند که این نگرانیها واقعا چه هستند و نمیتوانند صرفا بر مبنای تصورات عمل کنند. اکنون که احزاب سیاسی اروپا کمپین برای انتخابات پارلمان اروپایی را آغاز کردهاند، به نظر میرسد که استراتژیهای خود را بر مبنای درسهای گرفته شده از رایگیریهای اخیری که شاهد بودهاند از جمله برگزیت، ترامپ، ویکتور اوربان و امانوئل ماکرون انتظارات خود و نخبگان را تغییر دادهاند. در نتیجه، 5 تفکر گمراهکننده درباره شکل سیاستگذاری اروپایی به موضوع اصلی مناظرات تبدیل شده است. افسانه اول این است که سیاست اروپایی به مسالهای قبیلهای تبدیل میشود. اما حقیقت این است که 97 میلیون رایدهنده هنوز درباره رای خود تصمیم نگرفتهاند.
تحولات اخیر سیاسی در ایالات متحده و بریتانیا نگرانی از این مساله که مردم از احزاب جریان اصلی دور شوند و بر مبنای هویت به سمت قبیلههای جدید تمایل پیدا کنند را تشدید کردهاند. در ایالات متحده اختلافات قبیلهای بین رایدهندگان قرمز و آبی در نتیجه «رکود مالی بزرگ» که با حرکت مردم به سمت جهانهای موازی که مردم در آنها تنها با افرادی همانند خود دعا، کار و ازدواج میکردند همراه بود، شکل گرفت. این گروهها نهتنها به دلیل دیدگاهها، بلکه به دلیل دسترسی به حقایقی متفاوت برگرفته از رسانههای پارتیزانی، با یکدیگر تفاوت دارند.
پس از همهپرسی برگزیت در بریتانیا اهمیت فاصله حزبی چپ و راست برای خیلی از مردم از برخی اختلاف نظرهای قبیلهای بر سر برگزیت و اختلاف شمال از جنوب، جوان از پیر، شهرها از روستاها و مهمتر از همه، تحصیلکردهها از غیرتحصیلکردهها کمتر شد. همانند ایالات متحده، این اختلافات جغرافیایی و جمعیتی با فرهنگ تشدید شدند: حمایت از حکم اعدام یکی از بهترین شاخصههای این است که شهروندان بریتانیا حامی برگزیت هستند یا خیر.
تصور اینکه همین تمایلات و روندهای سیاسی اکنون در حال شکلدهی به سیاستها در سراسر اروپا هستند، آسان است. اما نتیجه تحقیقات شورای اروپایی در روابط خارجی و یوگاو نشان می دهد که اگرچه جوامع اروپایی در حال حاضر چرخونهای پیچیده و در حال تغییر هستند، اما هنوز قبیلهای نشدهاند. هیچ یک از شاخصهای قدیمی که در انتخابات و رایگیریهای اخیر تاییدکننده رویکرد قبیلهای در ایالات متحده و بریتانیا بوده یعنی جغرافیا، سن، سطح تحصیلات، تمایل به چپ و راست و مذهب، نمیتواند به پیشبینی چگونگی رای دادن مردم در انتخابات پارلمانی اروپا کمک زیادی کند. در حقیقت طبق نتایج نظرسنجیهای صورتگرفته، شاخصه اصلی چشمانداز سیاسی بیثباتی است: رایدهندگان هنوز تصمیم خود را نگرفتهاند و هنوز بیش از 97 میلیون نفر از آنها سردرگم هستند. نظرسنجی نشان میدهد که تنها 43درصد از رایدهندگان قطعا رای خواهند داد. احتمال شرکت کردن 57 درصد دیگر در انتخابات اندک است که این، چندان جای تعجب ندارد. بین 15 تا 30درصد از رایدهندگان هنوز ترجیحی ندارند و بین 30 تا 50 درصد از این افرادی که هنوز تصمیم خود را درباره گزینه احتمالی نگرفتهاند، رای خواهند داد.
اما 70 درصد از آنهایی که ترجیح میدهند در انتخابات شرکت کنند نیز هنوز تصمیمی درباره گزینه ارجح خود نگرفتهاند و احتمال رای دادن آنها به حزبی دیگر وجود دارد و جمعیت آنها به 97 میلیون نفر میرسد. در میان این افراد، در کشورهایی مانند دانمارک، فرانسه، آلمان و مجارستان، 6 تا 7 درصد از رایدهندگان به احزاب جریان اصلی تحت تاثیر یک حزب ضد اروپا قرار گرفتهاند. در یونان این درصد به 9 میرسد. حتی احزاب معتبری مانند اتحادیه دموکراتیک مسیحی و حزب سوسیال دموکرات در آلمان فقط میتوانند روی 8.6 و 3.4 درصد از رایدهندگان آلمانی قطعی حساب کنند. اما این یک شمشیر دو لبه است: 6 درصد رایدهندگان ضد اروپایی در سراسر اروپا به جریان اصلی گرایش پیدا کردهاند. از این رو جنبش انتخاباتی تنها در یک جهت پیش نمیرود و در همه جهات در حرکت است.
جایلز فینچلستین تحلیلگر سیاسی چگونگی تغییرات سیاسی را در فرانسه از وضعیتی که در آن احزاب سیاسی به وضوح سازمان یافته نمایندگی ساختارهای اجتماعی را بر عهده داشتند به وضعیتی که بازتاب واقعیتهای پس از جنگ سرد است، مورد بررسی قرار داده: در آن دوره، با پیچیدهتر شدن جامعه و تبدیل شدن طیف وسیعی از رای رهندگان به رایدهندگان بیثبات که حمایتشان از احزاب جریان اصلی در انتخابات مدام در حال تغییر بود، سیاست «مایع» شد. با این حال به گفته فینچلستین، سیاست امروز یک مرحله پیش تر رفته و وارد دوره «گازی» شده است: یک تجمع بیشکل از واحدهای غیرقابل پیشبینی که میتوانند برای لحظهای در کنار یکدیگر قرار بگیرند و مجدد ناپدید شوند. اما سیاست امروزی دیگر خصوصیات گازی را هم دارد و میتواند سمی یا انفجاری باشد و کنترل آن برای احزاب و رهبران بسیار دشوار است.
تحقیقات نشان میدهد که در این دوران گازهای سیاسی، شیوههای متداول برای پیشبینی چگونگی رفتار رایدهندگان دیگر پاسخگو نیست. در حالی که پیش تر گزینه ارجح انتخاباتی و میزان شرکت در انتخابات عمدتا به عنوان عوامل عملکرد اجتماعی-جمعیتی مورد بررسی قرار میگرفتند، اما در انتخابات آتی مسائل دیگری مطرح است. احتمال حضور رایدهندگان پای صندوقهای رای به مسائلی بستگی دارد که به آن اهمیت میدهند و شواهد حاکی از آن است که رای دهی نیز بر مبنای همین مسائل انجام میشود. اما مساله تاثیرگذار بر رایدهندگان صرفا موضعگیری رهبران
در خصوص یک مساله نیست و شیوه رهبری و شخصیت آنها و اعتمادی که در جامعه ایجاد کردهاند نیز بر آراء تاثیر میگذارد. به عبارت دیگر، رهبران تجسم حقیقی ارزها و احساسات رایدهندگان هستند؟ به عبارت سادهتر، قوانین بازی انتخاباتی تکامل یافته است.
منبع: دیپلماسی ایرانی