جبران عقبماندگی بورس
فردین آقابزرگی
سود عملیاتی اغلب صنایع و شرکتهای ایرانی از افزایش نرخ فروش محصولات کامودیتی، نرخ جهانی نفت و فرآوردههای پتروشیمی بسیار اثر میپذیرد. به بیان دیگر آنچه باعث میشود در خارج از ایران، بازارهای مالی از جمله در امریکا و اروپا افت کنند ریسکهای ناشی از احتمال درگیر شدن امریکا یا اروپا در یک فرآیند پرهزینه مثل جنگ نه اینکه وارد جنگ شوند، بوده است. این ریسک سبب میشود آثار افزایش نرخ جهانی کمتر دیده شود بنابراین بازارهای مالی افت میکنند. اما بازار سرمایه ما همواره مشمول طرحهای تحریمی است. همچنین عدم وابستگی و ارتباط اقتصادی با جامعه بینالملل باعث میشود که ما تافته جدابافتهای از فضای عمومی در اقتصاد جهان باشیم!
اگر چه ممکن است مقدار تولید و فروش تعداد بیشماری از صنایع و شرکتهای ما به دلیل جدایی از اقتصاد جهان، کاهش پیدا کند اما افزایش نرخ فروش محصول نهایی سبب جبران آن و موجب افزایش سود میشود. در حال حاضر محور تبدیل نقدینگی به داراییهای مالی و سهام، رکن نخست است. در نتیجه افزایش سود همزمان با رشد انتظارات تورمی است که ما شاهد نوعی اختلاف مسیر و واگرایی میان بورس ایران و جهان هستیم. به این نحو که از یک سو بازارهای جهانی تحت ریسک جنگ روسیه و اوکراین رو به افول هستند اما در ایران روند صعودی طی میشود. این روند به این دلیل است که پول داغ - یعنی پولی که مردم نمیخواهند نگه دارند و از دستشان خارج میکنند- تبدیل به نوعی دارایی و سرمایه میشود؛ چرا که احتمال میدهند ارزش آن بیش از آنچه انتظارش را دارند کاهش پیدا کند به همین دلیل یک مغایرت بین بازار سهام ما و سایر بازارها مشاهده میشود. این پرسشی است که اکنون مطرح است که چرا بازارهای مالی طی سه ماه گذشته ۱۰ تا ۲۰ درصد افت کردهاند اما در مقابل قیمت جهانی نفت ۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش داشته است؛ در همین حال بورس ایران هم صعودی است! یک دلیل دیگر این امر هم آن است که اصلاح قیمت صنایع و شرکتهای ما در سه ماه پایانی سال ۱۴۰۰ به پایان رسید و سربهسر شد؛ یعنی در نقطهای ارزش ذاتی و ارزش روز معاملاتی شرکتها به هم نزدیکتر شدند و فاصله کم شد؛ بنابراین نسبت به افتهایی که کرده بودیم فضای رشد ایجاد شد. سهام بسیاری از شرکتها حدود ۵۰ درصد افت داشتهاند و اکنون حدود ۱۰ درصد افزایش داشتهاند؛ شاخص کل هم همینگونه رفتار کرده است. بازار معمولا بر ۲ اساس تحلیل میشود؛ یکی تحلیل بنیادین است که مبتنی بر ادله، اصول و توضیحات کارشناسی است و موکول به حرکت روزانه نمیشود؛ به طور مثال صنایع غذایی و دارو که در ماههای اخیر رشد کردهاند دلیل بنیادین داشتهاند و به دلیل افزایش نرخ احتمال میدهند که سود این شرکتها خوب باشد و به صورت استراتژیک در مقطع فعلی بیش از پیش مورد توجه است. اما این نوسان روزانه که یک روز روی پالایشی است و روز دیگر بر روی خودرویی میرود، به نظر من تحلیلهای مقطعی است و صرفا تمرکز نقدینگی است که این صنایع را حرکت میدهد. بر این اساس ممکن است مبتنی بر اصول توجیهپذیر و اقتصادی نباشد و ما بر مبنای ذات بازار که نوسان است این نوسانات را طبیعی میبینیم. یک موضوع کاملا واضح است که یک روز تمرکز نقدینگی روی یک شرکت و صنعتی ایجاد شود و بعد از یک مدت کوتاه و کسب یک نوسان کوچک نقدینگی خارج شود. سهم اگر بنیاد داشته باشد، حرکت و روند به صورت مداوم خود را نشان میدهد. همین که روزانه حرکت میکند نشاندهنده این است که سهم از لحاظ بنیادی ادله توجیهپذیری برای رشد نداشته است. انتظارات تورمی و اصلاحاتی که مارا به یک نقطه تعادل تقریبی در سال ۱۴۰۰ رساند، زمینه لازم برای یک چرخه بازدهی معقول بعد از سال ۱۳۹۹، فراهم است. مقیاس اندازهگیری این بازده معقول میشود برابری با نرخ تورم پیشبینی شده که براساس لایحه بودجه زمانی که ما ۴۰ درصد را پیشبینی میکنیم و به اضافه آن بازگویی عقب مانده بازار سرمایه در سال ۱۴۰۰ نسبت به سایر بازارها حدود ۵۰ درصد بازدهی را میتوانیم در نظر بگیریم. البته این بازدهی با فرض ثابت بودن شرایط حال حاضر احتمالا محقق میشود و این یک حداقل بازدهی است که ما را به سمت شاخص کل دو میلیون واحدی حرکت میدهد و مبنای آن هم افزایش سود عملیاتی شرکتها ناشی از افزایش نرخ فروش و انتظارات تورمی است. به بیان دیگر پول نقد ارزش خود را در سال ۱۴۰۱ حداقل به میزان ۴۰ درصد از دست میدهد؛ بنابراین بازارمالی گزینهای است که میتواند این را در برگیرد. اما به واسطه افزایش قیمت نهادههای خوراکی و غذایی و حساسیت صنعت دارو به نظر میرسد که صنایع غذایی مشتمل بر خوراک دام، محصولات و فرآوردههای خوراکی اعم از روغن، لبنیات، ارزاق عمومی و در درجه بعد محصولات دارویی مورد توجه بازار قرار خواهد گرفت؛ کما اینکه در دنیا هم الان همین صنایع پیشرو هستند.