ارزهای دیجیتال تنها راه نجات

محمدرضا ابرهیمی
قدرتمندان تاریخ انسانها یا سیستمهایی بودند که فارغ از نیتهای خیر و شر خود میجنگیدند تا دایره تسلط خود را گسترش دهند و سرزمین خود را از یک قبیله به یک منطقه و کشور و سایر کشورها گسترش دهند. رویای سرزمینها و ملتهایی که پادشاهی واحد داشته باشند خواب از چشمان و خون از رگهای بسیاری گرفته و ماتمی که پایانی ندارد. استعمار، از همان آغاز تمدن بشر با او بوده است؛ در دورههای مختلف از استعمار عصر باستان تا استعمار قرن بیستم از استعمارگران مال و جان انسانها تا استعمارگران سرزمین و ملک ملتها از استعمارگران خون تا استعمارگران ذهن، گویا این تجربه تلخ بشریت همچنان ادامه دارد.
استعمار قرن بیستم اما شکلی نو به خود میگیرد. به آن میگویند استعمار نو، اما همچنان بوی خون میدهد. امپریالیسمزاده همین شکل از استعمار است یا شاید خود اوست. استعمار نو سعی دارد اینبار اتوکشیدهتر با انسان برخورد کند، اینبار کت و شلوار و کراوات آبی میپوشد و دیگر خنجر به دست نمیگیرد، با ارابه آتشین خود بر کوی جنازه انسانها نمیایستد تا خود را پیروز نشان دهد؛ او بر این کوه جنازهها میگرید و سخنرانی برای آزادی نوع بشر میخواند. اما این استعمار نوین همان کارایی را دارد. تغییر شیوه استعمار و پدید آمدن اصطلاحی نو به نام پسااستعمار، همان سیاستهای خارجی کشورهای استعمارگر، در برابر دیگر کشورهای هدف است. کشورهای استعمارگر در راستای هدف خود از شاخص نوین ایجاد بحران معنا در بافت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... جوامع هدف خود استفاده میکنند؛ این بحران معنا در پی خود، نیهیلیسم خفته در بافت جامعه را بیدار میکند و با آشکار شدن شکافی ژرف میان خواستهها و داشتههای افراد جامعه، آنها را در شرایط ضعف بیشازحد قرار میدهد؛ در چنین شرایطی، جامعه استعمارزده، بیشازپیش آماده تسلیم شدن و رساندن بیشترین سود به کشور استعمارگر است. سرمایهداری از شکل آزاد خود در چنگ بانکهای جهانی قرارگرفته و اجازه رشد و نمود اقتصادهای مستقل را نمیدهد، مگر در قالب سیاستهای مالی کشورهای قطب که بخوانید استعمارگران نوین جهان. تا زمانی که اقتصاد، اسلحه و سیاست در کنار هم و در زنجیر و چهارچوب مرزهای بیهویت اما توافقشده و مشخص نامش یک ملت است؛ همان مرزهایی که انسانها را بر اساس دین، مذهب و نژادشان تقسیم میکند، همان مرزهایی که هیولاهایی میسازد تا هشت دقیقه پای خود را برگلوی یک انسان به خاطر نژادش بگذارند، قصه همان است، قصه همان رنجی است که بر انسان رفت و قدرتمندانی چپاولگر آن را میسازند. چگونه میشود اما اقتصادی به معنای واقعی آزاد ساخت تا از چنگ سیستمهای جهانی رها باشد و ابزاری برای بردهداری نوین انسان نباشد؟ جوانی در جریان اعتراضات امریکا بنری به دست میگیرد و جوانی دیگر همین عبارت را روی یکتکه کارتن مینویسد و در مقابل کاخ سفید که بخوانید سیاه بر سر میگیرد. روی آن بنرها نوشتهشده بیت کوین تنها راه نجات، بلاک چین تنها راه نجات بله من هم از کشوری که سالها در طمع استعمار است و سالها از تحریمهای بانکهای جهانی رنج میبرد میدانم که استعمار همانقدر که میخواهد ما را تسلیم کند آنها را نیز میخواهد برده خود کند. آیا در آزادترین کشورهای جهان انسان خارج از چارچوب تعیینشده بانکهای جهانی و خارج از سیاستهای آنها در جهان میتواند انتخاب کند؟ بهراستی اراده و اختیار انسان درگرو چیست؟ درگرو سیاستهایی که هنوز بازآفرینکننده مرگ و سیاهی برای جهان است؟ سیستم بلاک چین و ارزهای دیجیتال بهراستی راهی نوین برای بشریت است راهی به سوی رهایی. پولهایی که در اختیار هیچ سیستمی نیست و هیچ بانکی ندارد. تنها یک سیستم ساده و شگفتانگیز قراردادی به نام بلاک چین از آن پشتیبانی میکند و میتواند دست دولتهای خودکامه را از سر جهانی که به زیبایی میخواهیمش کوتاه کند.
کارشناس مالی
