شطرنج امریکا علیه ایران

۱۴۰۰/۰۷/۰۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۸۲۵۵۴
شطرنج امریکا  علیه ایران

مهدی مطهرنیا

بعد از تشکیل دولت سیزدهم، افکار عمومی و تحلیلگران شاهد نوع خاصی از مناسبات ارتباطی میان ایران و کشورهای 1+4 و امریکا هستند؛ دوره‌ای از سکون که به نظر می‌رسد، طی روزهای اخیر با گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و طرح برخی ادعاهای تازه علیه ایران و پس از آن بیانیه شدیداللحن تروییکای اروپایی وارد اتمسفری تازه‌ای شده است. آنچه که در خصوص پرونده هسته‌ای ایران و غرب همواره به آن اشاره شده و من در قالب یادداشت‌های قبلی با مخاطبان «تعادل» بر آن تاکید کرده‌ام آن است که پرونده هسته‌ای ایران و 1+4 و امریکا در واقع دلالت ضمنی بر پرونده‌ای پرمعناتر و قطورتر در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران، است. در واقع کشورهای غربی به هیچ‌وجه طغیان علیه نظم موجود جهانی و قواعد حاکم بر نظام بین‌المللی به گونه‌ای که منافع آنها را تحت‌الشعاع قرار دهد نمی‌پذیرند. باید قبول کرد، کشورهای غربی و شرقی تا جایی در کنار ایران باقی مانده و برخی همراهی‌های محدود را برنامه‌ریزی می‌کنند که بتوانند از برگ تهران جهت کسب و امتیازات بین‌المللی از رقبای خود استفاده کنند. نمونه یک چنین رویکردهایی را در راهبردهای چین و روسیه در مواجهه با موضوع ایران به عینه می‌توان مشاهده کرد. اما واقعیت عرصه سیاست نشان می‌دهد که حتی این کشورها نیز زمانی که ایران بخواهد به عنوان یک نظام انقلابی، علیه نظم موجود بین‌المللی وارد عمل شود در مسیر فشار بیشتر علیه ایران همراهی خواهند کرد. لذا رویکردی که ابراهیم رییسی در جهت احیای ادبیات ضد نظم موجود بین‌المللی در پیش گرفته است، برای کشورهای 1+4 و امریکا (و سایر کشورها) پیام‌های متفاوتی را به دنبال دارد. پیام‌های متفاوتی که در یک نقطه اشتراک دارند و آن وحدت عمل شدیدتر در برخورد با نظام ایران است. دولت رییسی خود را برخاسته از گفتمانی انقلابی معرفی می‌کند که هرگونه ارتباط با غرب را (و حتی کشورهای شرقی) در چهارچوب نگرش انقلابی خود به معنای سازش تحلیل و تفسیر می‌کند. عباراتی که در جریان سخنرانی اخیر وی در سازمان ملل نیز بر روی آن تاکید شد. پیش از این و در طول دهه‌های گذشته هر دولتی که ذیل عنوان قوه مجریه در ایران سر کار بوده است با وجود حمایت‌های حکومتی برای ایجاد مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی و کشورهای غربی تحت فشارهای شدید این نوع تفکر و گفتمان قرار داشته است. 

بنابراین امروز با روی کار آمدن دولت انقلابی سیدابراهیم رییسی با حضور عناصر مخالف برجام و مذاکره، هرگونه برنامه‌ریزی عملیاتی برای مذاکره در ارتباط با احیای برجام تنها در راستای فرامین صادره از سوی رهبری نظام جمهوری اسلامی معنا پیدا می‌کند. چرا که قوه مجریه را نمی‌توان، قوه‌ای دانست که خارج از منویات مقام معظم رهبری بتواند اقدامی داشته باشد.

با روی کار آمدن رییسی، دولت سیزدهم یا باید نشان دهد که مانند دولت گذشته آماده قبول مذاکرات هسته‌ای و پذیرش بایدها و نبایدهای مرتبط با آن است یا اینکه با تاکید بر نگرش‌های انقلابی خود هزینه‌های اقتصادی، ارتباطی، اجتماعی و... بر دوش ملت و کشور سوار کند. لذا با عنایت به اینکه امریکا و شرکایش به زودی باید در خصوص چشم‌انداز آینده پیش روی نظام بین‌الملل (با محوریت موضوعاتی چون چین و...) تصمیم‌گیری کنند، بالطبع فرصت چندانی برای برخورد با تهران برای خود قائل نیستند و قصد دارند هرچه سریع‌تر این موضوع را حل و فصل کنند. بر این اساس مسائل مرتبط با پرونده هسته‌ای در ماه‌های آینده شدت پیدا خواهد کرد و دایره مشارکت در آن نه تنها غرب و اروپا، بلکه پایتخت کشورهای شرقی (چین، روسیه و...) را نیز در بر خواهد گرفت. به گونه‌ای که حتی عضویت ایران در شانگهای نیز به عاملی برای فشار بیشتر به تهران از طریق کشورهای عضو شانگهای بدل خواهد شد. مبتنی بر این توضیحات می‌توان تحلیل کرد که رویکردی که هم‌اکنون کشورهای اروپایی و امریکا در حال اجرای آن هستند در چهارچوب پارادایم «قدرت هوشمندتر امریکایی» و دکترین «بازیگر بالغ و عاقل» از سوی امریکا صورت می‌گیرد. از این طریق تلاش می‌شود تا اتحاد افزون‌تری علیه ایران فراهم و تحریم‌هایی همه‌جانبه علیه ایران اعمال شود. رویکردی که پیش از این در دوران اوباما زمینه‌سازی شد و سپس با روی کار آمدن چهره‌ای چون ترامپ شدت فزاینده‌ای پیدا کرد. این‌بار هم چنانچه در دوران بایدن دموکرات زمینه فشارهای فراوان علیه تهران برنامه‌ریزی شود در دوران حضور احتمالی جمهوری‌خواهان این فشارها عمق بیشتری پیدا می‌کند. اتمسفری که به نظر می‌رسد امریکا این روزها در حال برنامه‌ریزی آن است، یک بازی پیچیده با هدف کیش و مات کردن تهران است تا ایران را بر سر یک دوراهی قرار دهند که یا بپذیرد که مذاکره کند و امتیاز بدهد یا اینکه در صورت عدم توافق، آماده فشارهای فراوان اقتصادی و ارتباطی باشد. ناگفته پیداست مقابله با این رویکرد نیازمند هوشمندی و تخصص فراوانی است که باید از سوی تصمیم‌سازان در پیش گرفته شود.