شفافیت‌های ایران هرگونه فرصتی را از امریکا و اسراییل گرفت

۱۳۹۸/۰۶/۲۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۲۷۰۸
شفافیت‌های ایران هرگونه فرصتی را از امریکا و اسراییل گرفت

۴۸ ساعت بعد از عملیاتی شدن گام سوم ایران در کاهش تعهدات برجامی شاهد سفر کرنل فروتا، دبیر موقت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تهران هستیم. همزمان با این حضور، برخی جریان‌سازی‌های رسانه‌ای و تحرکات امریکایی و به خصوص اسراییلی با محوریت سخنان بنیامین نتانیاهو در رابطه با وجود فعالیت‌های مشکوک تهران در پرونده هسته ای‌اش با هدف ایجاد حساسیت در این پرونده و سیاسی کردن آن شکل گرفت. دیپلماسی ایرانی برای واکاوی اهداف این تحرکات نتانیاهو، همزمان با سفر فروتا به تهران و نیز میزان تاثیرگذاری آن بر پرونده هسته‌ای ایران، گفت‌وگویی را با عبدالرضا فرجی‌راد، سفیر اسبق ایران در نروژ، استاد ژئوپلیتیک و کارشناس مسائل بین‌الملل صورت داده است که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

 

  گام سوم ایران در کاهش تعهدات برجامی مبنی بر انجام تحقیق و توسعه در حوزه هسته‌ای بدون هیچ گونه محدودیت از جمعه گذشته وارد حوزه عملیاتی شد؛ گامی که در شرایط کنونی به باور برخی در سایه ملاحظات دیپلماتیک گرفته شده است. از نگاه شما این گام در مقام قیاس با دو گام پیشین به واسطه همین ملاحظات دیپلماتیک تهران قدری محتاطانه و محافظه‌کارانه نیست؟

همان‌گونه که شما اشاره داشتید که بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که ایران در گام سوم به دنبال افزایش سطح غنی‌سازی خواهد رفت یا اقداماتی از این دست را در دستور کار قرار خواهد داد، اما نهایتا دولت مساله توسعه و تحقیق در همه ابعاد هسته‌ای را بدون هیچ گونه محدودیتی مبنای گام سوم عنوان کرد تا بتواند در سایه آن شرایط را برای مدیریت مناسبات و اقتضائات دیپلماتیک پیگیری کند. چرا که اگرچه ایالات متحده امریکا پاسخ نه خود را به تلاش‌های فرانسه عنوان داشته است، اما از آن سو هنوز مذاکرات میان اروپا و ایران ادامه دارد و می‌تواند نتایجی هم در آینده به دنبال داشته باشد. به گونه‌ای که حتی فرانسه بعد از عملیاتی شدن گام سوم ایران در کاهش تعهدات برجامی به صراحت عنوان داشت که هنوز تلاش‌ها برای حفظ برجام ادامه دارد. لذا جمهوری اسلامی ایران برای حفظ همین امید سعی کرده است گام سوم را با برخی ملاحظات بردارد و رادیکال عمل نکند. پس بر خلاف برخی که معتقدند ایران در سایه این گام دو ماه طلایی پیش رو را از دست داده است، من معتقدم دو ماه پیش رو آزمون خوبی برای غرب خواهد بود تا بتواند پس از نزدیک به 15 ماه، یک بار برای همیشه تکلیف خود را برجام روشن کند. پس این گام نسبتا منعطف می‌تواند بستر عمل خوبی برای اروپا باشد.

  اما چرا همین اقدام ایران در گام سوم با این میزان از واکنش‌های منفی به خصوص اسراییل و ایالات متحده امریکا روبه‌رو شده است؟

اگر چه سوم در ظاهر یک گام به نسبت دو گام پیشین کم اهمیت جلوه می‌کند، اما یقیناً یک موتور محرک برای آینده فعالیت‌های هسته‌ای ایران در همه ابعاد است. از این مساله تحقیق و توسعه در فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای برای غرب، به خصوص امریکا و اسراییل بسیار با اهمیت است و روی آن بسیار حساس هستند. چون نتیجه همین تحقیقات به توسعه و افزایش میزان سانتریفیوژها و به تبع آن رشد پروسه غنی‌سازی در ایران خواهد انجامید. البته این نکته را هم باید عنوان داشت که این گام یک گام بسیار زمانبر است. پس به نظر نمی‌رسد که در ادامه میزان حساسیت‌های گام سوم به اندازه دو گام قبلی جدی باشد و مشکلی برای پرونده هسته‌ای ایران درست کند.

