مردم، قدرت و منافع (121)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل هشتم- راه پیش رو
البته در هر جامعهای برخی شهروندان چارچوبمندتر هستند، برخی باهوشتر و برخی هم درک بهتری از آنچه انجام میدهند دارند. هرگز سطح میدان بازی کاملا مطلق نیست. اما نابرابری بزرگ ثروت اجازه نمیدهد که برخی زندگی مشقت بارتری نسبت به دیگران داشته باشند – آنها همچنین اجازه میدهند که ثروت بهشدت بر جهت جامعه و سیاست نفوذ داشته باشد. از برخی جهات این انحراف اساسی دولت است . فرض بر این است که دولت به آنهایی که نمیتوانند به خودشان کمک کنند، کمک کند، از درآمدهای ناپایدار حفاظت کند و درآمد از ثروتمند به فقیر را بازتوزیع کند و قواعدی را بنویسد که حداقل با افراد عادی بهطور عادلانه برخورد شود . اما در یک جامعهای با نابرابری ثروت بیش از حد، این ممکن است بهطور معکوس انجام شود. شهروندان عادی احساس میکنند که پس از بحران سال 2008 این امر بهشدت «منحرف» شده است . اما واکنش نهضت «تیپارتی» برای خلع قدرت دولت یک واکنش غلط بود: بدون دولت، استثمار فقیر توسط ثروتمند بیشتر خواهد شد . این ثروت و قدرت است که تحت قانون جنگل برنده میشود.
بنابراین اگر ما از این رفتار ضدبشری دوری کنیم، به طریقی مجبور خواهیم شد تا یک جامعه برابرتر بدون آنکه تمرکزهای خطرناک قدرت در آن باشد ایجاد کنیم . اما در اینجا ما با جوامعی مانند ایالات متحده روبهرو هستیم که سیاستهای دمکراتیک آنها اساسا التقاطی است. ما چگونه میتوانیم از این موقعیت خارج شویم، از این دایره بیهودهای که نابرابری اقتصادی به نابرابری سیاسی منجر میشود و نابرابری اقتصادی را نگه میدارد، حفظ میکند وحتی عمیقتر میسازد؟
این را میتوان انجام داد اما فقط اگر قدرت مقابلهای با آن وجود داشته باشد که گاهی اوقات «قدرت مردم» نامیده میشود. تعداد زیادی از افراد میتوانند، در نهضتی مثل آن نهضتهایی که در بالا شرح داده شده، از طریق یک حزب سیاسی با حرکتهایی که هماهنگ با یکدیگر کار میکنند حقیقتا درگیر شود . این حرکتها میتوانند مهمتر از پول باشند. در واقع، شکست میت رامنی، نامزد جمهوریخواه که به خوبی تامین مالی شده بود (در انتخابات عمومی سال 2012) و جب بوش (در انتخاب اولیه حزب جمهوریخواه در سال 2016) جرقه یادگاری بود که نشان میداد در سیاست، پول همهچیز نیست . اما پول نباید در اقتصاد و جامعه همهچیز باشد تا آنها را به انحراف بکشاند.
به همین خاطر است دو مجموعه از اصلاحاتی که در اینجا بحث شد، اصلاحاتی اساسی و تکمیلی است: ما برای مهار نفوذ پول نیاز به کارهای بیشتری داریم، اما ما همچنین باید نابرابری در ثروت را کاهش دهیم . در غیر این صورت، هرگز قادر نخواهیم بود که بهطور مناسبی قدرت پول در سیاست را مهارسازیم.
پایان فصل هشتم