نرخ بهره پایین اشتباه بزرگ بانک مرکزی
مهدی بیک |دهههای متمادی است که تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی به دنبال یافتن ارتباط متقابلی میان تکانههای تورمی و فعل و انفعالات موجود در بازار سهام هستند اما تاکنون نتوانستهاند یک گزاره مشخص را در این زمینه ارایه کنند. نهایت اظهارنظرهای تحلیلی در این زمینه منجر به درک این واقعیت مشخص شد که به علت وجود ساختار اقتصادی متفاوت، این ارتباط از کشوری به کشور دیگر و از اقتصادی به اقتصاد دیگر تغییر میکند. شاید به همین علت است که برخی تحلیلگران این رابطه را منفی، برخی مثبت و برخی فاقد ارتباط معنادار دانستهاند. در ایران اما بعد از رشد فزایندهای که در بازار بورس مشاهده شده برخی از تحلیلگران هشدار دادهاند که این رشد نامتوازن اگر در بستری مناسب پیشروی نکند در ادامه تبعات جبرانناپذیری در شاخصهای کلان اقتصادی به جای خواهد گذاشت؛ دغدغههایی که 25نفر از فعالان اقتصادی آن را در قالب نامهای به مسوولان اجرایی کشور تذکار دادهاند. با توجه به اهمیت موضوع علی سرزعیم در جریان گفتوگویی مجازی تلاش کرده است تا نوری به ابعاد پنهان دغدغههایی بتاباند که فعالان اقتصادی نسبت به بازار بورس دارند.
اقتصاد ایران 2 سال رشد اقتصادی منفی را تجربه کرده است؛ از سوی دیگر تبعات برآمده از کرونا هم باعث تداوم کاهش رشد منفی اقتصادی شده است؛ در این شرایط چرا بورس ایران در مسیر رشد فزاینده قرار دارد؟
آنچه که در بخش حقیقی اقتصاد کشورمان در حال رخ دادن است؛ یک نزول مستمر است و ما رشد منفی را تجربه خواهیم کرد؛ پیش بینیها حاکی از آن است که کرونا برخواهد گشت، بنابراین چشمانداز رشد در بازارهای کشور در سال بعد هم منفی خواهد بود. پس کشور در بخش واقعی اقتصاد وضعیت خوبی ندارد. در بازار دارایی و مالی مثل سهام هم جهشی را در سال قبل داشتیم و هم امسال؛ موضوع اما از جهش گذشته است و به مرز انفجار رسیده است. واقعیت آن است که اتفاقات این 2 بازار نمیتواند اینقدر بیربط به هم باشد. به هر حال رشد اقتصادی در بنگاههای اقتصادی محقق میشود و قیمت سهام هم باید ارتباط مستقیم با رشد بنگاهها داشته باشد؛ اگر بنگاهها در مسیر رشد باشد سهام آن شرکت هم بالا میرود و اگر بنگاهها در مسیر سقوط باشند سهام نزولی میشود. زمانی که یک افتراق اینچنینی در 2بازار میبینیم؛ معنیاش این است که بورس ما آینه تمام نمای اقتصاد ما نیست. بورس تنها بخشی از اقتصاد ایران را منعکس میکند. قبل از ورود به بحث رشد امسال بورس، به نظرم باید به رشد سال قبل بپردازیم. رشد سال قبل در بورس بالای 150درصدی بود که بیشتر رشد صنایعی که مرتبط با نرخ ارز بودند را منعکس میکرد. در واقع بورس ما آن بخش اقتصادی را منعکس میکرد.پارسال به لحاظ سیاستگذاری فرصت خوبی بود تا عرضه شرکتها آغاز شود تا رشد بورس به این اندازه شدید نشود.
بعد از عبور از شرایط سال قبل اقتصاد ایران وارد سال99شد؛ در این برهه زمانی چه اتفاقی در بورس افتاد؟
بعد از عبور از آن دوران به اسفندماه98 و فروردین امسال رسیدیم که کرونا هم آغاز شده بود؛ هم تنگنای مالی دولت بیشتر شد و هم خانهنشینیهای گسترده ایرانیان آغاز شد. وقتی فرد در خانه مینشیند؛ هزینههای زندگیاش بسیار تغییر میکند. شاید کمتر هم شود. کارمندان درآمد داشتند و هزینههایشان هم کم شده بود؛ بنابراین از میان بازارهای موجود بازار بورس را که چشمک میزد، انتخاب کردند.
یعنی مردم از روی بیکاری بازار بورس را انتخاب کردند؟
این تعبیر قشنگی نیست، ولی کاهش هزینههای عمومی مردم و مازادی که در این زمینه باقی ماند به اقبال مردم به بورس کمک کرد. تجربه رشد سال قبل بورس و مشکلات سایر بازارها، دست به دست هم داد تا بورس بیشتر از تصورات عمومی رشد کند. موضوعی ذیل عنوان «پیشبینیهای خودکامرواساز» در اقتصاد وجود دارد؛ یعنی شما فکر میکنید که بازار رشد میکند و سرمایهگذاری میکنید؛ ابتدا هیچکس حرف شما را قبول نمیکند؛ بعد که تعداد قابل قبولی این را باور کنند؛ تبدیل به رشد میشود؛ عدهای که باور نکرده بودند؛ به میان این ساختار وارد میشوند و آرام آرام افراد دیرباور هم به این جمع میپیوندند. مجموعه این گزارهها عوامل اصلی بروز شرایط امروز بورس است.
