ریسک دخالت دولت در اقتصاد
محمد حسین ادیب
یکی از مشکلات اساسی اقتصاد ایران دخالتهای دستوری دولت (به معنای کلان آن) در فضای اقتصاد کشور است. وقتی بحرانی در کشور پیش میآید در اکثر موارد، مردم از دولت انتظار دارند که واکنشی نشان داده و اقدامی در مواجهه با شرایط مختلف صورت دهد. در این میان دولتها نیز به محض بروز گونههای مختلف بحران، دست به اقداماتی میزنند. اما متاسفانه این اقدامات در بیشتر موارد نهتنها کمکی به حل مشکلات نمیکند، بلکه باعث بروز مشکلات بیشتر در فضای اقتصاد میشود و کار را بدتر میکند. به عنوان نمونه برخی افراد در نظام تصمیمسازی کشور (به خصوص نمایندگان مجلس) تصمیم میگیرند تا به زعم خود از بازار سرمایه کشور حمایت کنند. اما نحوه اظهارنظرهای آنان به گونهای است که بر دامنه و حجم مشکلات بورس میافزاید. از یک طرف میگویند، میخواهیم افراد فاسد را بگیریم و از طریق بگیر و ببند مشکلات بورس را حل کنیم و از سوی دیگر اعلام میکنند، برخی فعالان بازار پولهایشان را از بازار بیرون کشیدند و باید محاکمه شوند. باید بدانیم این نوع اظهارات باعث میشود تا سرمایهگذاران با احتیاط بیشتری با بورس مواجه شوند و نهایتا داراییهای خود از بازار را بیرون بکشند. در واقع این نوع اظهارنظرهای مقامات مسوول باعث افزایش مشکلات میشود و اوضاع را بدتر میکند. اینکه دولت به زعم خود تصور کند در حال اجرای اقدامات حمایتی است، اما این حمایتها نتیجهبخش نباشد و نهایتا باعث ریزش بازار شود، باقیمانده امید جامعه را برای حل مشکلات از میان میبرد. بدون تردید این نوع اقدامات باعث بروز مشکلات عدیدهای در اقتصاد میشود. این وضعیت زمانی بحرانیتر میشود که برخی رسانههای غیر متخصص نیز وارد میدان میشوند و اوضاع بازار را بدتر از آنچه که هست، تصویرسازی میکنند. در واقع قبح فضاسازیهای مخرب علیه بورس شکسته میشود و هر رسانهای که خبر و سوژه کم میآورد، یک گزارش منفی در خصوص بورس منتشر میکند. این باعث افزایش مشکلات بورس در کشور میشود. در کل معتقدم یک ریسک مهم در اقتصاد وجود دارد و آن هم ریسک دخالت دولت در اقتصاد است. بسیاری این اشتباه را در تحلیلها دارند که تصور میکنند، ورود دولت به دایره تصمیمسازیهای اقتصادی میتواند نتیجهبخش باشد. تجربه شخصی من آن است که هر زمانی که مشکلات جامعه صنعتی ایران به فضای مجازی کشیده میشود، نهایتا نه تنها مشکل حل نخواهد شد، بلکه واحدهای اقتصادی ناچار میشوند به دولت باج بدهند. یعنی دولت تصمیماتی میگیرد که اوضاع را بدتر میکند، هرچند در ظاهر افکار عمومی در اثر این فضاسازیها خشنود میشود. البته این نکات نباید باعث شود تا اصل موضوع فراموش شود. اصل موضوع این است که محیط اقتصاد کلان، خودش را متعادل میکند. ریسکها جابهجا میشوند و تغییر پیدا میکنند، اما اقتصاد خودش به تعادل میرسد. فهم من آن است که بانکها و دولت همچنان باید به خرید ریسک در اتمسفر اقتصادی ادامه دهند تا در ادامه با حل مشکلات تحریمی و صادرات نفتی بدهیهای دولت پرداخت شود. فعالان بازار نیز باید ریسکهای اقتصاد را بخرند تا فشار به طبقات کمتر برخوردار کاهش پیدا کند (از طریق تعدیل نرخ ارز) و زندگی برای عموم مردم قابل تحملتر شود. بهطور کلی میتوان گفت، این روند که بازار در حال تعادل بخشیدن به خودش است و متوجه بیاثر شدن تصمیمات دولت شده است، نهایتا به نفع اقتصاد و معیشت است.