کاهش ارزش پول ملی بزرگترین بیعدالتی است
محمد خوشچهره
گفته میشود، آگاهی بزرگترین فضیلت در همه اعصار است و در نقطه معکوس هم جهل بزرگترین منکری است که ممکن است فرد یا جامعهای با آن مواجه شود. بر اساس این الگو، گزارههای اقتصادی و رسانهای ما اگر منتج به افزایش آگاهی عمومی شود، فضیلت است و اگر منجر به گسترش جهل و ناآگاهی شود، خسارت بار است. اگر قرار باشد در حوزههای مختلف اقتصادی یک بخش و حوزههای را به عنوان بخش کلیدی در اقتصاد کشور معرفی کنیم باید مساله ارز را واجد یک چنین جایگاهی تصور کنیم. مسالهای که تبعات هر نوع تکانهای در آن به سرعت سایر بازارهای اقتصادی را درگیر خود میسازد و باعث بروز مشکلات فراوان در اقتصاد و معیشت خانوادهها میشود. اگر این پرسش طرح شود که مساله اساسی ما چه مسائلی است؛ مساله ارز اهم این مسائل است که در حوزه امنیت ملی، امنیت معیشتی و... اثرگذار است. در عین حال معتقدم گفتمانی که در خصوص این حوزه تاثیرگذار در کشور وجود دارد؛ گفتمانی مبتنی بر واقعیت و حقیقت موضوع نیست. در شرایطی که رسانهها عادت کردهاند تا هر روز مثلا تیتر بزنند که ارز 10درصد گران شده، باید تیتر بزنند که ارزش پول ملی کشور 10در صد کاهش پیدا کرده، این انحراف ساده باعث شده تا افکار عمومی متوجه اهمیتی که این موضوع دارند نشوند. در واقع با هر تکانهای که در بازار ارز بروز میکند ارزش پول ملی به همان اندازه دچار مشکل میشود. این مشکل برای اقشار حقوقبگیر، ابعاد و زوایای اثرگذارتری دارد. این اتفاقات جدای از این اینکه فقرا را فقیرتر میکند؛ طبقهای را در فضای عمومی کور ایجاد میکند که به آن شاغلین فقیر میگویند. یعنی جماعتی که بدلیل سوءمدیریتهایی که نظام سیاسی در خصوص راهبردهای اقتصادی داشته، آرام آرام از دایره شاغلین بدهکار در دایره شاغلین فقیر قرار میگیرند. شاغلانی که هرچند کار میکنند، ارزش افزوده میآفرینند و تلاش میکنند اما وجهی که بابت خدمات و فعالیتهای خود دریافت میکند، در اثر تکانههای بازار ارز و کاهش ارزش پولی نمیتواند هیچ بهرهای از کار و پول خود ببرد. چون هرماه که میگذرد، بیشتر ارزش این پول کاهش کمی یابد و از سوی دیگر هر ماه هم بر قیمت اقلام مصرفی مردم افزوده میشود. این معادله چند مجهولی درنهایت فرد را از منظر طبقاتی دچار نزول میکند و آرام آرام در زمره شاغلین فقیر قرار میدهد. با این مقدمات معتقدم اولین گام برای درک شرایط دشواری که در بطن آن قرار گرفتهایم این است که گفتمانی متناسب با این دوران به کار ببریم .این تغییر گفتمان باعث میشود تا مردم، رسانهها و فعالان اقتصادی متوجه واقعیت شرایطی که در آن قرار گرفتهاند بشوند و این آگاهی بخشیدن مهمترین اولویت امروز و همه ایام کشورمان است. من علاقه ندارم از حوزهای خاص انتقادات مصداقی داشته باشم، اما هرگز فراموش نمیکنم که آقای رییسجمهوری در یکی از برنامههای تلویزیونیشان با موضوع ارز اشاره کردند که دوستان ما با حرارت استدلال میکردند که افزایش نرخ ارز باعث افزایش تولید، اشتغالزایی و صادرات میشود، بعد آقای رییسجمهوری ادامه دادند که ما دیدیم ارز از 4هزار تومان رفت بالا، 8هزار