از خصوصیسازی واقعی وحشت داریم
در طول تمام سالهای گذشته بورس نقش محوری در تامین منابع مالی نداشته و تمام فشار بر شبکه بانکی بوده است
جواد هاشمی |بازار بورس ایران در یکی از تاریخیترین دورههای اقتصادی جهان، تاریخ خود را به شکل دیگری مینویسد. در روزهایی که اقتصاد بسیاری از کشورهای جهان تحت تاثیر شیوع ویروس کرونا، با رشد منفی مواجه شده و بازارهای بورس نیز متاثر از این شرایط روزهای خوبی را پشتسر نمیگذارند، بازار بورس ایران هر روز به رکورد جدیدی میرسد، موضوعی که از سویی برای اقشار مختلف جامعه این بازار را به جذابترین عرصه برای سرمایهگذاری تبدیل کرده و از سوی دیگر دولت را نیز بر آن داشته تا بسیاری از برنامههای عقب مانده خود را در همین ایام در بورس اجرایی کند.
چند هفته پس از آنکه دولت بخشی از سهام هلدینگ شستا را در بازار بورس عرضه کرد، عرضهای که رکورد عرضه اولیه در تاریخ بازار سهام ایران را شکست، با مجوز مقام معظم رهبری، خرید و فروش سهام عدالت نیز پس از 15 سال ممکن شد تا یکی دیگر از مهمترین دغدغههای بازار سرمایه به جریان بیفتد. پیوستن دولت به حرکت پر سرعت بازار بورس این سوال را به وجود آورده که سرنوشت بازار بورس به کجا خواهد رسید؟ آیا با یک حباب طرفیم یا با ورود سرمایههای جدید، بازار بورس ایران رونقی جدی را تجربه میکند؟ واگذاری سهام شستا یا مجاز شدن خرید و فروش سهام عدالت را میتوان خصوصیسازی واقعی دانست؟ جمشید عدالتیان شهریاری – اقتصاددان و عضو سابق اتاق بازرگانی ایران – در گفتوگو با «تعادل» میگوید، رونق بورس میتواند امری مثبت و مهم برای اقتصاد ایران باشد اما اینکه تجربه خصوصیسازیهای ناموفق گذشته چقدر در اصلاح حرکت فعلی اثر بگذارد و تازه واردان به بازار چگونه توجیه شوند تا شوکی جدید به اقتصاد وارد نشود، امری حیاتی خواهد بود. او میگوید اگر دولت قصد خصوصیسازی دارد، باید وحشت خود را کنار گذاشته و فرایند خصوصیسازی را بهطور کامل پیگیری کند.
آیا رشد بازار بورس در ایران نگرانکننده است؟
برای پاسخ به این سوال میتوان تجربه کشورهای توسعه یافته را در نظر گرفت. در بسیاری از این کشورها، بورس به عنوان یکی از اصلیترین منابع مالی شرکتها و موسسات اقتصادی شناخته میشود و شرکتهای حاضر در این بازارها، بخش قابل توجهی از پول موردنیاز خود را از این طریق به دست میآورند اما در ایران نه تنها در طول تمام سالهای گذشته، بورس نقش محوری در تامین منابع مالی نداشته که تمام فشار بر شبکه بانکی بوده است و این اقتصاد بانک محور هم بر موسسات مالی فشار آورده و هم با توجه به مشکلات دریافت تسهیلات، برای بنگاهها اشکال آفرین شده است. از این رو در نگاه کلان، اینکه بازار بورس در ایران رشد کند و اوج بگیرد، نه تنها منفی نیست که قطعا میتواند در مدلی درست به نفع اقتصاد ایران تمام شود.
بورس در طول ماههای گذشته روند صعودی خود را همواره ادامه داده و این امر حتی در ایام شیوع کرونا نیز تداوم یافته است. اگر این اتفاق را مثبت بدانیم، دلیل این تردیدها چیست؟
تردیدها نه به بورس که به ساختار کلان اقتصاد ایران باز میگردد. ابهام نخست اینجاست که چگونه در شرایط افت عملکرد اقتصاد جهان، تنها بورس ما به این حرکت پرسرعت ادامه میدهد؟ در گام دوم این سوال مطرح است که مگر در اقتصاد ایران اصلاحات اساسی خاصی صورت گرفته که ناگهان بورس به آن اینچنین بازخورد مثبت داشته است؟ و ابهام سوم نحوه برخورد با سهامداران تازه وارد است. بورس در تمام دنیا حرکتی سینوسی دارد و سهامداران باید بدانند حتی اگر رشدی طولانی مدت رخ داد، احتمال سقوط سهام هم وجود دارد. این سوالات، ابهام درباره عملکرد بورس در هفتههای اخیر را افزایش داده است.
