حذف تدریجی فرهنگ از سبد طبقه متوسط
ریحانه جاویدی|
فشار بحران اقتصادی بر دهکهای کمدرآمد جامعه سبب میشود نخستین کالاهایی که از سبد مصرفی خانوارهای این طبقه حذف شود، کالای فرهنگی باشد. اقلامی که بخشی از شاخص رفاه اجتماعی و ضامن سلامت روان فرد و در نهایت نشاط اجتماعی میشوند، به نفع تامین کالاهای معیشتی از لیست کالاهای مصرفی حذف میشود و هرچه فشار اقتصادی بیشتر شود، این فضا برای تامین کالاهای تفریحی، فرهنگی و سفر هم کوچکتر شده و به موازات آن خشم و عصبانیت در جامعه افزایش یافته و آمار نزاع و درگیری روند صعودی پیدا میکند. نگاهی به آمارهای منتشر شده از سوی مرکز ملی آمار ایران حکایت از آن دارد که وضعیت تورم در بخش تفریح و کالاهای فرهنگی در بهمن 98 مطلوب نبوده است. براساس آخرین آماری که این مرکز منتشر کرده، تورم کالاهای تفریحی و فرهنگی در گروه کالاهای غیرخوراکی با رقم 49.3 درصدی در جایگاه دوم بعد از مبلمان و لوازم خانگی با رقم 53.7 درصد قرار داشته باشد. این درحالی است که بر اساس آمارها، تورم کل کشور 37 درصد بوده و تورم کل کالاهای غیرخوراکی در بهمن 98 رقمی معادل 32.3 را نشان میدهد. از همین رو کارشناسان با اتکا به این آمار معتقدند طبقه متوسط فرهنگی در ایران در سختترین شرایط چهاردهه اخیر روزگار میگذارنند که یا به مهاجرت این طبقه منجر شده یا آنها را به ناامیدی و مشکلاتی از این قبیل کشانده است.
مهاجرت؛ راهکار اجباری برای طبقه متوسط فرهنگی
افزایش تورم کالاهای فرهنگی در حالی است که کارشناسان معتقدند این وضعیت، قشر متوسط فرهنگ را رنجور کرده و فشار مضاعفی را بر این گروه وارد میکنند در نتیجه این وضعیت طبقه متوسط جامعه یا باید به سراغ کارهایی برود که ارتباطی با هویت فرهنگی ندارد یا به اجبار تن به مهاجرت دهد. علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اقتصادی و مدیرگروه برنامهریزی و رفاهاجتماعی دانشگاه تهران درباره این موضوع به «تعادل» گفت: بعد از وقوع انقلاب، گروههای اجتماعی در ایران دگرگون شد، به تدریج در این 40 سال، از طریق سیاستهای آموزشی، طبقه جدیدی به نام طبقه متوسط فرهنگی ایجاد شد که عامل اصلی هویت آنها متکی به فرهنگ است اما در گذر زمان با بروز بحرانهای اقتصادی، بخشهایی از این طبقه نتوانستند سرمایه فرهنگی خود را به سرمایه فیزیکی و اقتصادی تبدیل کنند، بنابراین در شرایط تورم که بیشتر شامل اقلام فراغت و فرهنگی میشود، این قشر با کمبود منابع مالی رو به رو میشوند و چون هویت خود را از سرمایه فرهنگی میگیرند، نسبت به سایر طبقات فشار مضاعفی را تحمل میکنند. دقیقا مثل افرادی هستند که به مرکز خرید میروند اما توان خرید کردن ندارند. این گروه در شرایط تورمی و افزایش مالیات گردشگری، حتی سفر را هم از دست میدهند و این وضع فشار را بیشتر میکند. این گروه در شرایط تورمی فعلی بیشتر از سایر دهکها و گروهها در فشار است برای اینکه نمیتواند نیازهای فرهنگی خود را که متنوع هم هست تکرار کند. یعنی فرد متعلق به این طبقه نیازهای فرهنگی دارد اما ناگزیر است بیشتر درآمدش را برای هزینههای خوراکی مصرف کند، در واقع نیازهای خوراکی به حدی تنزل پیدا کرده که نمیتواند از آن کم و مثلا صرف تحصیل فرزندش کند. این موضوع را از زاویه دیگر هم میتوان تحلیل کرد. بهنظر میرسد یکی از دلایل تمایل مردم بهگرفتن یارانه این است که به کمک آن بخشی از درآمدهای خوراک خانوار طبقه متوسط تأمین شود و خانواده، بخشی از درآمد خود را صرف هزینه فرهنگی کند. آنچه در این مقطع باید تحلیل شود این است که خانوادهها تا چه اندازه در تأمین سرمایهگذاری فرهنگی خود تحت فشار هستند. نباید آنها را تنها با فشار در هزینههای خوراکی تحلیل کرد؛ چراکه اکنون طبقه متوسط در تأمین هزینههای خوراکی و غیرخوراکیاش با مشکل مواجه است. در سایر کشورها خانوادههای طبقات پایین در بحرانهای اقتصادی فقط از جهت تأمین هزینههای خوراکی تحت فشار قرار میگیرند که باید آن را کم کنند. اما خانواده ایرانی فشار دیگری را تحمل میکند که باید هزینه رفتارها و سرمایهگذاریهای فرهنگی خود را هم محدود کند. در واقع یک فشار مضاعف به خانوادهها وارد میشود.
