رمزگشایی از معادله چند مجهولی افزایش نرخ ارز
علی سعدوندی
به نظر میرسد دلیل رشد قیمت دلار که مدتی است فضای اقتصادی را تحت تاثیر خود قرار داده؛ یکی کاهش صادرات کشور به کشورهایی باشد که طرف اصلی صادرات تجاری ما بودند، یعنی صادرات به کشورهای چین، عراق و امارات. صادرات کاهش پیدا کرده چون رفتوآمدها و مناسبات ارتباطی به دلیل کرونا کم شده است. پس محدودیت رفت و آمدها به کاهش صادرات منجر شده و به باور من اگر این محدودیتها کاهش پیدا کند و مراودات ارتباطی از سر گرفته شود مقدار صادرات کشور افزایش پیدا میکند و این وضعیت تنگنای فعلی در بازار ارز را تا حد زیادی خنثی خواهد شد. مساله دوم این است که بورس نزولی است و با توجه به اینکه رشد اخیر بازار سرمایه باعث شد تا قدرت خرید سهامداران و ثروت آنان افزایش پیدا کند، برخی از این سهامداران سعی میکنند تا ریسک این ثروت افزایش یافته را پوشش دهند و تنوع بیشتری در سبد دارایی خود ایجاد کنند. طبیعی است که وقتی سهم سهام در سبد داراییهای افراد بیشتر شده این سهام را بفروشند و سعی کنند که سهم ارز و طلا را در سبد دارایی هاشان افزایش دهند. این یک حرکت طبیعی است که سهامداران برای حفظ قدرت خرید خود و کاهش ریسک دارایی هاشان انجام میدهند. تا وقتی که تزریقها به بازار سهام از سوی دولت ادامه دارد، باید بدانیم این نقدینگی در بازار سهام نمیماند و بلافاصله پس از اینکه نقدینگی به عنوان مثال از پایه پولی تحت عنوان صندوق توسعه ملی به بازار تزریق میشود...
میتوانید انتظار داشته باشید که ظرف حداقل دو الی سه روز این نقدینگی راهی بازارهای ارز شود و طبیعی است که با رشد تقاضا قیمت ارز هم در دالان افزایشی قرار بگیرد. به نظر میرسد که در 2ماه آینده وضعیت بازار سرمایه تا حد زیادی تعیین تکلیف شود و به یک ثباتی برسد، یعنی بازار کف خود را بشناسد، وقتی بازار کف خود را شناخت، خروج سرمایه از بازار سرمایه کاهش پیدا میکند و همینطور ورودی به بازار ارز از بین میرود. بنابراین وضعیت در بازار ارز در حال حاضر مناسب نیست از این جهت که قیمت قابل کنترل و مدیریت نیست ولی در ماههای آینده این وضعیت نوسانی تا حد زیادی مهار خواهد شد. این این شرایط مهمترین پیشنهادی که میتوان به دولت ارایه کرد آن است که در وهله نخست، دولت همتی کند و ارز 4200تومانی را حدف کند، چرا که این ارز فقط و فقط مایه فساد و رانت و ناکارایی در کل سیستم اقتصادی کشور است و در واقع مایه شرمندگی اقتصاد است که یک چنین سیستمی را داشته باشد که قیمت ارز را به برخی افراد دارای نفوذ و دارای روابط خاص ارایه شود که قیمتی زیر یک پنجم قیمت معاملات بازار آزاد دارد. توصیه دیگر این است که نرخ ارز نیما و بازار آزاد هم یکی شود و در واقع ارز تک نرخی شود، اگر این اتفاق بیفتد احتمال اینکه عرضه ارز از سوی صادرکنندگان بیشتر شود، بسیار محتمل است. تا زمانی که صادرکنندگان به قیمت بازار با همین سیگنال نگاه میکنند که ببینند آیا در بازار نیما ارز خود را وارد کنند یا نه؟ این شرایط صعودی در قیمت ارز ادامهدار خواهد بود. در خصوص کنترل نرخ تورم هم باید بگویم که برخلاف اطلاعرسانیها به هیچوجه برنامه کنترل تورم در ایران اجرا نشد. البته بنای بانک مرکزی اجرای این برنامه بود ولی در عمل نتوانست این برنامهها را اجرا کند. در قدم اول قرار بود که کسری بودجه از محل فروش اوراق جبران شود، یعنی اول باید وزارت اقتصاد وارد صحنه میشد و در مرحله بعد، بانک مرکزی باید وارد عمل میشد و عملیات بازار باز را در دستور کار قرار میداد. هیچکدام از این ضرورتها انجام نشد، اگر بانک مرکزی میخواست عمل بازار باز را انجام دهد، احتیاج به دو پیش نیاز بود که هیچکدام عمل نشد. یکی اینکه هدفگذاری نرخ بهره باید صورت میگرفت تا یک دستگاه و شورای مستقلی به وجود بیاید که نرخ پایه بهره پایه را تعیین کند. این ضرورتی بود که باید انجام میشد که انجام نشد، حتی نرخ بهره هدف اعلام هم نشد. این جای تعجب دارد که چگونه نرخ تورم هدف، اعلام میشود اما نرخ بهره هدف اعلام نمیشود. پس شورایی مستقل با حضور صاحبنظران زبده اقتصادی میبایست نرخ بهره را مشخص میکردند. نکته دوم اینکه نرخ ارز تکنرخی و شناور محقق میشد؛ معنای این اظهارنظر این نیست که بازار ارز به حال خود رها شود و هر نرخی قبول شود، بلکه باید تمرکز دولت میرفت روی کنترل نرخ بهره و سیاستگذاریهای پولی. اگر این اتفاق میافتاد نرخ ارز هم هرگز اینقدر افزایش پیدا نمیکرد.یعنی با کاهش عرضه نرخ ارز افزایش پیدا میکرد، اما نه تا این حد که قیمت ارز از 15هزار تومان بشود 25هزار تومان. در هر حال نه بانک مرکزی ادامه داد، سیاستهای مقابله با تورم را و نه وزارت اقتصاد همراهی کرد با این سیاستها و نه اصلاحات ساختاری واقع در بودجه توسط سازمان برنامه و بودجه صورت گرفت تا اقتصاد بنوعی آشفتگی و رهاشدگی گرفتار شود که امیدواریم با حساسیتهایی که رسانهها در این زمینه صورت میدهند و مطالبهگری واقعی مردم و راهنمایی صاحبنظران بتوانیم از این گذرگاه حساس تاریخی در اقتصاد عبور کنیم.