  به امیدهای ایران و اروپا برای تداوم مذاکرات و حفظ برجام اشاره داشتید، اما در یک شرایط واقعی به نظر می‌رسد که عملاً بدون حضور و چراغ سبز ایالات متحده امریکا نمی‌توان کاری جدی صورت داد به ویژه که به موازات مخالفت جدی کاخ سفید با تلاش‌های امانوئل مکرون شاهد بودیم که علاوه بر تحریم سازمان فضایی ایران توسط کاخ سفید، وزارت خزانه‌داری امریکا تحریم‌های جدیدی در قبال شبکه انتقال نفت ایران متشکل از ۱۶ شرکت، ۱۰ فرد و ۱۱ نفتکش را به اجرا گذاشت. اینها علاوه بر آن است که برایان هوک، نماینده ویژه امریکا در امور ایران روز چهارشنبه هفته گذشته در کنفرانسی خبری عنوان کرد که ایالات متحده برای هرگونه اطلاعاتی که موجب اختلال در چرخه مالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شود، تا سقف ۱۵ میلیون دلار پاداش در نظر خواهد گرفت. لذا منطقی آن بود که ایران گام سوم را جدی‌تر بر می‌داشت یا اینکه در یک فاصله کوتاه بدون در نظر داشتن دوره‌های 60 روزه گام چهارم را بردارد. چرا که تهران چیزی برای از دست دادن ندارد. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

من از همان ابتدا که دونالد ترامپ از برجام خارج شد معتقد بودم که ایران باید یک حرکت سنجیده، منطقی و بدون هیچ‌گونه شتاب‌زدگی را در دستور کار قرار دهد و به صورت کاملاً تدریجی و حساب شده عمل کند. در صورتی که بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که همان ۱۸ اردیبهشت سال گذشته و در تقابل با خروج دونالد ترامپ از برجام، ایران نیز باید این توافق را کنار می‌گذاشت. اما در همان زمان سایر اعضای باقی مانده در برجام این قول را به ایران دادند که تعهدات امریکا را نیز برای حفظ برجام بر عهده خواهند گرفت که نهایتا چنین نشد. ولی این نکته مغفول نماند در همین مدت نزدیک به ۱۵ ماه که از خروج دونالد ترامپ از برجام می‌گذرد دیگر برای همه جهان روشن شده که ایران، هم در برابر بدعهدی‌های اروپا نسبت به انجام تعهدات شان و هم نسبت به خروج یک جانبه دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای و اعمال تحریم‌های ظالمانه و یکجانبه تا چه اندازه صبر پیشه کرده است. لذا یقینا این «صبر» یک «صبر استراتژیک» بود. چون در سایه این صبر استراتژیک، تهران می‌تواند پاسخ هر گونه اقدامی را بدهد. در حالی که اگر همان سال گذشته ایران هم دست به تقابل به مثل در برابر کاخ سفید می‌زد و از برجام خارج می‌شد، احتمالا این موج دیپلماتیک و رسانه‌ای علیه جمهوری اسلامی راه انداخته می‌شد که اروپا به همراه روسیه و چین می‌توانستند جای خالی امریکا را برای حفظ برجام پر کنند، اما ایران در تکمیل واکنش امریکا با خروج از برجام عملاً این توافق را پایمال کرد. پیرو این نکته زمانی که ایران ۱۸ اردیبهشت امسال به صورت یک دوره ۶۰ روزه گام‌های کاهش تعهدات برجامی را عملیاتی می‌کند، شرایط برای هر گونه جریان‌سازی علیه خود را در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، شورای حکام، شورای امنیت و دیگر سازمان‌ها از بین می‌برد و در کنارش زمینه برای توجیه، تبیین و تشریح عملکرد ایران و پذیرش آن در افکار عمومی جهانی شکل خواهد گرفت.

