پولسازی هنر نقاشی، هزار برابر هزینه متریال
اشاره به معنا در کلمات و رنگ
اقتصاد هنر، در هنر نقاشی مطلوب است اما نه در ایران. این را بهروز قزلباش در گفتوگو با ما مطرح کرد. نشستن پای صحبتهای یک شاعر روزنامهنگار که حالا نقاشی هم میکند، باید جالب باشد. فرصتی دست داد تا با بهروز قزلباش که بیش از 30 سال سابقه روزنامهنگاری و شاعر ی دارد و اکنون در هنر نقاشی هم فعالیت میکند، گفتوگو کنیم. قزلباش آثاری مانند: « در باغ لیلی»؛ «تناقض ابروها» و « کلاغهای کاغذی» در شعر را در کارنامه شاعریاش دارد و کتابهایی چون
« خبر برای رادیو»؛ « خبر نرم » و « چگونه تیتر بنویسم » را در حوزه روزنامهنگاری منتشر کرده است. این گفتوگو از نظرتان میگذرد.
از نظر هنری معنا در تابلو چگونه آفریده میشود؟
انسان به پسا معنا نرسیده است. به این معنا که جایی به منزله نقطه پایان برای معنا قابل شناسایی نیست. بنا براین معنای معوق از نظر شناختشناسی و معناشناسی وجود دارد، که هنوز رخ نداده است. رنگ، خط، طرح، قاب و هر ابزار دیگری، نه برای بیان، بلکه برای اشاره به معنای معوقی است که به محض اشاره به آن آشکار میشود.
پس میشود گفت که هر تابلویی با اشاره به معنای بسیط یا مرکب آفریده میشود. البته معاییر هنری در آفرینش یک تابلو هم ملاک است. این معاییر، هم شکلی است و هم محتوایی. لذا اجرا در هنرنقاشی اهمیت زیادی دارد.
ممکن است، یک ایده و معنا در چند اجرا، توسط یک نقاش، صورتهای متفاوتی بیابد که ارزش هنری متفاوت داشته باشد.یا اشاره به یک معنا از دو هنرمند به توارد، ممکن است اما در اجرا و مکتب هنری و کیفیت بیان تصویری آثار متفاوت خواهند بود.
کدام یک بر دیگری تقدم دارد، معنا یا تصویر؟
این پرسش مانند پرسشی در منطق است که میپرسد تصور مقدم بر تصدیق است یا تصدیق بر تصور مقدم است؟ به نظر من تصور پیش نیاز تصدیق است. چه تصورِ تصویر باشد چه تصورِ معنا. اول باید چیزی در ذهن شکل بگیرد تابه اثربینجامد.آن چیز میتواند شکل باشد یا معنا.هرچند قالب و محتوا در اثر آفریده شده از منظر نظری قابل تفکیک است، درهر قالب و شکلی محتوی هم هست.گاهی نقاش از شکل به معنا میرسد گاهی از معنا به شکل.
هرچند ویکتور بوریسویچ شکلوفسکی در سال ۱۹۱۷ مقالهای تحت عنوان هنر یعنی صنعت یا «هنر یعنی تکنیک» منتشر کرد که برخی آن را بیانیه فرمالیسم خواندهاند.شکل کوفسکی در این مقاله میگوید که کار اصلی هنر ایجاد تغییر شکل در واقعیت است. این کاری است که نقاش از طریق آشنایی زدایی از واقعیت به واقعیت افزودهای اشاره میکند. هر تابلویی دست کم یک اشاره به یک معناست.از این منظر شاید بتوان به شکل اصالت داد.
دعوای شکل و محتوا یک دعوای قدیمی است که هنوز هم ادامه دارد اما مساله اصلی هنر همچنان بر هنر بودن یا نبودن یک اثر تمرکز دارد.به واقع میزان ارزش هنری یک اثر که از یک حدی بالاتر باشد، از منظر هنرمندان و منتقدان یک اثر هنری است.برخی بسیار ارجمند و برخی کمتر.باید حداقل معاییر هنری در یک اثر باشد.
حداقل مورد نظر شما برای هنری بودن یک اثر چه چیزی است؟
برای پاسخ دادن به این پرسش باید به مقدمه کوتاهی اشاره کنم و آن این که؛ انسان موجودی نیست که «پیش از خود» بوده باشد، لذا تمهیدی برای بودن در «بعد از خود» هم ندارد. اثر هنری از چنین فرمولی باید تبعیت کند. چیزی است که پیش از به جود آمدنش توسط نقاش نبوده است.یعنی تقلید از یک تابلوی دیگر نیست.کپی نیست. اصل طرح خلاقانه و آفریده شده هنرمند باشد.کشفی در آن باشد که از ظرف تعویق معنا برداشت شده است. اشاره به چیزی دارد که پیش از آن یا اصلا نبوده است، یا آنطور که در اثر تازه است نبوده است.در هر مکتب و با هر تکنیکی که آفریده شده باشد دیگر مهم نیست.
هنر ریشه در کجا دارد؟ و از چه چیزی ناشی میشود؟
هنر معلول نیست، علت است. هنر باعث آفرینش یک اثر هنری میشود. برخی خیال میکنند هنر معلول هنرمندی است در صورتی که چنین نیست. هنر علت هنرمند بودن و آفریده شدن اثر هنری توسط هنرمند است. ریشه هنر در آنات معوقی است که از پی هم میآیند.هنر همواره با «آن»هایی که یکی پس از دیگری از ظرف تعویق میرسد، تداوم مییابد، «آن»ها همچنان از راه میرسند و متوقف نمیشوند. برای همین هم هست که هنرمندان از ظرف زمان تهی میشوند اما هنر ادامه دارد.
