روابط خصمانه والدین و تاثیر آن بر کودکان
معصومه قدیری
بسیاری از والدین بدون توجه به تاثیری که بر فرزندان خود میگذارند، به مشاجره و دعواهای خانوادگی خود ادامه میدهند، آنها فکر میکنند که این امر کاملا طبیعی است و نمیتواند بر روحیه فرزندان به خصوص بچههای کوچک که هنوز قدرت یادگیری یا تشخیص ندارند، تاثیر بگذارد، در حالی که تمام این تفکرات اشتباه است، کودکان از همان ابتدای جنینی که در شکم مادر هستند، از عوامل بیروی تاثیر میگیرند و وقتی هم به دنیا میآیند این رفتارها بر روح و روان آنها تاثیرات مستقیمی میگذارد. در واقع تداوم مشاجره پدر و مادر به تدریج زمینه را برای بروز بزهکاری و آسیبهای اجتماعی در فرزندان فراهم میکند. با افزایش سطح آگاهی در جامعه امروز تاثیر و اهمیت خانواده بر رشد و تکامل شخصیتی فرزندان برای همگان بدیهی است. رفتار خانواده به ویژه ارتباط پدر و مادر محور اصلی و معین سلامت روان کودک است. ارتباط مبتنی بر عشق و احترام والدین میتواند فرزندان را مهربان و قدرشناس پرورش دهد و در مقابل اختلاف و ناسازگاری مداوم سبب کاهش اعتماد به نفس، انزواطلبی و افسردگی کودک بشود. ناسازگاری والدین با یکدیگر باعث کاهش صمیمت و آرامش در محیط خانواده و طبیعتا بیتوجهی به فرزندان شده و این امر تاثیرات مخربی بر ابعاد مختلف رشد کودک خواهد گذاشت. هدف از ازدواج، تشکیل خانواده و کسب آرامش است و به منظور دستیابی به این هدف باید ارتباطات خانوادگی سرشار از محبت، عشق و احترام باشد.
بنابراین صدمه به این هدف جزو آسیبهای خانواده شناخته میشود. سه مرحله در دوران رشد بشر به عنوان مهمترین مراحل رشد شخصیت و تربیت انسان شناخته میشود. دوران کودکی، نوجوانی و جوانی که مرحله نخست (دوران کودکی) به عنوان مهمترین مرحله از تکامل شخصیتی را پایهگذاری کرده و بر این اساس ارتباط والدین در این دوران نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. اختلاف پدر و مادر شخصیت فرزندان را تحت تاثیر قرار داده و آنها را در سالهای آتی در اجتماع دچار مشکل میکند. احساس تشویش، نگرانی و اضطراب در این فرزندان علاوه بر اثرات مخرب بر سلامت روان، حیات زناشویی موفق را هم از آنان سلب میکند. روابط خصمانه والدین همچنین زمینه تخریب زندگی کودکانه فرزندان را فراهم و با سلب آرامش و امنیت، بر خصوصیات روانی کودک نیز اثر میگذارد. شدت وضعیت اختلافات و تداوم ناسازگاریها به عواطف و احساسات کودکان نیز ضربه زده و زمینه را برای بزهکاری فرزندان فراهم میکند. کاهش صمیمیت در محیط خانواده در راستای این اختلافات باعث میشود، فرزندان به ویژه دختران در مواقع حساس (یعنی تجربه بحرانهای روحی) مشکلات خود را با خانواده مطرح نکرده و بنابر این گرایش به آسیبهای اجتماعی آغاز شود. مشاجره پدر و مادر در حضور فرزندان محیط خانواده را نیز متشنج کرده و به تدریج با گذشت زمان، آثار مخرب این مساله با بیاحترامی فرزندان به والدین همراه میشود. این آسیب در سالهای آینده در ابعاد بزرگتر در سطح جامعه به اشکال مختلف همچون مشکلات رفتاری بروز میکند. فرزندان از رفتار پدر و مادر الگوبرداری میکنند. بنابراین یکی دیگر از مهمترین تبعات مشاجره و اختلاف مداوم پدر و مادر با یکدیگر، الگوبرداری فرزندان از این رفتار و پیادهسازی آن در زندگی آینده خود خواهد بود. در حقیقت «کودکان ما آنگونه میشوند که ما هستیم، نه آنگونه که دلمان میخواهد» بر این اساس روابط سالم اعضاء خانواده با یکدیگر به ویژه پدر و مادر در ناخوداگاه ذهن فرزندان ذخیره شده و در برخورد با همسر و فرزندان خود، اقوام و دوستان و در کل جامعه تکرار میشود. آثار و نتایج این ناسازگاری به دو دسته تقسیم میشود. در وهله نخست تبعات این اختلاف دامنگیر پدر و مادر و سپس فرزندان خواهد شد. تاثیرات جسمانی این مساله برای فرزندان با اختلال در خواب، مکیدن شست،
شب ادراری، ابتلاء به شوک و بیاشتهایی همراه میشود. آثار روانی این اختلافات نیز بدبینی، بدگمانی، عیبجویی، اختلالات روانی، عصبی و عاطفی، احساس یاس و ناامیدی، تاثیر بر زندگی آینده فرزندان و سردرگمی و خشونت و پرخاشگری را به دنبال دارد. فشار روانی و تشویش، احساس ناامنی، میل به ارزیابی جهان به عنوان یک محیط خطرناک و نابسامانی خانواده نیز از اثرات شخصیتی این مساله است. همچنین عوارض جسمانی نظیر بیماریهای قلبی و عوارض روحی و روانی مانند آسیبهای مغزی نیز از تبعات روابط ناسالم والدین، برای خود زن و شوهر (فارغ از فرزندان) محسوب میشود. بنابراین به منظور تربیت صحیح و جلوگیری از فشارهای روحی - روانی و جسمانی باید با انتخاب صحیح همسر، افزایش سازگاری، مدارا، مهار خشم، پرهیز از توقع، گفتوگوی متقابل و سالم در صورت بروز اختلافات نیز مساله را حل کنیم.