لذا به نظر من منطقی نیست که در برابر هر اقدام تند ایالات متحده امریکا ما یک واکنش و مقابله به مثل رادیکالی را در دستور کار قرار دهیم. از این رو اگر چه ما در هفته‌های اخیر شاهد موج جدیدی از تحریم‌ها علیه شخصیت‌ها و نهادهای مختلف داخلی از طرف وزارت خزانه‌داری ایالات متحده امریکا بودیم، اما رفتار ایران باید یک رفتار دقیق و حساب شده، بدون شتابزدگی و بدون رویکردی احساسی باشد.

  اگرچه یوکیا آمانو، دبیر سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در دوران مدیریت خود سعی کرد پرونده فعالیت‌های هسته‌ای در دوره برجام را بدون نگاه سیاسی پیگیری کند و همواره میان نگاه غرب، به خصوص امریکا و شرایط خاص این پرونده، یک توازن و مدیریت را در دستور کار قرار دهد، اما به نظر می‌رسد بعد از فوت وی و روی کار آمدن کرنل فروتا، دبیر موقت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی واشنگتن و تل آویو سعی می‌کنند این فرصت را غنیمت بشمارند تا از این خلاء، پرونده را به یک فاز سیاسی بکشانند. پیرو این نکات آیا سفر یکشنبه هفته جاری سرپرست آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تهران می‌تواند در این راستا قابل توضیح و تفسیر باشد، به خصوص که جان بولتون، مشاور سابق امینت ملی کاخ سفید نیز صراحتا عنوان داشت که واشنگتن مشتاقانه منتظر دریافت گزارش فروتا است؟

من چنین اعتقادی ندارم که بتوان از دل سفر آقای فروتا به ایران چنین برداشتی کرد که تلاش‌هایی برای سیاسی کردن پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی وجود داشته باشد. البته نمی‌توان منکر تکاپوهای امریکا و اسراییل بود. اما تاکنون این نتیجه خاصی برای آنان در پی نداشته است. چون به هرحال اکنون بازرسان آژانس به صورت مداوم فعالیت‌های هسته‌ای ایران را زیر نظر دارند. از این رو سفر سرپرست آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نمی‌تواند تلاشی برای سیاسی کردن پرونده ایران باشد.

  اما بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسراییل طی روزهای اخیر مواضعی را در خصوص برخی فعالیت‌های مشکوک هسته‌ای ایران مطرح کرده است. آیا این دست مواضع مقامات اسراییلی در کنار سخنان جان بولتون که دیگر عهده‌دار پست مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیست و همچنین جریان‌سازی برخی رسانه‌های خبری می‌تواند شرایط را برای پرونده ایران در سایه سفر آقای فروتا به ایران حساس کند؟