تومان شد؛ 10هزار تومان شد، 15، 16، 17هزار تومان و... اما نه تولیدمان رشدی را تجربه کرد، نه در زمینه اشتغالزایی تحولی صورت گرفت و نه صادرات کشور با رشد فزاینده روبهرو شد. این اظهارنظر صادقانه رییسجمهوری نشاندهنده نگاهی است که طی سالهای اخیر در خصوص ارز وجود داشته است. اینطور قبلا هم در جریان گفتوگو با «تعادل» اشاره کردم که موضوع کاهش ارزش پول ملی از طریق تکانههای ارزی از جمله مهمترین محورهایی است که ترامپ و دارودستهاش در کاخ سفید و... دنبال میکنند تا کشور را ناچار به تسلیم کنند. اما در حالی که راهبرد دشمن مشخص است، ما در داخل کشورمان هنوز نتوانستهایم اهمیت تصمیمسازیهای آگاهانه در این خصوص را درک کنیم و راهبردهای لازم برای مقابله با آن را تدارک ببینیم. در تحلیلهایی که در خصوص بازار ارز ارایه میشود بهجای توجه به عوامل و متغیرهای بنیادین به موضوعاتی سطحی و ثانویه اشاره میکنند که تحت تاثیر این عوامل بنیادین ایجاد شدهاند . در حالی که همانطور که اشاره کردم بیش از هر عامل دیگری نیازمند تغییر در گفتمان و تغییر در رویکردهایمان هستیم. شرایط به گونهای شده که عدهای اندک به ثروتهای بادآورده و ناگهانی دست پیدا کردهاند و عده کثیر دیگر برای معیشت روزانه خود دچار مشکل شدهاند. در این فضا به مساله ارز نباید صرفا اقتصادی نگاه کرد و اعلام کرد که نقدینگی از این بازار به آن بازار رفته بعد ارز گران شده!این تحلیل که در حد مهدکودکهای اقتصادی هم نیست؛ طبیعی است که یک چنین فرآیندهایی در بازارها وجود دارد؛ این وطیفه نظام سیاسی و حاکمیتهاست که با استفاده از راهکارهای موثر اقتصادی جلوی تبعات مخرب این دگرگونیها را بگیرد. با استفاده از ابزارهای مالیاتی و نظارتی تلاش میکند تا همواره تولید را به عنوان سودآورترین بخش اقتصادی معرفی کند و برای کسانی که مایل به رفتارهای سوداگرانه هستند؛ الگوهایی مثل مسابقات اسب دوانی و شرطبندیها و... را ایجاد کرده تا رویکردهای سوداگرانه خود را در این حوزهها دنبال کنند. اما در کشور ما به سادگی برای سوداگران فضا مهیا میشود تا طول و عرض بازار مسکن را به هم بدوزند، بازار ارز را آشفته سازند و نهایتا معیشت مردم را با مشکل مواجه کنند. ما اجازه میدهیم تا نقدینگی هر کاری که دوست دارد با اقتصاد و معیشت ما بکند و هر بلایی که خواست بر سر بازارها بیاورد. مجلسی که این روزها اخبار حاشیهای زیادی درخصوص آن منتشر میشود، به جای صرف وقت و زمان برای موضوعات بیاهمیت همه توان خود را بگذارد تا مساله حفظ ارزش پول ملی را پیگیری کند. با این توضیحات معتقدم در خصوص ارز نیازمند تغییر گفتمانی هستیم تا افکار عمومی بداند که معنی نوسان در بازار ارز کاهش ارزش پول ملی و فقیرتر شدن دامنه وسیعی از اقشار مردمی است.بزرگترین بیعدالتی در کشور ما همین کاهش ارزش پول ملی است. افراد و جریاناتی که عنوان عدالت خواه را بر تارک خود مینشانند باید بدانند که بزرگترین بیعدالتی در کشور تحرکاتی است که برای کاهش ارزش پول ملی انجام میشود و اگر واقعا این افراد و جریانات در عدالتخواهی خود جدی هستند باید نسبت به کاهش ارزش پول ملی حساس باشند.