ورود سهام شستا به بورس از سوی دولت میتواند تغییر رویکرد درباره بازار بورس را نشان دهد؟ اینکه دولت قصد دارد در آینده سهم بیشتری به این بازار بدهد؟
در ابتدا باید توجه داشت که بخش قابل توجهی از سرمایه سازمان تامین اجتماعی و هلدینگ زیرنظر آن شستا، از سوی بخش غیر دولتی تامین میشود و کارفرمایان و کارگران منابع آن را پرداخت میکنند. از این رو نه تنها تداوم مدیریت دولتی به بنگاهها منطقی نیست که حتی دولت اصلیترین سرمایهگذار تامین اجتماعی نیز به شمار نمیرود. در گام بعدی نیز باید توجه داشت که وقتی از خصوصیسازی صحبت میکنیم، تغییرات باید واقعی و اصولی باشند. میتوان سهام را واگذار کرد اما مدیریت را نه. نمیتوان برای تامین سرمایه از منابع سهامداران بهره گرفت اما تغییرات اساسی در کار به وجود نیاورد. متاسفانه در سالهای اخیر در رابطه با برخی سازمانهای دولتی این مسیر طی شده و نتیجه آن نه تنها مثبت نبوده که به عدم شفافیت دامن زده است.
دلیل آنکه دولت در تغییر مدیریت این بنگاهها وارد نمیشود چیست؟ آیا مقدمات کافی برای این تغییر عملکرد فراهم نشده است؟
با توجه به روند طولانی که اقتصاد ایران به همین شکل طی کرده، تصمیمگیری در این زمینه سخت، پیچیده و حتی ترسناک است. بسیاری از هلدینگهای دولتی، شرکتهایی را در خود جای دادهاند که سالهای طولانی زیان ده بودهاند اما با توجه تعداد بالای نیروی کار، دولت هیچگاه نتواسته تغییری در آنها بدهد زیرا احتمال ایجاد هزینههای اجتماعی را بالا میبرد اما اگر بخش خصوصی و سرمایهگذار واقعی مدیریت یک بنگاه را در اختیار بگیرد در گام نخست ساختار زیان ده را تغییر خواهد داد و اصلاحات کلانی ایجاد خواهد کرد، پس تن دادن دولت به این تغییر آسان نیست و باید با فراهم کردن مقدمات لازم این اصلاحات انجام شود. این نگاه که بخش خصوصی در ایران توان ندارد یا از پس مدیریت بنگاه بر نمیآید قطعا صحیح نیست و باید وحشت از خصوصیسازی را کنار بگذاریم و به این اصلاحات تن بدهیم.
تغییر در ساختار بنگاههای اقتصادی در شرایط فعلی چقدر برای دولت ریسک خواهد داشت؟
اقتصاد ایران در سالهای گذشته با تحریمهای امریکا مواجه بوده که محدودیتهای حاصل از آن دشواریهایی چه برای اقتصاد کلان و چه برای معیشت مردم به وجود آورده است. جدای از آن معضل شیوع کرونا نیز بخشهای مختلف اقتصاد ایران را به خود درگیر کرده است. از اینرو دست زدن به اصلاحات کلان، میتواند ریسک ایجاد هزینههای اجتماعی و سیاسی را افزایش دهد. در کشورهایی مانند روسیه و لهستان که در دهههای قبل به سمت خصوصیسازی حرکت کردند نیز مشکلات و ناهماهنگیهایی به وجود آمد و به زمان نیاز بود تا مشکلات برطرف شوند. از این رو حرکت به سمت واگذاری سهام هلدینگهایی مانند شستا یا واگذاری مدیریت دیگر بنگاههای اقتصادی به بخش خصوصی باید با لحاظ کردن این مقدمات و بررسی دقیق شرایط صورت گیرد و هر تصمیمی در این زمینه با در نظر گرفتن شرایط کشور و اقتصاد ایران در دستور کار قرار بگیرد.