دولت بزرگ اقتصاد کوچک
علی اکبر نیکواقبال
اقتصاد ایران برای دورانی طولانی گرفتار شعار و وعدههایی بوده که یا بسیاری از آنها عملیاتی نشدهاند یا زمانی به نتیجه رسیدهاند که عملا دیگر کارایی لازم را نداشتهاند. در واقع نگاهی به شرایط اقتصاد ایران در تمام سالهای گذشته نشان میدهد که اقتصاد ما از بسیاری از فرصتها و عرصههای تازه در اقتصاد جهانی جا مانده و همین موضوع رسیدن به اهداف کلان را با دشواری مواجه کرده است. اقتصاد امروز جهان، عرصه همراهی دولتها برای ساختن بازارها و عرصههایی است که میتواند به بهبود شرایط همهجانبه ملتها کمک کند. در واقع امروز دیگر طرحهایی مانند خودکفایی در تمامی بازارها، جای خود را به همکاری بینالمللی داده و امروز دیگر حتی در بسیاری از طرحها دولتها نقش محوری را ندارند و این شرکتها و کمپانیهای بزرگ هستند که با همکاری یکدیگر افقهای تازه اقتصادی را کشف میکنند. در ایران اما نه تنها این اتفاق دنبال نشده که ما هنوز درگیر اولین مسائل و مشکلات هستیم. موضوعی که امروز تردیدی در آن وجود ندارد، لزوم کوچک شدن و کاهش تصدیگری شرکتهای دولت است. در این حوزه نیز ما برای سالهای طولانی شعار دادهایم که بخش خصوصی باید کارها را در اختیار بگیرد اما در عمل وقتی به نتایج این شعارها نگاه میکنیم نه تنها خبری از خصوصیسازی گسترده نیست که حتی تصدیگری دولت و نهادهای حاکمیتی گستردهتر نیز شده است. نگاهی به بودجه شرکتها و نهادهای دولتی و حاکمیتی به خوبی نشان میدهد که بخش مهمی از اقتصاد در اختیار آنهاست و با توجه به اینکه هر سال با پول نفت به آنها بودجه داده شده، عملا مشخص نیست چند درصد از آنها سودده هستند و چه درصدی زیانده و ورشکسته هستند که یا باید تعطیل شوند یا نیاز به اصلاحات جدی دارند. وقتی تمام تمرکز کشور برای اداره امور جاری و مسائل روز هزینه میشود، عملا توجه به توسعه زیرساختها و افزایش امکانات برای جذب سرمایهگذار نیز فراموش میشود که این دیگر مشکل اقتصاد ایران است. حتی اگر تحریم هم نباشد وقتی ما زیرساختهای لازم را فراهم نکردهایم رونق و توسعهای رخ نخواهد داد و وقتی این اصلاحات در میان دعواهای سیاسی گم میشود، نمیتوان انتظار داشت که با یک معجزه، بیتوجهی به علم برای اقتصاد ایران جنبه مثبت به وجود آورد.