مردم امریکا باید بیاموزند مسوولیتپذیر باشند
پل پیلار|نشنال اینترست|
دیپلماسی ایرانی| درست در روزهایی که بیشتر رسانههای امریکایی اخبار مربوط به استیضاح دونالد ترامپ را پوشش میدادند، واشنگتن پست فضای قابل توجهی را به یک سری مطالب درباره جنگ در افغانستان اختصاص داد. بیشک پیشبینیها درباره جنگ در افغانستان خوشبینانه و حتی رویاپردازانه بود و قطعا آنچه به عموم مردم توضیح داده شد، با ارزیابیهای هوشیارانهتر پشت درهای بسته متفاوت بود. اما مشکلات جنگ ایالات متحده در افغانستان مسالهای مربوط به پنهان کاری مقامات دولتی نیست. دروغها و فریبها دلیل مداخله نظامی ایالات متحده در افغانستان و تبدیل شدن آن به طولانیترین جنگ امریکا نبودند. ایالات متحده به دلایلی که ریشه در ترس گسترده و فشارهای سیاسی داشت، در افغانستان مداخله نظامی کرد و آنجا ماند. پس از فاجعه 11 سپتامبر جای تعجب نداشت که نیروهای امریکایی به افغانستان رفتند تا القاعده، گروه مسوول این حمله را ریشه کن کنند. پس از ریشه کن کردن القاعده و برکناری قدرت میزبانان آن یعنی طالبان، شرایط خروج از افغانستان برای دولتهای ایالات متحده تسهیل میشد؛ اما قبول مسوولیت چنین کاری از نظر سیاسی دشوار بود. ایالات متحده در صورت خروج از افغانستان با احتمال حمله تروریستی مواجه بود و هیچ دولتی نمیخواست مسوولیت این خروج را برعهده بگیرد. ویتنام: در رابطه با دیگر جنگهای اشتباه امریکا در نیم قرن گذشته نیز مشاهدات مشابهی درباره نقش دروغها و پویایی سیاسی گستردهتر وجود دارد. یکی از آنها جنگ ویتنام است که واشنگتن پست چندین سال در یک افشاگری مشابه جنگ افغانستان، اسناد طبقهبندی شده پنتاگون را درباره آن منتشر کرد. بله آغازکنندگان جنگ ویتنام فریبکاری کرده و حادثه خلیج تونکین در 1964 را حملهای از سوی ویتنام شمالی نشان دادند و بعدتر درباره شمار نیروهای دشمن دروغ گفتند تا تهدید را کاملا جدی نشان دهند. اما ایالات متحده برای شروع جنگ ویتنام به این ترفندها نیازی نداشت. داستانها در افشاگریهای اسناد پنتاگون صرفا به بدبینی درباره «پیروزی» در جنگ اشاره داشتند و نه تلاشی که ایالات متحده برای حفظ اعتبار خود و جلوگیری از سقوط یک کشور آسیایی دیگر به صف کمونیستها کرده بود.
دیدگاههای مطبوعات، مردم و سیاستمداران امریکایی درباره ویتنام در یک بازه زمانی حدودا
سه ساله و در پی تلخ شدن جنگ، هزینههای هنگفت آن و نبود شواهدی دال بر پیروزی تغییر کرد. تغییر دیدگاهها نتیجه آشکار شدن حقایق پنهان نبود. مقالات پنتاگون برای مورخان و تحلیلگران سیاسی منابع مهم و قابل توجهی به شمار میروند، اما انتشار آنها تغییری در روند جنگ نداشت. از زمان انتشار آنها تا تصمیم دولت نیکسون به عقبنشینی دو سال طول کشید.
عراق: جنگ عراق در سال 2003 با منطقی ضعیفتر از جنگ ویتنام آغاز شد و به رغم تلاشهای نومحافظهکاران با دستورکار سرنگونی رژیم صدام حسین از حمایت چندانی برخوردار نبود. «اتحاد» بین رژیم عراق و القاعده کاملا دروغین و مغایر با تحلیلهای جامعه اطلاعاتی ایالات متحده بود. اما کمپین دولت برای جلب حمایت از جنگ به رغم ادعاها درباره ارتباطات تروریستی، کمتر مبتنی بر دروغهای مشخص بود و صرفا با سرمایهگذاری بر حال و هوای پس از حملات 11 سپتامبر آغاز شد. اما این اظهارات سبب شدند حمایت از شروع جنگ عراق به مراتب گستردهتر از انتظار اولیه نومحافظهکاران باشد. پس از 11 سپتامبر جمهوریخواهان و بسیاری از دموکراتها دلایل سیاسی جداگانهای برای حمایت از جنگ داشتند. اما درست مانند جنگ ویتنام، کاهش حمایتها از جنگ به دلیل آشکار شدن حقایق رخ نداد و بیشتر به دلیل تلخ شدن جنگ، هزینههای بالا و دستاورد اندک آن بود. بار دیگر، رسانهها و خبرنگاران بر موج گسترده تغییرات حال و هوای عموم مردم درباره جنگ سوار شدند و پس از کاهش حمایتها از جنگ، وانمود کردند که اگر زودتر درباره دلایل پنهانی جنگ افشاگری میکردند، میتوانستند جلوی آشفتگی را بگیرند؛ استدلالی که هرگز نمیشود اثباتش کرد.
قبول مسوولیت: مجموعه مقالات واشنگتنپست درباره افغانستان مطالب مفیدی را برای بحث درباره این جنگ و چالشها مداخلات نظامی مشابه ارایه میدهد؛ اما اینکه مشکل پنهان کاریهای دولت و انتشار دروغ تصور شود، درک نادرستی از ماجراست. این تصور اشتباه مشکل را پنهان کاری از سوی دولت نشان میدهد، اما دلیل اصلی جنگهای ناخوشایند امریکا این نیست. چنین برداشتی سبب میشود که ترسها، نگرانیها، هیجانات و خرد متعارف محرک این جنگهای بد نادیده گرفته شوند. برای نمونه میتوان به مشکلات کنونی در سوریه اشاره کرد. واشنگتن پست که خود از پنهانکاریها در مداخلههای نادرست نظامی در افغانستان مینویسد، بهطور عمده حامی درگیری در سوریه بوده به این دلیل فرضی که ایران و روسیه قصد دارند کل منطقه را تحت سلطه خود درآورند. البته سیاستهای داخلی هم در این زمینه بیتاثیر نیستند و برخی از طرفداران باقی ماندن نیروهای امریکایی در سوریه تنها به این دلیل چنین نظری دارند که دونالد ترامپ قصد خارج کردن سربازان از آنجا را دارد. نسبت دادن جنگهای بد به عدم شفافیت دولت، نوعی شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت است. بدینترتیب افرادی به عنوان دروغگو و پنهان کار در یک سری تراژدیها مورد سرزنش قرار میگیرند و این در حالی است که مسوولیت حقیقی بر گردن شمار زیادی از امریکاییها، از مردم گرفته تا مطبوعات و کنگره، است که به خود اجازه دادهاند بر مبنای احساسات و فرضیات تصمیمگیری کنند.