یعنی همین عوامل باعث رشد بورس شده است؛ این توضیحات خیلی ساده نیست؟
هرکدام از این گزارهها برای خودش تعابیر و تفاسیر جداگانهای دارند که باید به آنها توجه شود. من سرفصلها را به اختصار اشاره میکنم
اما شما در نامهای که در قالب فعالان پولی و مالی منتشر کرده بودید؛ بازار سرمایه را دلیل تورم فعلی کشور دانسته بودید؟
ما یک مساله میان مدت داریم که رشد نقدینگی بالا است که سال قبل 31درصد رشد نقدینگی داشتیم. قبل از خروج ترامپ از برجام هم ما هشدار میدادیم که عدم تعادلها در اقتصاد زیاد شده و نهایتا در تورم سرریز میشود. در این شکی نیست؛ بالاخره این نقدینگی سرریز شده است در بازارهای مختلف؛ ابتدا ارز، بعد مسکن و بعد هم بازار سرمایه؛ اگر این نقدینگی در بازار بدهی میرفت بهتر هم بود. من یک مثالی بزنم؛ آبی روی زمین میریزد و ما برای جمع کردن آن ابزارهای مختلفی را مثل کاغذ، اسفنج و پارچه استفاده میکنیم. قدرت آبگیری هر کدام از این ابزارها فرق میکند. بله اگر نقدینگی به بازار ارز میرفت؛ فاجعه اقتصادی بزرگتری رخ میداد و حالا که به بازار سرمایه رفته است؛ بهتر است. در علوم اجتماعی اصولا چقدر مهم است. رشد بازار سرمایه خوب است. اما چقدرش مهم است.
اما آن چقدر را چه کسی باید تعیین کند؟
آن حد باید تناسبی بین سایر روندهای اقتصادی باشد و این احساس ایجاد نشود که یک بازار باعث بیثباتی سایر بازارها شده است. مثل خواندن کتاب. کتاب خواندن خوب است؛ اما اگر کسی همه ساعاتش را صرف کتاب کند و غذا نخورد و ورزش نکند و نخوابد معلوم است که خطرناک است. رشد بازار سرمایه خوب است؛ مگر میشود اقتصاددانی بگوید بد است؛ مساله این است که چقدر باید رشد کند. نامه 25نفر ناظر بر این است که برخی نشانهها بیانگر غیرعادی بودن شرایط است. اتفاقا ایده اقتصاددانان این بود که فعالان این حوزه سود خوبی بکنند اما نه از یک حدی بیشتر که مشکلات دیگری را بیافریند.
شما در نامهتان 2پیشنهاد داده بودید که یکی افزایش سود سپردههای بانکی و دیگری مالیات بر عایدی سرمایه این دو پیشنهاد نشان نمیدهد که شما موافق حضور پول در بازار سرمایه هستید؟
نکته همین است؛ بستگی دارد که شما مالیات را چه عددی بگذارید؛ 1درصد بگذارید؛ 10درصد بگذارید یا 70 درصد بگذارید. من مثالهای عامه پسند میزنم؛ ما میگوئیم کمک به فقرا خوب است؛ آیا یک درصد خوب است؛ یا 70درصد؛ هر کدام از این گزارهها باعث واکنشهای متفاوتی میشود. اگر بگویند 1درصد میگویید که صدقه چیز خوبی است اما اگر گفته شود 70درصد پولتان را صدقه بدهید؛ باعث تغییر موضعتان میشود. مالیات هم همین است؛ چقدرش مهم است. بعد هم اینکه شما باید در تحلیلها مسائل کوتاهمدت، میان مدت و بلندمدت را ببینید. ما دوست داریم بورس رشد کند نه به این قیمت که کل اقتصاد را دچار بیثباتی کند. یکی از عواملی که در مشکلات امسال موثر بود؛ اشتباه بانک مرکزی در پایین آمدن نرخ بهره بود که عاملی شد برای هل دادن بازار سرمایه به سمت یک رشد نامتوازن. باید رفتارها بسیار نرم باشد
شما نرخ بهره تعادلی را چند درصد میدانید؟
فکر میکنم که الان باید بسیار بالاتر از این حرفها باشد؛ برخی میگویند نرخ بهره تعادلی بالای 30درصد باید باشد و برخی اعداد بیشتری را اعلام میکنند.
بانکها از چه محلی باید این سودهای سپرده را پرداخت کنند؟
ما در اینجا باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم؛ از یک طرف نظام بانکی داریم که مشکل دارد و اگر نرخ بهره را ببریم بالاتر مشکلاتش بیشتر میشود و از یک طرف هم بیثباتی اقتصادی را داریم که در اثر نرخ بهره به وجود میآید.
