سخنی با مسوولان
مریم شاهسمندی
افسردگی بر جامعه ما غالب شده، میزان خشونت رو به افزایش است و از سوی دیگر مردم و مسوولان تنها به فکر راه چارهای برای برون رفت از این بن بست اقتصادیاند. آن چیزی که این روزها کسی به آن توجه ندارد، سلامت روح و روان است. اینکه در خبرها میخوانیم برخی افراد به داروها و قرصهای ضد افسردگی اعتیاد پیدا کردهاند، نشاندهنده این مشکل است که بیثباتی زندگی اجتماعی و اقتصادی میتواند تبعات بسیار سختی بر روی روح و روان انسانها بگذارد. یک فرد ممکن است در روز بین 30 تا 300 عدد قرصهایی مثل استامینوفن کدئین یا کلونازپام مصرف کند. به راستی چه اتفاقی رخ میدهد که فردی دست به چنین کاری میزند. چرا باید افراد به مصرف قرصهایی روی بیاورند که آنها را بیحس و حال کند و درک کمتری از فضای اطراف خود داشته باشند؟ اصلا لزوم استفاده از این قرصها چه زمانی در زندگی افراد دیده میشود؟ جواب این پرسشها و هزار پرسش دیگر از این دست بازمیگردد به نحوه زندگی هر فرد. به اینکه افراد چقدر از زندگی فردی و اجتماعی خود رضایت دارند؟
چقدر به رویاها، اهداف و خواستههایشان دست پیدا کردهاند؟ عوامل شکست در زندگی شان چه چیزهایی بوده؟ اگر این سوالات را در مورد مردم ایران مطرح کنیم، اولین گزینه برای بررسی وضعیت اقتصادی افراد است. چرا که هر فرد به حداقلی از رفاه و تامین زندگی نیاز دارد. نیازهای اساسی مانند حق کار، تحصیل، رفاه اجتماعی و اقتصادی و... اما در حال حاضر و به خصوص از زمانی که کرونا باعث شده تا معادلات زندگی افراد بسیاری نه در ایران که در سراسر جهان به هم بریزد، مردم چقدر از زندگی خود احساس رضایتمندی دارند. اگر بخواهیم واقعبینانه به مساله نگاه کنیم، درصد خیلی کمی هستند که هنوز هم با این شرایط و اوضاع و احوال زندگی شان دستخوش تغییر و تحولات بنیادی نشده و توانستهاند در یک حد قابل قبول خود را نگه دارند، اما درصد بالایی از مردم به ناگاه زندگی شان دستخوش تغییراتی شده که اصلا آن را پیشبینی نمیکردند. رکود اقتصادی، تورم بالا، از بین رفتن کسب و کارها و مشاغل، این چیزی نبوده که اکثریت قریب به اتفاق مردم آن را پیش بینی کرده باشند. با اینکه سالهاست مردم با گرانی و عدم امنیت شغلی دست و پنجه نرم میکنند، اما آنچه که در این چند ماه بعد از ورود کووید 19 به کشور رخ داده، حتی در باور مسوولان هم نمیگنجد چه برسد به مردم. این همان حس غافلگیری همیشگی است که بسیاری از مسوولان همیشه از آن صحبت میکنند، وقتی سیل میآید، وقتی زلزله میآید و حالا که کووید 19 آمده آنها همیشه میگویند غافلگیر شدیم. این غافلگیریهای مداوم دردی را از مردم دوا نمیکند. این روزها جامعه ایران نشاط خود را بهطور کامل از دست داده، مردم در خیابان به بهانههای واهی با یکدیگر درگیر میشوند، مردی تنها به خاطر صدای چرخ خیاطی، همسایهاش را با اسلحه میکشد. اینکه مرگ در کشور ما اینقدر راحت شده، اینکه ارتکاب جنایت روزبهروز سهلتر میشود، اصلا اتفاق خوبی نیست. مسوولان محترم نباید دست روی دست بگذارید و با خود بگویید در این شرایط نمیتوانید به همهچیز رسیدگی کنید. اینکه یا مشکلات اقتصادی را حل کنید یا حواسمان به بزههای اجتماعی باشد. شما مسوول تمام آنچه هستید که به زندگی و رفاه مردم مربوط میشود. نمیتوانید به بهانه اینکه تمام توانتان را برای کنترل و مهار کرونا گذاشتهاید، از زیر بار دیگر مسوولیتها شانه خالی کنید. نشاط جامعه، به شرایط اقتصادی و اجتماعی مردم بستگی دارد، شما مسوول فراهم کردن حداقلهای زندگی برای مردم هستید، همان چیزی که این روزها اکثر مردم به واسطه بیتدبیری شما از داشتن آن محروم شدهاند. شما مسوول این هستید تا شرایطی را فراهم کنید که تمام فرزندان این سرزمین از حق تحصیل برخوردار باشند، شما مسوول این هستید که همه مردم از خدمات بهداشتی و درمانی برخوردار باشند، شما مسوول این هستید که جامعه را رو به رشد و تعالی و شادابی ببرید، اما انگار وظایف تان را فراموش کردهاید.