چه تفاوتی در شعر و نقاشی هست؟ کدامش برای شما جذابیت بیشتری دارد؟
ایرانیان در شعر شهروندان ایران و شرقند. شعر در سه تار و سیتار و حکمت شرقی نهفته است، اما نقاشان شهروند جهاناند. بهتر است گفته شود جهان وندند.شمایل نگاری معنا در کلمه و شعر فارسی عقبه و پشتیبان عرفانی فربه دارد.جستوجوی معنا برای شعر، هم در حدوث شعر و هم سرودن آن وقتی که میرسد، در اقیانوسی از هستیشناسی و جهان نگاری پیشینی رخ میدهد، اما در شمایل نگاری معنا در نقاشی از آنات آتی باید کمک گرفت. هرچند هر چیزی که اکنون رخ میدهد عنصررسیدهای از آینده است.
برای من که با شعر همنشینی بیشتری داشتهام، شعرگفتن، مثل ماهی گرفتن در اقیانوس است و نقاشی کشیدن البته که لذت بسیاری دارد ، مثل نگاه کردن به آسمان است. هردو جذابند.
طرح در نقاشی مثل معنا در شعر جنبه الهامی دارد؟ یا کوششی است؟
چیزهایی که هنوز حادث نشدهاند از معوقات هستیزاده میشوند. مثل زندگیها و مرگهایی که هنوز حادث نشدهاند.گاهی ناخودآگاه آدمی عمل میکند. گاهی ایدهای به ذهن میرسد.گاهی هنرمند آن را آجر به آجر میچیند تا بنایی حاضر کند. گاهی پیرنگ و طرح الهام میشود.وضعیت ثابتی نیست.خیلی وقتها ایدههایی که به ذهنم میرسند اگر ثبتشان نکنم از دستم میروند.دیگر یادم نمیآید که چه بود، اما همیشه اینطور نیست. یک وقتی فکر میکنم. طرح اولیه را ثبت میکنم و آن را تکمیل میکنم و در اجرا شکست میخورم. موکول میکنم به بعد. شاید وقتی دیگر...
شما از معوق بودن حرف میزنید.دقیقا چه چیزی در هستی برای بودن معوق است؟
به نظرم تنها کلمه کافی و گویا برای پاسخ دادن به این پرسش همان کلمه سحر انگیز«هستی» است. پاسخ در «پیش از خود بودن» و «بعد از خود بودن» هستی است. به واقع نمیتوان گفت که مرگ انقضای «بودن بعد از خود» (از منظر هستی شناختی)
است، بلکه فقط میتوان اذعان کرد که کیفیت حیات (درهستی) مضمحل میشود. پس مرگ، پایان هستی نیست، بلکه تنها پایان کیفیت حیات است.پر واضح است که تفاوت بین حیات و هستی تا چه اندازه قابل شناس است.
در هنر، مثلا در شعر، الهامات غیر قابل پیش بینی است. یعنی هنرمند نمیداند با چه چیزی روبرو خواهد شد، یا چه فرمی به سراغش خواهد آمد.پس آنچه در عالم هنر در تعویق است، خود هنر است.
انتظار داشتم در پاسخ به این پرسش به عشق اشاره کنید.آیا عشق هم امری معوق است.وانگهی چطور بروز میکند؟
بله. آنچه دایم ظاهر میشود، پس دایم غایب است.عشق هم در آنات تجلی مییابد و میگذرد و باز در آن دیگری ظاهر میشود. اینکه چه کیفیتی دارد؟ و چطور بروز میکند؟ باید گفت که انگار برای هر عاشق و هر معشوقی طور خاصی است. درست به همین دلیل هم هست که گفتهاند «از هر زبان که میشنوم نامکرر است».این تداوم عشق، در صورتهای ظاهرا مشابه، منحصرا به دلیل تعویق عشق ممکن است وگرنه با انقضای کل آن، دیگر روی دادن چنین چیزی نمیتواند قابل تصور باشد.
اقتصاد هنر نقاشی را چطور میبینید؟
هنر، بسیار پولسازی است اما در کشور ما و البته مثل خیلی از جاهای دیگر دنیا، دچار مافیاست. اصولا هنر نقاشی هنری گران است.یعنی لوازم و متریالش ارزان نیست. پس تولیدش مثل شعر که با یک قلم و کاغذ، میشود تولید کرد؛ ارزان تمام نمیشود. البته گاهی هزاران برابر مخارجش هم عایدی دارد. از نظر اقتصادی هنر، بسیار اقتصادی است.هنرمندان در خارج از کشور بازار بهتری دارند تا هنرمندان در ایران.
چه انتظاری از نمایشگاه نقاشیتان داشتید آیا چیزی که انتظارش را داشتید حاصل شد؟
انتظار خاصی نداشتم. استقبال خوبی شد. از برگزارکنندگان نمایشگاه در عمارت هنر رامسر هم ممنونم.
چرا نمایشگاهتان را در تهران برگزار نکردید؟
دلیل خاصی ندارد.پیش نیامد.