مونتاژ، متهم گرانی خودرو
ما صنعتی داریم که نه مردم از آن رضایت دارند
و نه توانسته جایگاهی در اقتصاد جهانی برای خود دست و پا کند
مهدی بیک |از نخستین ساعات روز چهارشنبه بود که زمزمههایی در فضای عمومی کشور و شبکههای اجتماعی پیچید که پراید 90 میلیونی شده است؛ خبری که به سرعت در سایتهای خبری و خبرگزاریها نیز بازتاب پیدا کرد و در اندک زمانی به مهمترین سوژه عمومی کشور بدل شد. این در حالی است که مدیران این شرکت خودروسازی در بیانیههای بلندبالایی که منتشر میکردند از این افزایش قیمتها اظهار بیاطلاعی میکردند و اعلام میکردند که ریشه اصلی این گرانیها به فضای دلالی پیرامون خودرو مربوط است. اما در ادامهاش گرانی پراید به اندازهای شور شد که پای شخص رییسجمهوری و مردان اقتصادی کابینهاش هم به میان این منازعه قیمتی باز شد و رییسجمهوری دستور رسیدگی به عوامل اعلام این گرانی را صادر کرد. اما با گذشت 72 ساعت از اعلام این گرانیها هنوز موضوع از منظر تحلیلی در رسانهها مورد بررسی قرار نگرفته است. اینکه چرا بعد از بروز هر نوسان قیمتی در جامعه صنعت خودروسازی کشور پرچمدار گرانیها میشود و بلافاصله اقلام عرضه شده را با قیمتهایی بیشتر به فروش میرساند، موضوعی است که از منظر تحلیلی کمتر به آن پرداخته شده است . برای آگاهی از این دلایل و بررسی سایر موضوعات اقتصادی سراغ جمشید پژویان اقتصاد دان و استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم تا درباره این رازهای سر به مهر صنعت خودروسازی گفتوگو کنیم.
موضوع گرانی خودروهای داخلی در محدوده اعداد و ارقام باور نکردنی 90 میلیون تومان و... این روزها به بحث اصلی جامعه بدل شده و از مردم کوچه و بازار گرفته تا کارشناسان مجرب اقتصادی در خصوص آن اظهارنظر میکنند، شبکههای اجتماعی هم پر شده از اعتراضاتی که ایرانیان نسبت به این موضوع دارند، شما با توجه به تجاربی که در شورای رقابت داشته اید؛ دلیل اصلی مشکل گرانی خودروهای داخلی و نوساناتی که گاه و بیگاه در این بازار بروز میکند را چه میدانید؟
برای بررسی آنچه که امروز صنعت خودروسازی ما با آن روبه رو شده است باید به سرچشمههای تصمیمسازی در این زمینه برگردیم؛ یعنی آنچه که امروز پیداست، ریشهاش در گذشته است. ما در داخل کشورمان 2 خودروساز اصلی داریم که بیش از 95 درصد تولیدات خودرو در کشورمان را در دست دارند. البته کارخانههای خودروسازی دیگری هم در داخل داریم که سهم جزئی در تولید و واردات خودرو دارند که سهم آنها بسیار اندک است. موضوع قطعهسازی در صنعت خودروسازی ما از گذشته مطرح شده و در برخی دورهها دولتها تلاش کردند تا مفهومی ذیل عنوان خودروی داخلی را در فضای صنعتی کشور مطرح کنند و آن را جا بیندازند. معنای تولید خودروی داخلی چیست؟ یعنی اینکه بخش قابل توجهی از نیازمندیهای خودروها در داخل تولید شوند. یعنی قطعهها در داخل تولید شوند تا آرام آرام صنعت خودروسازی کشورمان به سمت رشد حرکت کند. یعنی اگر مثلا موتور و گریبکس خودروها را ناچاریم از خارج وارد کنیم و اینجا مونتاژ کنیم سایر نیازمندیها را در داخل تولید کنیم. این شرایط و این ایده اگر واقعا محقق میشد، میشد امیدوار بود که وضعیت قیمتگذاریها در صنعت خودروسازی ما تغییر کند و مردم هر بار با بروز نوسانات در قیمت دلار شاهد این امر نباشند که قیمت خودرو بالا میرود.
