تراژدی نخبهکشی
منصور بیطرف|
وقتی دیروز در میان اخبار عکس محمدعلی نجفی را با لباس بازداشتگاه آگاهی و دستبند دیدم به حال خودم و ملتم تأسف خوردم. واقعیت آن است که از روز قبل از آنکه خبر تکاندهنده قتل میترا استاد به دست محمدعلی نجفی پیچید نتوانستم یا نخواستم «قاتل بودن محمدعلی نجفی» را باور کنم. زیرا او یک فرد عادی مانند دیگران نیست. رتبه اول کنکور سال 1348، رتبه اول کارشناسی ریاضی دانشگاه صنعتی شریف در سال 1352 با معدل 19 که به گفته مطلعان از بدو راهاندازی این دانشگاه تاکنون کسی به این معدل دست نیافته و دانشجوی ممتاز رشته ریاضی دانشگاه امایتی امریکا که تقریبا تمامی نخبگان جهان از آن فارغالتحصیل میشوند، اگر او به خاطر انقلاب و اینکه سهمی در اداره امور انقلاب داشته باشد آنجا را ترک نمیکرد بدون شک یکی از ریاضیدانان قرن حاضر میشد.
پس از انقلاب هم کارنامه او مشخص است. وزیر علوم کابینه شهید رجایی و میرحسین موسوی، وزیر آموزش و پرورش کابینه مرحوم هاشمی، رییس سازمان برنامه و بودجه دو سال اول دولت اول خاتمی، عضو شورای شهر سوم، شهردار اسبق تهران. اینها را برای ردیف کردن افتخارات نجفی ننوشتم، بلکه میخواهم یادآوری کنم که نجفی جزو نخبگان و الیت این جامعه و حاکمیت بوده است که این اتفاق را به دست خود رقم زده است.
هر چقدر از هوش و ذکاوت نجفی سخن بگویم، کم گفتهام. یادم میآید که در دی ماه سال 1376 به عنوان معاون رییسجمهور و رییس سازمان برنامه و بودجه طبق روال معمول مصاحبهای رسانهای در خصوص لایحه بودجه سال 1377 برگزار کرده بود. همهساله؛ روسای سابق که مصاحبه میگذاشتند کارشناسان و معاونان سازمان همراه با رییس سازمان به جلسه مصاحبه میآمدند و در پاسخ دهی او را یاری میکردند که مبادا رقم یا عددی را اشتباه بگوید یا تبصره یا ردیفی از بودجه از خاطرش رفته باشد. ما، خبرنگاران وقت، هم طبق معمول منتظر بودیم که نجفی که اولین لایحه بودجه دوره ریاستش را تنظیم کرده بود با نفرات بیشتری حضور یابد اما در کمال تعجب تنها آمد و به تمامی سوالات با ذکر جزییات و رقم پاسخ گفت بطوری که حیرت همه ما را برانگیخت . این روال را در تمامی دوران ریاست خودش طی کرد.
این نبوغ تنها زبانزد ما نبود حتی نبوغ او در میان دانشجویانش هم زبانزد خاص و عام بود بطوری که یکی از دانشجویان نجفی پس از این ماجرا چنین نوشته: : “ دکتر نجفی استاد ما در شریف بود. اگر یک ساعت قبل از این ماجرا به من میگفتید تنها قاتلی که از نزدیک میشناسم، دکتر نجفی است حتما شماره ... را میپرسیدم. اتاق نجفی برای من بریده از مکانیک و شریف، یک پناهگاه بود. ساعتها سخاوتمندانه میگفت و تحلیل میکرد و من هربار از هوش و قدرت منطقش حیران میشدم. نجفی باهوشترین استادی است که دیدهام. سر جلسه امتحان میانترم، جای بچهها را برای اینکه تقلب نکنند خودش میچید و در پایان ترم میگفت مثل امتحان قبلی بنشینید و در یک سالن ۲۰۰ نفره اگر حتی یک نفر در جای قبلی ننشسته بود نجفی میفهمید. استاد ما میتوانست در آن واحد با تلفن حرف بزند، همزمان چیزی بخواند و در همان حال با چیزی را کامل گوش کند. میدانید، ریاضی خواندن در امآیتی شوخی نیست. این روزها شدیدا درگیر خواندن در مورد ماهیت روان و ذهن و تصمیمات انسانم. حیرت کردهام از پیچیدگی و پیشبینیناپذیری انسان. فرض انسان خردمند عاقل با تصمیمات منطقی برایم فروریخته و میترسم از خودم از خودمان. از من اگر بپرسید استادمان چگونه تا انتهای تباهی رفت پاسخ من «اعتماد به نفس بیش از حد» است. نجفی باهوش بود و متاسفانه این را «میدانست». همیشه حس عجیبی از کنترل کامل بر اوضاع داشت. همیشه همه جوابها را میدانست. بر قله هوش و منطق نشسته بود و فکر میکرد آنجا جایش امن است.«ولی در این جهان، هیچجا برای فرزندان آدم امن نیست.» دکتر نجفی بیماری آدمهای مطمئن را داشت: مطمئن به خودشان، به هوششان، مطمئن به اینکه اینبار هم حلش خواهند کرد، مطمئن به شانسشان. من از آدمهای مطمئن میترسم.هیچ چیز، از هیچ انسانی بعید نیست؛ و ما همه انسانیم.داستان استاد ما را که میشنوید، بدانید: «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» و اینقدر از خودتان مطمئن نباشید. ارسطو تراژدی را قصه کسی میداند با همه خوبیها و فضائل، که فقط «یک» عیب و رذیلت اخلاقی دارد و همان یک عیب لعنتی باعث سقوطش میشود. هرکس با چیزی از پادرمیآید و استاد مرا هوشش و اعتماد بیشاز حد به نبوغش ویران کرد. “
این نقطه نظر یکی از دانشجویان دکتر نجفی است . حتما دیگر دانشجویانش هم همین نظر یا مشابه این نظر را دارند. به همین سبب چرایی این موضوع برای همه ما باید مهم باشد. اگر این کار را یک فردی عادی از یک طبقه دیگری میکرد، کما اینکه قوه قضاییه ایران و تمامی کشورهای جهان روزانه با صدها مورد از آن مواجه هستند، یک امر معمول بود، هر چند که بهتر است اتفاق نیفتد و میزان و درصد آن رو به کاهش باشد، اما اینکه یک شخصی در این مقام و این رتبه این عمل از او سر بزند برای جامعه ما جای بسیار نگرانی دارد.
اینها را گفتم که نکته آخر را بگویم و آن اینکه جامعه ما را چه شده است که نخبهای مانند نجفی که شاید تعداد انها در کشور اندک باشد را به سمت قتل هدایتش میکنند یا هدایت میشود. آیا این یک نوع نخبهکشی در کشور نیست . نخبگان به بهای کمی در کشور شکل نمیگیرند، استعدادهای مادرزادی به جای خود، تربیت و آموزش درست صرف آنها میشود، نخبگان تمدنسازان هر کشوری هستند و مردم فقط مشارکت میکنند. بنابراین حذف آنها و کشتن روح و جان آنها یعنی نابودی تمدن. به هوش باشیم که به کجا میرویم.