نامههای بدون فرجام
همایون دارابی
امضای نامه توسط اقتصاد دانان توجیه خاصی ندارد اگر به سیر این نامهها توجه کنیم متوجه میشویم که کاهش تعداد افراد امضا کننده از 25 نفر تنها به 4 نفر رسیده است و از این موضوع میتوان دریافت که اقتصاددانان دریافتهاند که امضای این نوع نامهها به درد بازار سرمایه نمیخورد. اغلب تفکر این افراد، فکر اقتصاد سوسیالیسمی به معنای برنامهریزی شده است. برای تمام بخشهای اقتصادی و همچنین جامعه جهانی هیچ سود و طرفداری ندارد در واقع اگر بازار سرمایه در حال حاضر رشد و یا اصلاح شود تفاوت چندانی برای جامعه ندارد. اما مساله اساسی و مهم جایگاه بازار سرمایه است که در حال ارتقا در اقتصاد کشور دیده میشود. انتظار میرود بازار سرمایه به یکی از ارکانهای مهمتر اقتصادی کشور تبدیل شود و شاید اهمیت بیشتری از نظام بانکی پیدا کند. افرادی که سعی میکنند تا با ارایه نامه به کیفیت بازار سرمایه کمک کنند بهتر است به اقتصاد کشور در سطح کلان نگاه کنند و راهکارهای توسعه ارایه دهند.
صرف اینکه شاخص نزول و صعود را تجربه کند و یا اینکه شاخص بر روی کدام عدد بایستاد اهمیت چندانی ندارد مهمترین نکته این است که یک برنامهریزی کلان ایجاد کنیم تا اقتصادی پر رونقتر در جامعه جهانی داشته باشیم. ایران کشوری با محصولهای متنوع و دارای انرژی فراوان و معادن، نیروی انسانی باهوش کارگران زحمتکش است و با توجه به مجموعه این توانمندیها جایگاه اقتصادی ایران امروز در دنیا درست نیست.
کسانی که خود را اقتصاددان میدانند باید راجع به چرایی این موضوع صحبت کنند و بگویید چرا ایران با تمامی این نیروها با جایگاه واقعی خود در جامعه جهانی نرسیده است. بازار سرمایه و ارایه نامه برای این بازار را میتوان یک سری مسائل کوچک در اقتصاد دانست. بازار سرمایه یک بازار ثروت آفرین است و برای تمامی جامعه ایران میتواند زمینه رشد و توسعه توزیع عادلانه معیشت اقتصادی تامین دموکراسی مبتنی بر اقتصاد آزاد را فراهم کند. درحال حاضر خواهان آن هستیم که بازار سرمایه لوکوموتیو اقتصادی ایران را به طرف شفافیت و اعتبار و افزایش مشارکت مردمی ببرد و با این مشارکت میتوانیم به راحتی در خصوص میزان شاخص بازار صحبت کنیم.
اما؛ درحال حاضر بازار سرمایه برای شاخص و برای قیمت یک پارادایم رفتاری و فکری با خود دارد و ما خواهان این هستیم که این پارادایم رفع شود. بحث در مورد این مسائل اهمیت چندانی ندارد خوشبختانه میبینیم که از تعداد افرادی که خواهان چنین بحثی هستند هر روز کمتر میشود و ما همیشه کارشناسان را دعوت میکنیم تا در خصوص مسائل کلان فکر کنند.
برای مثال؛ در این خصوص فکر کنند که چگونه رشد اقتصادی در سطح جامعه توزیع شود؟ چرا میزان سرمایهگذاری الان در اقتصاد منفی شده و برای مثبت شدن چه باید کرد؟ مردم شهرهایی مثل خوزستان، سیستان، چهارمحال بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و چنین استانهایی چگونه از امکانات رفاهی برخودار کرد؟ چگونه میتوانیم مردم را از فقر دور کنیم؟
در نهایت اگر اقتصاددانی بخواهد راجع به بازار سرمایه صحبت کند باید دانش کافی و لازم را درخصوص این بازار داشته باشد و مورد شخص پارادایم محور بازار سرمایه صحبت کند و بگوید چه تفاوتهایی بین پارادایمهای یک اقتصاد بانک محور و یک اقتصاد بازار سرمایه محور وجود دارد؟