بهرغم این هدفگذاری که شما هم به آن اشاره کردید، چرا این شرایط محقق نشد؟چرا ما نتوانستیم خودروی داخلی تولید کنیم.
این شرایط نهتنها محقق نشد بلکه بعد از گشایش شدید تولیدات در چین و گسترش تولیدات چینی، مدیران ایرانی بهصرفه دیدند که به جای تکیه بر توان داخلی از چین قطعات مورد نیاز خود را وارد کنند. اینگونه شد که نیازهای قطعهای صنعت خودروسازی ما نگاه خود را به جای داخل به چین دوخت. در آن دوران بود که مردم هم آگاه شدند که قطعات خودرویی که تولید میشود چینی است. اما درست است که این قطعات چینی هستند و مثلا از آلمان و امریکا وارد نمیشوند؛ اما فرقی ندارد، وقتی که قیمت دلار در کشور بالا رود قیمت قطعات و متعاقب آن قیمت خودروهای داخلی هم افزایش پیدا میکند. چون قطعات ما از چین وارد میشود و زمانی که ارز گران شود خودرو هم گران میشود. این یک بخش از دلایلی است که قیمت خودرو در ایران افزایش پیدا میکند.ما قطعات مورد نیازمان را وارد میکنیم وقتی که دلار و سایر ارزها گران میشود قیمت تمام شده خودرو هم افزایش مییابد.
معنی این اظهاراتی که شما میفرمایید این است که ما هم چوب را خوردیم هم پیاز را. هم صنعت خودروسازی مان داخلی نشد و هم مردممان باید گاه و بیگاه شاهد افزایش قیمتهای پیاپی در خودروها باشند؟ درست است؟
همانطور که گفتم این ضرورت در داخلیسازی قطعات نه تنها اتفاق نیفتاد، بلکه ما حتی جزئیترین نیازهایمان در صنعت خودروسازی را هم وابسته به تولید چین کردیم. ضمن اینکه مردم ما هم در خصوص استفاده از قطعات با کیفیتتر آلمانی و امریکایی محروم ماندند، هم باید گرانی را تحمل کنند. در زمان آقای احمدینژاد هم که نوسانات ارزی گستردهای ایجاد شد، شما میبینید که بلافاصله خودرو گران شد؛ در زمان دولت تدبیر و امید هم بعد از نوسانات ارزی شاهد افزایش قیمتها هستیم. در آینده اگر باز هم ارز گران شود خودروساز باز هم خودروی عرضه شده را گران خواهد کرد؛ چون ما زمانی که میتوانستیم و فرصت و بودجه بومیسازی صنعت خودروسازی را داشتیم سراغ برنامه راحتتر که واردات قطعات باشد رفتیم.
دلیل مجموعه این مشکلات را چه میدانید؛ یعنی ما در تمام طول سالیان اخیر سرمایهگذاری کردهایم اما بهره مورد نظر را از سرمایهگذاری مان نبردهایم. آیا اساسا تولید خودرو برای اقتصاد ایران یک مزیت محسوب میشود؟
صنایع خودروسازی ما در حال حاضر همه به دولت وابستگی دارند؛ یعنی دولتی هستند. دولتها هم مشخص است که در اقتصاد به چه صورتی عمل میکنند. اصل این است که زمانی که شما اعلام میکنید میخواهیم خصوصیسازی را عملیاتی کنیم باید مدیریت این صنایع و بنگاههای بزرگ را خصوصی کنید؛ اصل خصوصیسازی مدیریت است نه مالکیت؛ خودروسازیهای بزرگ ما نقش اصلی را در بازار دارند؛ 95 درصد بازار در اختیار این برندها است؛ زمانی که مدیران این
خودروسازها را دولت تعیین میکند و مدیران؛ هیات مدیران و سایر ارکان مدیریت را دولت مشخص میکنند؛ دیگر این واحدها به مردم و افکار عمومی پاسخگو نیستند و آرامش مردم برای آنها اهمتی ندارد؛ بلکه این مدیران دولتی و حیاط خلوتهایی که آنها شکل میدهند هستند که دارای اهمیت هستند و باید رونق داده شوند نه تولید . این مدیران که در صنعت خودروسازی هستند به جای راضی نگه داشتن مردم سعی میکنند به مطالبات مدیران بالادستی دولتی پاسخ دهند. اینگونه میشود که شما میبینید ما صنعتی داریم که نه مردم از آن رضایت دارند و نه توانسته جایگاهی در اقتصاد جهانی برای خود دست و پا کند.