اگرچه در راستای این نکته شما افرادی مانند جان بولتون (این مصاحبه پیش از اخراج بولتون بوده است – تعادل) و نتانیاهو می‌خواهند از گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تلاش‌هایی برای سیاسی کردن پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران در شورای حکام یا شورای امنیت را صورت دهند، اما تهران خود پیش از همه به صورت علنی و شفاف تبعات، جزییات اقداماتش در کاهش تعهدات برجامی را به همه سازمان‌ها و نهادها به خصوص آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش می‌دهد. از طرف دیگر همان‌گونه که قبلا هم اشاره کردم تمامی اقدامات و تبعات گام‌های کاهش تعهدات برجامی به صورت شفاف زیرنظر کارشناسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی صورت می‌گیرد. لذا نقطه تاریک و مبهمی برای این پرونده (فعالیت‌های هسته ای) وجود ندارد و امریکا و اسراییل نمی‌توانند هیچ کدام از ابعاد پرونده فعالیت‌های صلح امیز هسته‌ای ایران را سیاسی کنند تا به تبع آن حساسیت‌هایی را ضد تهران شکل داده و در قالب آن، ائتلافی علیه ایران به وجود آورند. امروز امریکا و به ویژه رژیم صهیونیتی باید بپذیرند که رفتار کنونی ایران در پرونده فعالیت‌های صلح آمیز هسته ای اش که از جمله حقوق حقه ملت به شمار می‌آید، به‌شدت متفاوت از در دوره قبل از برجام است. اکنون میزان شفافیت و روشنگری‌های ایران در همه ابعاد فعالیت‌های هسته‌ای به قدری بالا است که عملاً فرصت هرگونه سیاسی کاری در پرونده ایران یا ایجاد حساسیت در آن را، چه از جانب امریکا چه از جانب صهیونیست‌ها و شخص بنیامین نتانیاهو و چه از جانب هر بازیگر دیگری به محاق برده است.  زمانی که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در برابر این جنجال‌سازی‌ها صراحتا عنوان می‌کند که ناظران و بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در تهران مستقر هستند و به صورت مداوم و فعال هرگونه تحرک ایران را رصد می‌کنند و از آن طرف اتحادیه اروپا نیز بیان می‌دارد که مرجع هرگونه اقدام اروپا، گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است، نشان می‌دهد که تمام این تلاش‌های نتانیاهو و کاخ سفید به در بسته خورده است و دیگر جامعه جهانی مانند دوران قبل از برجام با یکسری شبهه‌سازی‌ها، پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به شورای امنیت نخواهند برد و حساسیت‌های بی‌موردی را در جامعه جهانی ایجاد نخواهد کرد. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم اکنون نتانیاهو خود را برای انتخابات پارلمانی اسراییل آماده می‌کند. لذا به هرگونه تلاشی برای افزایش میزان نفوذ خود در میان افکار عمومی سرزمین‌های اشغالی دست خواهد زد و در این راستا پررنگ کردن ایران هراسی می‌تواند یکی از ابزارهای مفید برای او تلقی شود.

  ولی این سفر بعد از عملیاتی شدن گام سوم ایران در کاهش تعهدات برجامی صورت گرفت. آیا این همزمانی معنای خاصی را برای سیاسی کردن پرونده ایران با خود به همراه خود ندارد؟

به هر حال ایران در حدود 4 ماه گذشته سه گام را در کاهش تعهدات برجامی برداشته است. پس طبیعی است که سرپرست آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای بررسی آخرین وضعیت فعالیت‌های هسته‌ای ایران سفری را به این به تهران داشته باشد تا در جریان آخرین جزییات این اقدامات قرار گیرد. لذا پیگیری مناسبات بین مقامات بلندپایه ایران با مسوولان رده بالای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از طریق سفر‌های دیپلماتیک، دیدارها و مذاکرات امری اجتناب‌ناپذیر است.

  طبق برخی از اخبار قرار است که سه شنبه هفته آینده ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه سفری را به واشنگتن برای گرفتن رضایت از کاخ سفید در خصوص اعطای خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری به ایران داشته باشد. آیا ترامپی که مخالفت خود را با اعطای این خط اعتباری به ایران، هم در مذاکراتش با امانوئل مکرون و هم در جریان سفر برونو لومر، وزیر دارایی به امریکا به همین منظور عنوان کرده است آیا رضایت به انجام این طرح پاریس خواهد داد؟ از طرف دیگر با وجود این مخالفت‌های کاخ سفید چرا پاریس کماکان به واشنگتن نظر دارد؟

اگرچه واشنگتن، هم به خود امانوئل مکرون و هم به وزیر دارایی این کشور در سفر در جریان سفرش به امریکا مخالفت جدی اش را با خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری به ایران اعلام کرده، اما سفر احتمالی هفته آتی وزیر امور خارجه فرانسه به همین منظور نشان از این دارد که حتما امریکایی‌ها در این مدت و در جریان مذاکرات واکنش، موضع یا پالس مثبتی را از خود نشان داده‌اند که اکنون فرانسه را امیدوار کرده است می‌تواند با تداوم تلاش‌های دیپلماتیک و پیگیری و ممارست در عملیاتی کردن طرحش، رضایت کاخ سفید را در خصوص اعطای خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری بگیرد.

