مردم، قدرت و منافع (65)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
قواعد جهانیسازی از ایدهآل خود به دور بوده است. آنها منافع شرکتها را به بهای کارگران، مصرفکنندگان، محیط زیست و اقتصاد، محافظت کردهاند. شرکت بیگ فارما به بهای زندگانی مردم در سراسر جهان، حمایت بیشتری برای داروهای گران قیمت خود داشته است. شرکتهای بزرگ، رژیم مالکیت معنوی را درپیش گرفتهاند که میدان بازی را به نفع آنها و به ضرر تجارتهای کوچک کج کرده است و منافع را به نفع خود و به بهای زندگانی و محیط زیست و حتی رشد دراز مدت و ابداع و ابتکار به کار میبرند.ما هم برای شرکتهای چند ملیتی راه فرار از مالیات و گذاشتن بارهای بیشتر مالیاتی بر کارگران و تجارتهای کوچک، آسانتر کردهایم. به همین ترتیب، فراهم کردن حقوق امنتر مالکیت برای سرمایهگذاریهای بیرون از وطن تا سرمایهگذاریهای داخلی آن هم از طریق توافقنامههای سرمایهگذاری، معنا و مفهومی ندارد . در اینجا فهرست آسانی از اصلاحات وجود دارد: توافق نامههای سرمایهگذاری ما باید بر یک چیز متمرکز باشند - مطمئن شوند که شرکتهای امریکایی در برابر دیگر شرکتها تبعیض ندارند. همچنین مقررات مالکیت معنوی توافقهای تجاری ما باید بر دسترسی مطمئن به داروهای ژنریک متمرکز باشد نه بر تضمین سود بالای بیگ فارما. علاوه براین، ما باید بیشتر نگران استفاده از جهانیسازی برای فرار مالیاتی باشیم . در صورتی که ما از طریق فرآیندهای دمکراتیکتر و بازتر به تجارت بینالملل دست یازیدیم باید مطمئن شویم که قواعد بهتری در دست داریم. اخیرا، توافقنامههایی که توسط نمایندگان تجاری ایالاتمتحده مذاکره میشود پشت درهای بسته است اما نه کاملا بسته. نمایندگان شرکتها در این مذاکرات کاملا بانفوذ هستند، نمایندگان تجاری ایالات متحده با آنها بحث میکنند که درباره چه موضوعاتی مذاکره کنند که اعضای کنگره که معمولا این نمایندگان از توضیح دادن وضعیت مذاکره شان به آنها امتناع میکنند، خاموش شوند . مهمتر آنکه، قواعد هر چه باشد، ما باید به شهروندان عادی مان کمک کنیم تا با تغییرات اقتصادی تطبیق یابند حال این تغییرات میخواهد از جهانیسازی باشد یا از فناوری. بازارها به شیوه خودشان در ساخت این گذر در تغییر شکل دادن اقتصاد، خوب نیستند. کشورهایی که به مردمشان در این فرآیند گذر کمک کردهاند از قبیل برخی از کشورهای اسکاندیناوی (برای مثال، سوئد و نروژ) اقتصاد پویاتری دارند، حکومتی که برای تغییر بازتر هست و یک استاندارد زندگی بالاتر برای شهروندان شان تعریف کردهاند .این نیازمند سیاستهای بازار کار فعال است که به مردم در نگه داشتن کار و پیدا کردن شغل کمک کند و سیاستهای صنعتی که مطمئن سازد که شغلهای جدید به همان سرعتی که شغلهای قدیم از بین میرود ایجاد شود و به نقاطی که از دست دادن شغلهای بزرگ آسیب میبینند کمک کند تا فرصتهای تازه اقتصادی پیدا کنند. این همچنین نیازمند سیستمهای خوب حمایت اجتماعی است بطوری که هیچکس بین شکافهای آن نیفتد. اما مدیریت کردن این جهانیسازی و اقتصاد ما خواهان قطع این برنامهها - ظاهرا برای رقابت در یک دنیا جهانی شده – است آن هم درست زمانی که به ما آنها خیلی زیاد نیاز داریم. بازنویسی قواعد جهانیسازی و مدیریت کردن بهتر جهانیسازی حداقل از دورنمای اقتصادی آسان است .بعدا در این کتاب (در فصل نهم) برخی از روشهایی که در آن جهانیسازی و تغییر در فناوری را میتوان بهتر مدیریت کرد توضیح خواهم داد- بطوری که اگر تمامی شهروندان نشد، حداقل اکثریت آنها، از منافع آن بهره ببرند .
پایان فصل چهارم