اگر موافق هستید از بحث خودرو فاصله بگیریم و به دیگر موضوع مهم اقتصادی کشورمان بپردازیم؛ شما قبل از اینبارها از دولت تدبیر و امید به خاطر افزایش نقدینگی انتقاد کردهاید و در خصوص افزایش دامنههای نقدینگی در جامعه هشدار دادهاید، بعد از اقبال عمومی مردم به بورس برخی چهرههای دولتی اعلام کردهاند که این آزادسازیها در سهام شستا، سهام عدالت و...نقدینگی را به سمت بازارهای مولد هدایت میکند؛ به نظر شما این ادعای درستی است؟
بعد از عرضههای اخیر در بازار بورس معمولا کسانی که قصد ورود به بازار سهام را دارند، قاعدتا افرادی هستند که از سایر بازارهای مالی به سمت بازار سهام کوچ کرده اند؛ یعنی فعالان قبلی بازار سهام که در این بازار حضور داشته و دارند و این دارندگان پول در سایر بازارهای اقتصادی مثل طلا، ارز، مسکن و... هستند که با حضورشان در بازار بورس به این بازار رونق دادهاند و اقبال عمومی اخیر را ایجاد کردهاند. یعنی این افراد در درجه اول نقدینگی را که بازه خاصی ندارد تبدیل به سهام میکنند در نتیجه افزایش سهام به دارایی مالی خانوادههای ایرانی اضافه شده است. یعنی مردمی که داراییهایی نقدی در بانکها داشتند و دارند؛ طلا دارند؛ ارز دارند و...وقتی با رونق بازار سود مواجه شوند طبیعی است که داراییهای خود را از سایر بازارها به سهام منتقل کنند. از این منظر شاید برخی بتوانند بگویند که سرمایهها به بخش خاصی هدایت شده است.
این چشمانداز روشن بورس تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؛ چرا که برخی کارشناسان معتقدند که بر اساس نظریه فواره به زودی باید شاهد نوسانات مالی در بورس باشیم؟
این حرف گزاره درستی است. این چشمانداز روشن، زمانی قابل استناد و تداوم است که بورس در وضعیت مستمر رشد قرار داشته باشد که یک چنین پیش بینی از بازار بورس فعلی نمیتوان ارایه کرد. اگر این داراییها به صورت مداوم سودآور باشد و بازدهی بالایی داشته باشند این گزاره شاید گزاره درستی باشد که نقدینگی به سمت بازار مولد هدایت شده است اما در شرایطی که اقتصاد ضرب آهنگ مناسبی ندارد، نمیتوان تحلیلهای خیلی خوشبینانهای ارایه کرد.
از سوی دیگر باید ببینیم نتیجه این فعل و انفعال اقتصادی در سفرههای مردم و معیشت خانوادهها به چه صورت بروز خواهد کرد؟ به هر حال دامنه وسیعی از خانوادههای ایرانی در حال انتقال داراییهای نقدی خود به بازار بورس هستند و هر فراز و نشیب احتمالی در این بازار تبعات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... بسیاری خواهد داشت؟
میپرسید نتیجه این نقل و انتقالات در معیشت خانوادههاچیست؟ نتیجهاش این است که داراییهای نقدی بدون تحرک مردم تبدیل به سهام میشود. اما اینکه این فرآیند چه تاثیری بر شاخصهای اقتصادی کشور و بحث معیشت خواهد داشت، باید منتظر روزهای آینده بمانیم. این فرضیه در صورتی تداوم خواهد داشت که استقبال از بازار بورس در آینده هم ادامه داشته باشد. آیا کسی میتواند تضمین دهد که این سهام قطعا سودآور خواهد بود؟ خیر. کسی نمیتواند تضمین دهد که این سهام سودآور خواهد بود. چرا؟ چون هنوز اطلاعاتی از مجموعه بنگاههایی که قرار است در جریان طرح سهام عدالت و... واگذار شوند ارایه نشده است. مشخص نیست این کارخانجات و بنگاهها سودآور خواهند بود یا زیان ده یا مجموعهای از هر دو نوع بنگاهها. بدون این دادههای اطلاعاتی نمیتوانیم چشمانداز آینده بورس بعد از این واگذاریها را مشخص کنیم.
