بورس نبض تپنده اقتصاد
علی مزیکی
این روزها بعضا جملاتی از این دست که «چشمانداز آینده بورس روشن است» یا «بازار سهام دورنمای خوبی دارد» از سوی مسوولان و مدیران اقتصادی کشور مطرح میشوند؛ جملاتی که هرچند شاید ممکن است برخی افراد را خوشحال کند و سر شوق بیاورد؛ اما واقعیت آن است که تنها تکرار یک امر واضح است و معلوم هم نیست که چقدر طول بکشد. نفس ساختارسازیهای اقتصادی مبتنی بر این اصل کلی برپا شده است که باید سودمند و با چشماندازهای روشن ارایه شود. در واقع گزاره مهم و کلیدی این است که نظام سیاسی به گونهای عمل نکند که دورنمای روشن بازار سهام یا هر بازار دیگری تیره و تار شود. با توجه به این واقعیت که بورس و بازار سهام به نوعی نبض تپنده هر اقتصادی است؛ تحرکات برآمده از بازار و دادههای اطلاعاتی آن به نوعی وضعیت کلی اقتصاد کشورمان را بازگو میکند. تحولات رخ داده در بازار سهام در مدت زمان اخیر به دلیل تروم است؛ بعد از بروز تورم بسیاری از داراییهای شرکتها دچار تجدید ارزیابی شدهاند و این ارزیابیهای تازه باعث شده است تا ارزش داراییها بهطور فزایندهای بالا برود. اما اگر این افزایش تورم شدید وجود نداشت، در آنصورت یک چنین رشدهایی میتوانست به معنای افزایش کارایی بنگاههای اقتصادی تفسیر شود، اما رشدهایی که از رشد شاخص بورس ثبت شده نشاندهنده افزایش کارایی نبوده، فقط دلالت بر این امر دارد که ارزشهای دارایی بنگاهها در اثر تورم زیاد شده و این رشد در داراییها باعث وسیعتر شدن سهام شرکتها شده و مجموعه این متغیرها باعث شده تا بورس مثلا دورهای از رشد را نمایان کند.
یعنی رشد بازار سهام برآمده از رشد واقعی اقتصاد نبوده است و فقط به دلیل برخی عوامل و سوداگریهاست که در مسیر رشد فزاینده قرار گرفته است. ضامن رشد پایدار بازارها به عوامل واقعی اقتصادی احتیاج دارد؛ یعنی بدون رشد تولید و خدمات، رشد بورس رشد پایدار اقتصادی نیست و تداوم نخواهد داشت. در کنار این بحث از منظر دیگری هم میتوان به بازار سهام نگاه کرد و آن را ارزیابی کرد. اینکه بازار سهام به هرحال محلی برای جذب سرمایههای اقتصادی است. هر اندازه که استقبال عمومی مردم از بورس بیشتر باشد نشان میدهد که مشارکت عمومی مردم در اقتصاد افزایش داشته است؛ بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بدنبال راهکارهایی هستند که از طریق آن زمینه مشارکت بیشتر مردم در بورس و بازار سرمایه را فراهم کنند. این در حالی است که بنا به دلایل گوناگون دامنه وسیعی از جمعیت ایرانیان دارای کد بورسی شدهاند. این یک ظرفیت است اگر مسوولان قدر آن را بدانند و بر اساس منطق اقتصادی و علمی با آن برخورد کنند. منطق اقتصادی میگوید که زمانی که این تعداد سهامدار ناگهان وارد بازار سرمایه میشوند باید به ابزارهای مهارتی و دانش مورد نیاز مجهز شده باشند و انتقال این دانایی وظیفه نظام سیاسی است. اما متاسفانه در خصوص این آگاهی بخشی و اطلاعرسانی کار چندان زیادی صورت نگرفته است. استقبال گسترده مردم از بورس بیانگر این است که مردم دارایی و سرمایه خود را به نفع کشور وارد میدان کردهاند تا از دل آن فضای کسب و کار رونق بگیرد ضمن اینکه مردم هم سود متناسبی با سرمایهگذاری خود کسب کنند. به عبارت روشنتر مردم مسوولیت خود را برای دفاع از کشور به خوبی ایفا کردهاند، حالا نوبت مسوولان است که به اعتماد مردم پاسخ دهند و بستر مناسبی برای بالندگی و رشد بورس مبتنی بر ملزومات اقتصادی فراهم کنند. بازار سرمایه جایی است که هر فرکانس خبری میتواند اثرگذار باشد، یک حرف اشتباه، یک تصمیم غلط یا بخشنامه بی موقع میتواند اتمسفر حساس بورس را دچار نوشان کنند. بازار سرمایه کشورمان بیشتر از هر عامل دیگری به ثبات احتیاج دارد. اگر دولت این پالس را به افکار عمومی صادر کند که قرار نیست بدون دلیل در بورس دخالت کند، تصمیمات خلقالساعه بگیرد، بخشنامههای بیمورد صادر و...مطمئن باشید حتی در صورت بروز فراز و نشیب هم مردم پشت کشورشان را خالی نمیکنند، اما زمانی که ببینند هر روز ناهماهنگی جدید بروز میکند و دولت دست به دخالتهای روزمره در بازار میزند و... شک نکنید که وضعیت دگرگون خواهد شد. این روزها اقتصاد ایران نیازمند ثبات است، باید دید مسوولان تصمیمساز قادر هستند ثبات را به اقتصاد ایران بازگردانند یانه؟ پرسش و پرسشهایی که پاسخ آن را آینده مشخص خواهد کرد؛ آیندهای که دیر یا زود از راه خواهد رسید.