او افزود: اکر وضعیت فعلی جامعه ادامه داشته باشد، این طبقه متوسط فرهنگی که در واقع سرمایه اجتماعی جامعه هستند، راهکارهای متفاوتی پیدا میکنند مانند مهاجرت که در همین مقطع زمانی هم در حال انجام است. اگر واقعا دولت میخواهد فشار را از روی این طبقه که اتفاقا طبقه مهم اجتماعی هم هستند بردارد، باید تا حد ممکن شرایط آزادی فرهنگی را فراهم کند. در گذشته تجربه طرحهای کاذب مانند دادن یارانه به این قشار را داشتیم که نه تنها نوعی بیاحترامی هب طبقه فرهیخته است بلکه فایدهای هم ندارد و مانند یک مسکن مقطعی عمل میکند بنابراین در چنین شرایطی اقلا باید به این گروه آزادی فرهنگی داده شود تا بتوانند به فعالیت فرهنگی خود ادامه دهند چرا که در غیر این صورت جامعه سرمایه اجتماعی خود را از دست میدهد که این اتفاق در حال حاضر در حال وقوع است.
وضعیت فرهنگی امروز، تحقق هشدارهای 10 سال قبل است
اظهارات سعیدی، در حالی است که سایر جامعهشناسان هم نظری مشابه داشته و معتقدند بحران اقتصادی نیازهای متعالی انسان را از چرخه خارج شود، تورم بالا در گروه کالاهای فرهنگی، این امور را از زندگی مردم حذف کرده و سبب میشود روان اجتماعی تحت فشار قرار گرفته و سلامت روان عمومی دچار مخاطره شود. سعید معیدفر، جامعهشناس درباره این موضوع به «تعادل» گفت: زمانی که شرایط اقتصادی با مشکلات حاد مانند آنچه ما درحال تجربه آن هستیم رو به رو میشود و تورم به اندازهای میشود که تامین نیازهای معیشتی مردم هم دچار اشکال است، نخستین چیزی که از سبد خانوادهها بهویژه در دهکهای کمدرآمد و متوسط حذف میشود، امور مربوط با نیازهای متعالی جامعه است. بنابراین به تدریج افراد از نیازهای متعالی خود و اموری که موجب شکوفایی، اخلاقمداری و سلامت فرد و ساختن یک جامعه سالم از نظر فکری، معنوی، اخلاقی و فرهنگی میشود، چشمپوشی کرده و این امور را حدف میکنند. او افزود: برای تحلیل چنین وضعیتی حتی اگر به تورم کالاهای فرهنگی توجه نکنیم و اصلا آماری از این موارد اعلام نشود وقتی اکثریت جامعه به سختترین شکل نیازهای اساسی معیشتی خود را تامین میکند، نشان میدهد که در بخش فرهنگ وضع تا چه میزان بغرنج و بد است. اما این وضعیت درحالی است که بخش اعظم نیازهای انسان مادی نیست بلکه معنویات است حالا اگر انسان نتواند ضروریات پاسخ به این نیازهای معنوی را تامین کند، چه اتفاقی برای روان فرد رخ میدهد؟ در پاسخ به این پرسش میتوان گفت انسان به دلیل مشکل معیشتی هر روز در حال سقوط کردن است و نتیجه آن را در آمارهای نزاع و درگیری، افزایش خشونت و تنش در جامعه میبینیم. در چنین شرایطی برای اندکی امکانات بیشتر بخشی از مردم همدیگر را له میکنند و شان و جایگاه انسانی از دست میرود.
معیدفر بیان کرد: در جامعه ما چنین اتفاقی رخ داده و در حال ادامه است. به دلیل فشارهای اقتصادی در چهاردهه اخیر هر روز سقوط افراد به طبقه پایینتر را شاهد هستیم و چنین وضعیتی یک جامعه پر از فساد و خشونت و بیتعهدی را میسازد و اقشار فرهنگی مجبور به رها کردن جامعه شده و در نتیجه ما سرمایههای اجتماعی خود را از دست میدهیم. اینکه بگوییم با ادامه این وضع در آینده چه اتفاقی رخ میدهد، هم اظهارنظر درستی نیست، چرا که اکنون و در مقطع زمانی فعلی در بدترین شرایط فرهنگی هستیم، یعنی دقیقا در همان چشمانداز نگرانکنندهای که 10 سال قبل هشدارهای آن داده میشد.