موضوع دیگری که این روزها در محافل اقتصادی مباحث دامنه داری در خصوص انها مطرح میشود موضوع مرز دخالتهای دولت در اقتصاد است؛ برخی از تحلیلگران اقتصادی مثل آقایان مومنی و لیلاز معتقدند که بحرانهای اخیر نشان داد که نقش دولت در اقتصاد بسیار کلیدی است و برخی دیگر از اقتصاددانها هم نظری برخلاف این را مطرح میکنندو از اقتصاد بدون دخالت دولت دفاع میکنند. نظر شما درباره این خط کشیها چیست؟
شاید مشکل اصلی جایی باشد که رسانهها هر شخص و هر فردی را اقتصاد دان و استاد اقتصاد معرفی میکنند. افراد باید ابتدا الفبای اقتصاد بدانند و بعد در خصوص موضوع دخالت یا عدم دخالت دولت در اقتصاد صحبت کنند. در این زمینه یک بحثی در اواخر دهه 60 میلادی در فضای اقتصادی مطرح شد و در اوایط دهه 80 میلادی از قالب تئوریک به فضای عملی اقتصاد وارد شد و به نظریه ریگانیسم و تاچریسم معروف شد؛ از آن زمان موضوع دخالت دولت یا عدم دخالت دولت ابعاد و زوایای بیشتری پیدا کرد. البته این دیدگاه اقتصادی متعلق به تاچر (نخستوزیر انگلیس در دهه80 میلادی) یا ریگان (رییسجمهوری امریکا در دهه80) نبود؛ بلکه این مشاوران اقتصادی مجرب آنها بودند که این نظریههای اقتصادی را برداشت و در نهایت اجرا میکردند. این اقتصادانان نگاه اقتصادی را بردند به سمت
Public Sector Economics که به معنای «اقتصاد بخش عمومی»است؛ این رشته موضوعات اصلی اقتصاد در اکثر کشورهای دنیا را شکل میدهد و این بنای اقتصادشان را بر اساس اقتصاد بخش عمومی میگذارند.
یعنی شما از نظریه اقتصاد بخش عمومی دفاع میکنید؟
من اشاره کردم که اگر بخواهیم در مورد اندازه دولت و زوایای حضورش در اقتصاد یک نظریه علمی مطرح کنیم و فقط حرف نزده باشیم باید از این علوم استفاده کنیم که امروز آزمون خود را پس داده است؛ در حال حاضر عمدهترین گرایش اقتصادی بر اساس همین نظریه اقتصادی است و آنجا شرح داده میشود که اندازه دولت در اقتصادهای مختلف به چه صورت و بر اساس چه مکانیسمی محقق شود. اینکه امروز کارشناسی بگوید دولت باید در اقتصاد حضور جدی نداشته باشد و دخالت خود را در اقتصاد بهطور کامل محدود کند و فردا اعلام کند که بنا به این دلایل فکر میکنم حضور دولت در فضای کسب و کار و اقتصاد ضروری است؛ نشان میدهد که نه از نظریههای روز اقتصادی باخبر است و نه شناختی از شاخصهای اقتصاد کشورمان دارد.
در پایان اگر بخواهیم برای مشکلات اقتصادی امروز کشور نسخهای به اختصار بپیچیم به چه مواردی میتوانیم اشاره کنیم؟
اقتصاد ایران به اندازهای درگیر دیدگاههای متفاوت و در برخی موارد متضاد شده است که برای اصلاح آن باید برخی حوزههای اقتصادی را شخم بزنیم و از ابتدا بر اساس فوندانسیون تازهای بنا شود. از ابتدا باید ستونها، پایهها و بسترهای تازهای را ایجاد کنیم. وگرنه تا زمانی که برخی افراد و جریانات بیایند و موضوع اقتصاد را نه بر اساس مطالبات مردم بلکه بر اساس مطامع فلان شخص و جناح پیش ببرد، به صورت دورهای مشکلات در فضای اقتصادی ظهور و بروز پیدا خواهد کرد و اثرات عمیق خود را بر معیشت طبقات مختلف مردمی و خانوادهها خواهد گذاشت.