باید یک توازنی در این میان ایجاد شود. انتخابهای ما بین خوب و خوبتر نیست؛ چرا؟ چون نمیخواهیم تورم ناگهان اوج بگیرد. ترجیح میدهیم مسیر مصرف، هموار شود. خصوصا امروز که ما از نظر سیاسی نیاز به خرید زمان داریم . من میگویم آقای روحانی گام اول را بهخوبی برداشت و برجام را امضا کرد؛ اما گام مهم بعدی که اصلاحات اقتصادی بود انجام نشد. اساسا اهمیت برجام در پیگیری اصلاحات اقتصادی بود.
یعنی یک فرصت سوزی در آن برهه زمانی داشتیم؟
بله دیگر. یعنی ما برجام را میخواستیم نه فقط برای آزادسازی پول؛ بلکه بخشی از اقتصاددانها این تصور را داشتند که بعد از برجام فضا برای اجرای اصلاحات اقتصادی فراهم شود. برخی سیاسیون تصور دیگری داشتند که پولها برگردد و صرف امور جاری مملکت شود. هدف کاهش تورم در آن زمان کار درستی بود و مارا از غلتیدن در دره ابرتورم دور کرد اما گام دوم که اصلاحات اقتصادی بود انجام نشد. بعد وزارت صمت هم اصلاحات قیمتی در سطح بنگاهها انجام نداد که اگر انجام میداد رشد بورس آن زمان اتفاق میافتاد. اتفاقا ما طرفدار رشد بورس هستیم. میگوییم چرا سیمان را کنترل میکنید به اسم مهار قیمت مسکن؛ اجازه بدهید تا تولیدکننده سیمان سود کند، بعد سهامدارانش سود کنند و در نهایت نتایج آن متوجه همه اقتصاد شود. باید سدهایی زده شد تا رشد نقدینگی کمتر به سبد مصرفی برسد؛ یکی از سدها بازار سرمایه است؛ اما بهترین سد اوراق بدهی است که فواید زیادی دارد.
چرا فکر میکنید رشد بازار بورس بیشتر از یک حد مشخص باعث بروز آسیب به اقتصاد کلان میشود؟
ما در کتابهای اقتصاد کلان مفهومی را ذیل عنوان «اثر ثروت» داریم؛ یعنی چه؟یعنی من یکسری سهام دارم؛ چهار برابر شود؛ 5برابر شود؛ احساس میکنم؛ ثروتم زیاد میشود؛ بلافاصله پس از اینکه احساس کنم ثروتم زیاد میشود، نحوه مصرف کردنم تغییر میکند و افسارگسیخته بیشتر میشود. خطری که ما در بازار سرمایه احساس میکنیم و شواهد آن را میبینیم، ناشی از یک چنین شرایطی است. با این رشدهای عجیب و غریب نگران این هستیم که بازار سرمایه نتواند در شمایل یک سد فشار مصرفی را کم کند.
چطور یک چنین شرایط بروز میکند؟
اولا باید بدانیم که نقدینگی بهشدت نامتوازن در اقتصاد ایران توزیع شده؛ عدد درست را بانک مرکزی نمیدهد؛ ما میدانیم که بخش زیادی از نقدینگی در اختیار بخش اندکی از جامعه است. افراد زمانی که ثروتهای نامتعارفی پیدا میکنند به سرعت در مصرف جامعه هم تاثیر میگذارد. یک ویلا میخرند؛ خانه میخرند؛ چند خودرو در اختیار میگیرند.
یعنی شما معتقدید که رشد بورس در تورم جامعه اثرگذار است؟
از مسیر اثر ثروت؛ اثرات تورمی ایجاد میکند؛ بازار ارز را مختل میکند و...چون مساله بزرگ است؛ این بورس ذینفعان مختلفی وجود دارد. از مردم طبقات کمتربرخوردار گرفته تا دولت که داراییهایش را فروخته و افرادی که ثروتهای فراوانی دارند. این افراد هر کدام رویکردی را در بازار بورس دنبال میکنند. این نقدینگیهای افسارگسیخته در آینده میتواند اقتصاد ایران را دچار مشکلات فراوانی کند.
زمانی که سود سپرده در اقتصاد ایران از نرخ بهره واقعی بالاتر بود (زمان سیف)؛ اقتصاددانها انتقاد خاصی را مطرح نکردند؛ چه شد شاخص بورس که سه ماه بالا رفت اینگونه باعث انتقاد شد؟
شاید انتقادات ما انعکاس بیرونی نداشت؛ اما افرادی بودند که مکرر با آقای سیف دعوا میکردند که چرا برخی از این بانکها که مسابقه سود را تشدید میکنند چرا جلوی آن را نمیگیرید. در آن زمان کسانی که فکر میکردند زمان اصلاحات اقتصادی از راه رسیده در اقلیت قرار گرفتند و کسانی که معتقد بودند به خاطر انتخابات و...باید به شیوه دیگری رفتار کنیم در اکثریت قرار گرفتند.