رسم غلط تازیانه بر آب زدن
مهدی بیک
«خشایارشا که خشمگین شده بود دستور داد، سربازانش سیصد ضربه شلاق به آب داردانل بزنند.» این روایت هرودوت مورخ یونانی از دومین نبرد ایرانیان با یونانیان است که در سال 480 قبل از میلاد مسیح در تاریخ حک شده است؛ زمانی که پلهای معلق ساخته شده توسط مهندسان سپاه ایران به دلیل طغیان آب شکسته شد و خشایارشا در واکنش به این رخداد غیرمترقبه (و یا شاید هم مترقبه) حکم کرد که بر آب سیصد تازیانه بزنند که چرا در مقابل پیشرفت طبیعی سپاه ایران ایستاده است؛ روایتی که هرچند ابعاد و زوایای گوناگونی از یک نبرد باستانی را تصویرسازی میکند اما در عین حال یادآور حرکتی مثالی در تاریخ نیز شده است؛ اینکه در مواجهه با مشکلات و نارساییهای اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و...تازیانه بر آب زدن، فرافکنی و دیگری را مسوول مشکلات دانستن، دردی را از هزار توی مشکلات درمان نخواهد کرد. اینگونه است که هرچند ماجرای نبرد ایرانیان و یونانیان در مسیر تاریخ به افسانهها پیوست، اما رسم و آیین«تازیانه بر آب زدن» هرگز از ناخودآگاه جمعی ایرانیان پاک نشد و تا همین امروز هم مدیران به جای از میان برداشتن مشکلاتی که حل و فصل آنها به تدبیر و تحلیل و عملگرایی احتیاج دارد، زمین و آسمان را به هم میدوزند و توپ را در زمین موضوعات فرامتنی میاندازند. این روزها شاهد شنیدن اظهارنظرهایی از این دست که«قیمت ارز نباید اینقدر گران باشد»؛ «قیمتها باید تعدیل شوند»، «تورم نباید اینقدر رشد کند» و... از سوی مسوولان ارشد اقتصادی کشور هستیم. اظهارنظرهایی که به جای آرامتر کردن فضا، اتفاقا باعث بروز نگرانیهای وسیعی در میان فعالان اقتصادی و تحلیلگران شده است؛ چرا که نشاندهنده این واقعیت عریان است که مدیران اقتصادی به جای شناسایی درست مشکل و اتخاذ تدبیر مناسب برای بهبود این مشکلات به قول معروف در حال تازیانه بر آب زدن هستند. بهعبارت روشنتر به جای تحلیل و ارزیابی درست نقش نقدینگی در بروز تکانههای تورمی، تورم را مخاطب فرمانهای بخشنامهای قرار میدهند که هرچه سریعتر مساعدت فرموده و پایین بیاید. یا به جای ارزیابی تحلیلی نقش نظارتهای مستمر و فراگیر در رشد یا کاهش تورم؛ خطاب به قیمتها اعلام میکنند که هر چه سریعتر در دالان نزولی قرار بگیرد. طبیعی است زمانی که فعال اقتصادی یا صاحب سرمایهای یا استاد دانشگاهی با یک چنین اظهارنظرهایی از سوی مسوولان کلان اقتصادی کشور مواجه میشود و از سوی دیگر تلاشی هم در جهت استفاده از ذخیره دانایی کشور از سوی دولت مشاهده نمیکند؛ نسبت به نظام تدبیر کشور، اظهار نگرانی کند و چشمانداز پیش روی اقتصاد را نه چندان روشن ببیند
اما نظام تدبیر موثر در یک ساختار قوام یافته در زمان بروز مشکلات و بحرانهای اقتصادی و معیشتی چگونه عمل میکند؟ گونار میردال برنده سوئدی نوبل اقتصادی سال 1974، توسعه را به مفهوم ارتقای مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر یا انسانیتر تعریف کرده است. بر اساس این الگوی بنیادین نظامهای سیاسی از ارتکاب هر عملی که باعث بدتر شدن شرایط زیست انسانی افراد میشود باید پرهیز کند. ضمن اینکه به این واقعیت اشاره میکند که بدون بهره مندی از چهارچوبی فراگیر و الگوی مشخص در اقتصاد، رفتارهای اقتصادی نوع خاصی از بینظمی و آشفتگی را بروز خواهند داد که باعث ظهور بحرانهای پیدرپی اقتصادی میشود. سالهاست که صاحبنظران اقتصادی و اساتید دانشگاهی از ضرورت بهرهمندی از الگوی اقتصادی مشخصی برای توسعه کشور صحبت میکنند تا بر اساس آن بتوان تصویری از چشمانداز آینده و مسیر طی شده در اقتصاد به دست آورد. الگویی که با آمدن این دولت و رفتن آن دولت دچار تغییر و دگرگونی نشود. این ضرورتی است که هرگز از سوی ساختارهای اجرایی در کشور مان به درستی درک نشد. مانند تمام اقتصادهای توسعهیافته اقتصاد ایران هم نیازمند تدوین یک الگوی کلان توسعه است؛ الگویی که مشخص کند اقتصاد ایران از چه مسیری، با چه ظرفیتی، در چه بازه زمانی، برای رسیدن به چه هدفی قرار است به سمت توسعه و پیشرفت حرکت کند. این روزها که بازار حدس و پیش بینی در خصوص موضوع گشایشهای اقتصادی وعده داده شده توسط رییسجمهوری حسابی داغ شده؛ من هم امیدوارم که خبر این گشایشها، مربوط به طراحی یک الگوی توسعه پایدار اقتصادی برای حل مشکلات کشورمان باشد.