  پس در راستای همین نکته شما برخی مواضع امریکایی‌ها و اروپایی‌ها در خصوص احتمال دیدار حسن روحانی، رییس‌جمهوری ایران و همتای امریکایی اش در جریان سفر به نیویورک می‌تواند در این راستا قابل ارزیابی باشد. پیرو این مساله آیا سخنان معنادار دولت در رابطه با مذاکره می‌تواند همین پالس یا علائم مد نظر شما تلقی شود؟

ببینید به نظر می‌رسد که امریکایی‌ها در یک فضای مجرد از واقعت تصمیم‌گیری می‌کنند. من تصور نمی‌کنم که هیچ‌گونه برنامه‌ای برای دیدار و ملاقات میان آقای روحانی با دونالد ترامپ در جریان سفر رییس‌جمهوری ایران به سازمان ملل وجود داشته باشد. چرا که نظام بطور قطعی عنوان داشته است که هیچ گونه مذاکره‌ای در هیچ سطحی میان مقامات ایرانی و امریکایی وجود نخواهد داشت تا زمانی که ایالات متحده امریکا دوباره به برجام بازگردد و تمام تحریم‌های خود را ملغی کند. اما نکته اینجاست نباید فراموش کنیم وضعیت سیاسی ایالات متحده امریکا و شخص دونالد ترامپ در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۰ در یک حساسیت بالایی قرار دارد، به خصوص که کاخ سفید موفقیت چندان جدی در حوزه دیپلماسی نداشته است. بنابراین احتمال دارد که فرانسه بتواند وقتی توافقات نیم‌بندی را مانند اعطای همین خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری به ایران بدهد تا حداقل مذاکراتی میان ایران و امریکا در قالب دیدارهای 1+5 صورت بگیرد.

  آیا این مساله (انجام مذاکرات میان ایران و امریکا در قالب دیدارهای 1+5) همان چیزی است که امریکایی‌ها و شخص ترامپ در نظر دارند؟

به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. یقیناً ایالات متحده امریکا به دنبال مذاکره چند جانبه با ایران نیست. اگر دقت کرده باشید در دوران باراک اوباما یک سیاست و راهبرد چند‌جانبه‌گرایی با حضور دیگر بازیگران از جانب کاخ سفید پی گرفته می‌شد و امریکا مدیریت و نظارت آن را بر عهده داشت. اما اکنون دونالد ترامپ می‌خواهد که همه این پرونده‌ها را بدون هیچ گونه بازیگر ثالثی و به صورت مستقیم و در جریان یک مذاکره دو جانبه پیگیری کند. لذا رییس‌جمهوری کنونی امریکا تا آنجایی به فرانسه امکان بازیگری می‌دهد که بتواند بستر اولیه مذاکره و دیدار تهران و واشنگتن را شکل دهد. پس اگر ترامپ احساس کند که امانوئل مکرون به دنبال بازیگری در سطح جدی‌تری مانند میانجیگری دیپلماتیک یا طرف سوم و واسطه در جریان مذاکرات ایران و امریکاست قطعاً میز مذاکره را بر هم خواهد زد. چون او می‌خواهد تمام پرستیژ سیاسی مذاکره برای خودش رقم بخورد. یعنی دونالد ترامپ به دنبال ایجاد برجام دیگری با حضور دیگر کشورها نیست، بلکه می‌خواهد مذاکراتی دو جانبه با ایران صورت بگیرد تا بتواند آن را در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری خرج کند. البته در کنار آن دونالد ترامپ نیاز دارد که این روابط نیم بند در مناسبات ایران و امریکا با واسطه‌گری فرانسه قطع نشود. یعنی دونالد ترامپ به روابط واشنگتن- پاریس و پاریس- تهران نیاز دارد. چون زمان را در آستانه انتخابات از دست می‌دهد؛ زمانی که اکنون نشان می‌دهد ایران توانسته به یک نوع همزیستی با تحریم‌ها دست پیدا کند و از آثار سوء آن بکاهد. لذا هیچ گونه امتیاز و دستاوردی برای اقدامات دونالد ترامپ در خصوص پرونده ایران شکل نگرفته است و این مساله یعنی شکست وی در برابر ایران. بنابراین رییس‌جمهوری ایالات متحده امریکا اکنون حتی به یک پیروزی نسبی و نمایشی بسنده کرده است که این مساله می‌تواند در سایه واسطه‌گری پاریس به وجودآید. اما ترامپ بعد از این مرحله دیگر به نقش آفرینی مکرون نیاز ندارد و می‌خواهد خود یک تنه

صحنه گردان مسائل باشد.