مردم، قدرت و منافع (35)

۱۳۹۸/۰۴/۳۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۴۹۱۱۴
مردم، قدرت و منافع (35)

نوشته:  جوزف استیگلیتز|

ترجمه:  منصور  بیطرف|

به همین ترتیب، افراد می‌توانند با ابداع کردن، خلق محصولات جدید و در دوره کوتاه‌مدت پیش از آنکه دیگران از طریق ابتکار بعدی ارزش افزوده‌ای ایجاد کنند، سود بالاتری را به دست آورند. چنین خلق ثروتی به اندازه کیک اقتصادی ملت می‌افزاید. این همان نوع از خلق ثروت است که ما بدان نیاز داریم.

مسیر استثماری گرفتن ثروت درست مثل بازتوزیع ثروت است – غالبا این کار مستلزم گرفتن پول از قعر هرم و انتقال آن به راس هرم است و در واقع در طول این فرایند ثروت غالبا نابود می‌شود. تامین‌کنندگان مالی ما این کار را از طریق اعطای وام غارتگرانه شان، کارکردهای آزار‌دهنده کارت اعتباری، دستکاری بازار و تجارت درونی انجام می‌دهند. بعدا در این کتاب ما روش‌های دیگری را خواهیم دید که ثروتمندان استثمار دیگران را یاد گرفته‌اند.

   قدرت بازار و تقسیم کیک ملی

اقتصاددانان بازار آزاد دوست دارند تا تقسیم کیک درآمد ملی را به مثابه کارکرد نیروهای درون شخصی بازار توصیف کنند و آن را شبیه نیرو در فیزیک که وزن ما را تعیین می‌کند می‌دانند. هیچ‌کس به‌دنبال لغو قانون جادبه نیست و اگر وزنه‌ای نشان دهد که کسی خیلی سنگین است، کسی قانون جاذبه را متهم نمی‌کند بلکه فقط رفتار خوردن فرد را متهم می‌سازد. اما قانون اقتصاد از قوانین فیزیک جدا است: بازارها با سیاست عمومی شکل می‌گیرند و اکثر بازارها از رقابت دور هستند. سیاست عمومی به ویژه مشخص می‌کند که چه کسی چقدر قدرت بازار را در اختیار دارد .

طرفداران بازار آزاد دوست دارند تا به آدام اسمیت و مبحثش که در ترغیب نفع شخصی بود استناد کنند و بگویند که یک دست نامرئی شرکت‌ها و افراد را به سمت و سوی نفع جامعه هدایت می‌کند. آنها این موعظه اسمیت را فراموش می‌کنند که «مردمی که در یک تجارت هستند به ندرت یکدیگر را می‌بینند حتی برای جشن و سرور اما گفت‌وگو و مکالمه (در همان تجارت) با توطئه‌ای علیه عموم یا ابتکار یا اختراع برای بالا بردن قیمت‌ها پایان می‌یابد.» به خاطر این خطر همیشگی بود که 125 سال پیش کنگره قوانین ضدانحصار را از تصویب گذراند که توطئه کردن برای پایین آوردن رقابت را ممنوع و حرکت های ضدرقابتی را محدود کرد.

کیک درآمد ملی را می‌توان به صورت درآمد نیروی کار، بازگشت به سرمایه و هر چیز دیگر تقسیم کرد. اقتصاددانان اکثر باقی مانده کیک را به صورت «رانت» می‌بینند. رانت‌های زمین نمونه‌های عینی آن هستند اما بازگشت به منابع طبیعی، سودهای انحصاری و بازگشت به مالکیت معنوی (حق اختراع و حق مولف) هم به عنوان «رانت » در نظر گرفته می‌شود. مثلا، تفاوت بزرگ میان درآمد حاصل از کار و رانت به این صورت است: اگر کارگر بیشتر کار کند، اندازه کیک ملی بزرگ‌تر می‌شود. در بازار کامل، آنها آن را به شکل بازگشت به تلاش‌های دریافت می‌کنند زیرا به کیک ملی افزوده‌اند. در مقابل، مالک زمین یا برخی دیگر از دارایی‌هایی که رانت تولید می‌کنند خیلی راحت (سود) دریافت می‌کنند چون او مالک زمین یا دارایی است. عرضه زمین را می‌توان تثبیت کرد - مالک هیچ کاربرای افزودن به کیک ملی نمی‌کند- یا این حال او می‌تواند بخش بزرگی از درآمد را بگیرد. همین‌طور برای انحصار؛ زمانی که قدرت انحصار بالا می‌رود، انحصارگر سود بیشتر انحصار را می‌برد (یا همان رانت انحصار). در اینجا هر چند که کیک ملی ممکن است در برخی مواقع کوچک شود چون انحصارگر برای بهره‌برداری از قدرت بازارش، تولید را محدود می‌کند تا کالاهایی که انحصار تولید می‌کند نایاب شود.

بنابراین در بهترین حالت، رانت برای رشد و کارآمدی، کمکی نمی‌کند در بدترین حالت هم زیان می‌رسانند. آنها می‌توانند به این خاطر زیان برسانند که اقتصاد را منحرف می‌سازند زیرا آنها انواع فعالیت‌های «خوب» اقتصادی را که مبنای خلق حقیقی ثروت است را «جمع» می‌کنند. ما طبیعتا ترغیب درآمدهای بالاتر را از طریق کسب رانت‌های بیشتر به عنوان «رانت‌جو» توصیف کردیم. اگر افراد مهارت دیده در جامعه جذب رانت‌جویی شوند - حال می‌خواهد از طریق اعمال قدرت انحصاری یا کلاهبرداری از دیگران در بخش مالی پول بیشتری به دست آورند باشد یا از طریق فریب دادن دیگر برای چاپیدن یا فعالیت نابکار دیگر– در این صورت افراد مهارت دیده کمتری دخیل تحقیقات پایه‌ای و تولید کالاها و خدماتی که افراد واقعا می‌خواهند و نیاز دارند یا دیگر فعالیت‌هایی که ثروت واقعی ملت را افزایش بدهند، خواهند شد. علاوه براین اگر آنهایی که برای دوره بازنشستگی‌شان پس‌انداز می‌کنند یا بنا به خواسته فرزندان‌شان در دارایی‌های رانت‌جویی مانند زمین سرمایه‌گذاری می‌کنند، در این صورت تقاضای کمتری برای دارایی‌های تازه و واقعا مولدتر ازقبیل کارخانجات و تجهیزاتی که فعالیت‌های تولیدی کارگران را تقویت کند به وجود خواهد آمد.

پس اگر کسی می‌بیند که رانتی افزایش می‌یابد، آن فرد باید نگران شود علی‌الخصوص آنکه فعالیت‌هایی که رانت ایجاد می‌کند زیان‌آور هستند، حال می‌خواهد این فعالیت‌ها قدرت انحصاری را افزایش دهد یا آنکه مصرف‌کنندگان عادی را استثمار کند و این داستان امروزه اقتصاد امریکااست.